نویسنده: مهدی مسعود -
.5. 1. پیدایش و گسترش
شروع به کار این حوزه حدیثی را نیز می توان همچون برخی از حوزه های حدیثی یاد شده، به اواسط قرن دوّم هجری مربوط دانست. از زمانی که منصور، خلیفه عبّاسی، پایتخت خود را با تأسیس بغداد، از کوفه بدانجا منتقل نمود،(1) و گروه هایی از شیعیان، به علل مختلف، راهی بغداد شدند و در آن سکنی گزیدند. حدیث شیعی نیز به این ناحیه راه یافت. بخش عمده ای از این شیعیان که وارد بغداد شدند، ابتدا در کوفه می زیستند، از این رو، مکتب حدیثی بغداد نیز همچون قم و ری از آبشخور مکتب کوفه سیراب شده است. این که شیعیان به چه دلیل بدان صوب روانه شده و در نتیجه موجب پدید آمدن این حوزه جدید حدیثی گشته اند، به اعتقاد برخی محققّان(2) ناشی از چند عامل بوده است:
جهت دیدن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید.
جهت دریافت فایل ورد بروی لینک زیر کلیک کنید.
نویسنده: مهدی مسعود -
.5. 1. پیدایش و گسترش
شروع به کار این حوزه حدیثی را نیز می توان همچون برخی از حوزه های حدیثی یاد شده، به اواسط قرن دوّم هجری مربوط دانست. از زمانی که منصور، خلیفه عبّاسی، پایتخت خود را با تأسیس بغداد، از کوفه بدانجا منتقل نمود،(1) و گروه هایی از شیعیان، به علل مختلف، راهی بغداد شدند و در آن سکنی گزیدند. حدیث شیعی نیز به این ناحیه راه یافت. بخش عمده ای از این شیعیان که وارد بغداد شدند، ابتدا در کوفه می زیستند، از این رو، مکتب حدیثی بغداد نیز همچون قم و ری از آبشخور مکتب کوفه سیراب شده است. این که شیعیان به چه دلیل بدان صوب روانه شده و در نتیجه موجب پدید آمدن این حوزه جدید حدیثی گشته اند، به اعتقاد برخی محققّان(2) ناشی از چند عامل بوده است:
نخست آن که، با تأسیس بغداد و آباد شدن آن به عنوان پایتخت عبّاسیان، و شروع حرکت ترجمه متون بیگانه به زبان عربی، عدّه ای از دانشمندان اسلامی در بغداد گرد هم آمدند و طبعاً شیعیان نیز از این فرصت برای طرح معارف شیعی بهره جستند.(3)
دیگر آن که، در این زمان، برخی از شیعیان به سمت هایی از جمله وزارت و دبیری و فرماندهی و منشی گری منصوب گردیدند که این خود، در حمایت سیاسی از شیعیان بی تأثیر نبود؛ و طبیعتاً در رشد دامنه حدیث شیعی در بغداد نقش خوبی داشت. نجاشی در شرح حال فضل بن سلیمان، معروف به کاتب بغدادی، گفته است: «او در زمان منصور و مهدی عبّاسی، حساب خراج و مالیات ها را می نوشت و از راویان امام ششم و هفتم علیهما السلام بود»؛(4) و می دانیم که علی بن یقطین نیز تا پست وزارت، ارتقاء مقام یافت و توانست با سلاح تقیّه، جز در چهار سال آخر عمر خود، این مقام را حفظ نماید؛ و در آن سال بود که بر اثر سعایت بدخواهان، همچون مولای خود، امام موسی بن جعفرعلیه السلام، به زندان افتاد.(5)
یکی دیگر از مهم ترین دلایل رشد حوزه حدیثی شیعه در بغداد، و مهاجرت شیعیان به این منطقه، جلب و احضار تنی چند از امامان بزرگوار شیعه به این شهر، از سوی حکّام عبّاسی بود. این امر که در اواخر قرن دوّم و نیمه اوّل قرن سوّم هجری اتفاق افتاد، موجب گشت که با مهاجرت و اسکان عدّه ای از شیعیان به بغداد، برخی از محلّات این شهر رنگ شیعی به خود گرفته و به مرکز تجمّع و تحرّک شیعیان در برابر مخالفان تبدیل شود؛ که به عنوان نمونه، می توان به «محلّه کرخ» بغداد اشاره نمود. این نقطه بارانداز شهر بغداد و در قسمتی خارج از شهر واقع بوده است.(6)
2 .5 .2. رشد فزاینده محدّثان بغداد
رشد فزاینده حضور محدّثان شیعی در بغداد را می توان با تأملی در فهرست راویان ائمه علیهم السلام مورد تأیید قرار داد. از عصر امام ششم علیه السلام به بعد، که معاصر با تأسیس بغداد بوده است، در پی اسامی تعدادی از راویان، به لقب «بغدادی» بر می خوریم. در عصر امام کاظم علیه السلام، که آن حضرت برای چند سال در این شهر محبوس گشت، تعداد زیادی از راویان برجسته شیعه در بغداد گرد آمدند که به عنوان نمونه می توان به محمد بن ابی عمیر، عبد الرحمان بن حجاج، یونس بن عبدالرحمن، سعید بن جناح، سندی بن الربیع،عیسی بن السری، فضل بن یونس، قاسم بن عروة، یحیی بن حجاج کرخی، قاسم بن محمد بن جوهری، نضر بن سوید، یعقوب بن یزید، و هشام بن حکم اشاره نمود؛(7) که از این میان، یونس بن عبدالرحمن و محمد بن ابی عمیر در شمار اصحاب اجماعند.(8) این دو تن از جمله راویان از امام هفتم وهشتم علیهما السلام هستند و دارای تألیفات بسیار بوده اند و به عنوان نمونه، ابن ابی عمیر علاوه بر تألیفات شخصی، نزدیک به صد اصل از اصول روایی شیعه را نیز حدیث کرده است.(9) از آنجا که امام جوادعلیه السلام نیز مدتی را در بغداد به سر برده است(10) و قبر مطهرّ آن جناب در کاظمین، در نزدیکی بغداد، بهترین گواه بر این امر است، حوزه حدیث شیعی در بغداد در عصر آن حضرت، که اوایل قرن سوّم بود، از رشد و بالندگی خوبی بر خوردار گردید. از جمله نشانه های حضور گسترده فقها و محدّثان شیعه در این عصر در بغداد، روایت مسعودی است مبنی بر این که پس از شهادت امام رضاعلیه السلام که امام جوادعلیه السلام تنها هفت سال داشت و همین امر موجب بروز تردیدها و تشکیکاتی در میان شیعیان نسبت به قبول امامت آن جناب شده بود، تعدادی از بزرگان شیعه که در میانشان ریّان بن صلت قمی، صفوان بن یحیی کوفی، محمد بن حکیم خثعمی،با جماعتی دیگر در خانه عبدالرحمن بن حجاج، که در برکه زلول واقع بود، گرد آمدند و تصمیم بر آن گرفتند که به مدینه رفته و از نزدیک با آن حضرت ملاقات نمایند؛ و سرانجام قریب به هشتاد تن از چهره های بر جسته شیعه راهی مدینه شده و ضمن ملاقات با امام جوادعلیه السلام یقین به صدق امامت وی حاصل نمودند.(11) از این روایت، اوّلاً کثرت حضور محدّثان شیعه در بغداد در این زمان، قابل استفاده است؛ و ثانیاً حضور افراد مبرّزی همچون عبدالرحمان بن حجاج، که نماینده و وکیل امام ششم و امام هفتم علیهما السلام در عراق بوده است.(12) حضور او در بغداد و مرکزیّت خانه وی برای تجمّع شیعیان، و همچنین رجوع صفوان بن یحیی (که کوفی بود و از استوانه های شیعه محسوب می شد و وکیل امام هشتم و نهم علیهما السلام در این منطقه بود)(13) به بغداد برای کسب آگاهی درباره امام نهم علیه السلام، از نشانه های اهمیت حوزه حدیثی بغداد در نیمه اوّل قرن سوّم است.
در قرن سوّم و چهارم هجری، به خلاف حاکمیّت سیاسی و اجتماعی اهل سنّت در بغداد، محلّه کرخ به عنوان مهم ترین مرکز سکونت شیعیان، به فعالیت خود ادامه می داد؛ و برخی از بزرگان شیعه ریاست حوزه حدیث و فقه شیعی را در این محلّه به عهده داشتند. به عنوان نمونه، نجاشی در شرح حال محمدبن احمد بن اسحاق بن رباط کوفی می نویسد: «او در بغداد ساکن شد و منزلتش در آنجا بالا گرفت و شخصی موثَّق و فقیه بود و عقیده ای سالم داشت... و ریاست و پیشوایی شیعیان در کرخ به او رسید.»(14) انتقال امام هادی علیه السلام و سپس امام حسن عسکری علیه السلام به سامرّاء، از دیگر عوامل استمرار پویایی مکتب حدیثی شیعه در بغداد در نیمه اوّل قرن سوّم هجری بود؛(15) چرا که با حضور امام معصوم در عراق (هر چند در شهری به غیر از بغداد) زمینه تماس شیعیان با امام خویش بیشتر فراهم گشت؛ گر چه این دو امام هُمام به صورتِ تحت نظر در پادگان نظامی نگهداری می شدند، ولی ارتباط مخفی آنان با شیعیان، به خصوص از طریق شبکه ارتباطی وکالت و از طریق وکلای مبّرزشان در سامرّاء و بغداد، ادامه ارتباط شیعیان با آنها را میسّر می ساخت.(16)
مرکز شبکه ارتباطی یاد شده، با شروع غیبت صغری در سال 260 هجری، عملاً به بغداد منتقل شد.(17) هر چند، خود امام عصرعلیه السلام در سامراء می زیست و برای مدّتی نیز به مدینه هجرت فرمود، ولی سفرای چهارگانه ایشان در بغداد می زیستند و مرکز رهبریوکلای دیگر نقاط شیعی نیز بغداد بود. این که چرا بغداد به جای سامراء به عرصه حضور رهبری شبکه وکالت تبدیل گشت بحثی دیگر را می طلبد،(18) ولی تردیدی نیست که این امر به رشد و پویایی حدیث شیعی در طول قریب به 70 سال دوره غیبت صغری، کمک شایانی کرده است.
در طول این مدّت، و به خصوص در عصر فعالیت سفیر دوّم و سوّم، سؤالات بسیاری از سوی شیعیان، از طریق سفراء به محضر شریف امام عصرعلیه السلام عرضه شد و پاسخ آنها بصورت توقیعات و مکتوبات به شیعیان واصل گردید و بغداد به صحنه خلق مجموعه هایی از احادیث المهدی علیه السلامتبدیل گشت.(19)
2 .5 .3. نقش آل بُوَیْه
در اوایل قرن چهارم، عامل مهم دیگری موجب رشد و ترقّی حوزه حدیثشیعی در بغدادگردید؛ و آن،پیروزی سلسله آل بویه و تسلّط معزّ الدوله دیلمی بر بغداد بود.(20) با پیروزی این تحوّل، دانش و حکومت دست به دست هم داده و در خدمت به مذهب اهل بیت علیهم السلام، شمشیر و قلم به یاری یکدیگر در آمدند و دانشمندان برجسته در معیّت سلاطین آل بویه به رواج و تقویت تشیّع روی آوردند؛ و در این زمان، تدریس فقه جعفری و علم کلام و علوم آل محمدصلی الله علیه وآله و دیگر فِرَق اسلامی در بغداد تمرکز یافت؛ و رجالی فرهیخته و ممتاز از علمای شیعه در این نقطه ظهور کردند همچون ابن قولویه، شیخ مفید، شریف رضی، و شریف مرتضی و شیخ طوسی، و اینان به جز کسانی هستند که در اواخر عصر ائمه علیهم السلام و نوّاب اربعه می زیستند، و نیز مانند کلینی و صدوق، که بخش عمده ای از دوران تحصیل و تدریس خود را در بغداد گذراندند.(21)
آنچه گذشت، تا حدودی تصویر حوزه حدیثی بغداد در قرن چهارم را به دست می دهد؛ و شواهد فراوانی مؤیّد آن است. پدید آورندگان کتب اربعه شیعه، هر یک به نحوی با حوزه بغداد مرتبط بوده اند. کلینی، کافی را در بغداد برشاگردانش، از جمله ابوغالب زراری، عرضه نمود.(22) و در همین شهر نیز رحلت نمود و در «باب الکوفه» بغداد مدفون شد.(23) صدوق نیز در سال 355 هجری، به بغداد آمد و از مشایخ این دیار اخذ حدیث نمود و مشایخ آن دیار نیز متقابلاً از او کسب حدیث کردند.(24)
2. 5. 4. مکتب بغداد در عصر شیخ طوسی
شیخ طوسی نیز در سال 408 هجریبه بغداد پا گذاشت و تا سال 448 هجری که مجبور به مهاجرت به شهر نجف گردید در مقام استاد شیخ حدیث و رئیس حوزه، در آنجا به فعالیت مشغول بود. در این مدّت، درگیری های سختی بین شیعیان و سُنّیان بغداد رخ داد و سرانجام در آخرین نوبت، (به سال 448 هجری) که کتابخانه و حوزه درسی شیخ طوسی مورد هجوم و آتش سوزی قرار گرفت و شیخ طوسی مجبور به مهاجرت گردید،(25) حوزه حدیثی بغداد نیز عملاً آن پویایی و تحرّک سابق را از دست داد، هر چند از این پس خالی از محدّثان و ذکر حدیث شیعی نگشت.
2. 5. 5. عقل گرایی در مکتب بغداد
درباره گرایش های موجود در حوزه حدیثی بغداد، می توان چنین استظهار نمود که با توجه به وجود درگیری های فکری بین شیعیان و مخالفانشان در بغداد، و تأثیر پذیری حوزه حدیثی بغداد از کوفه، نوعی عقل گرایی در قرن دوّم و سوّم در این حوزه حدیثی پیدا شده بود. علاوه بر این، وجود متکلّمانی از خاندان نوبختی همچون ابوسهل نوبختی وغیر او در بغداد،(26) از دیگر نشانه های گرایش های عقلی و کلامی در حوزه حدیثی شیعه در بغداد است.
وجود چنین زمینه هایی بود که سرانجام موجب شد در قرن چهارم، گرایش های بارز عقل گرایی و اجتهاد در احادیث فقهی در حوزه بغداد به روشنی ظاهر شود و حرکتی که «ابن ابی عقیل عمّانی» در ثلث اوّل این قرن آغاز کرد با حرکت «ابن جنید» پی گیری شود و سپس با تلاش های شیخ مفید و سید مرتضی در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم،به اوج خود برسد؛ به نحوی که در انتهای قرن چهارم هجری حوزه حدیثی بغداد کاملاً دارای مشرب عقل گرایی شد و در مقابل حوزه حدیث گرای قم قرار گرفت . تفصیل بیشتر مربوط به عقل گرایی در مکتب بغداد و تقابل آن با مکتب قم را در مباحث آتی پی خواهیم گرفت.
آنچه گذشت مربوط به حوزه حدیثی شیعه در بغداد بود. اما در حوزه حدیثی سنّی در بغداد، چهره غالب، حدیث گرایی بود. تا قبل از مرگ مالک بن انس و امثال او، مدینه به عنوان یکی از مراکز حدیث گرای سنّی مطرح بود. با مرگ ایشان، بغداد به عنوان مرکزی جدید و محل سکونت عالمان حدیث گرایی همچون احمدبن حنبل و ابوعبید و... مطرح شد(27) و این حوزه حدیثی محل نشر احادیث و سنن گشت و در طول قرن سوم، این وضعیت ادامه داشت، اما رفته رفته، حضور معتزله در بغداد - به ویژه در قرن چهارم - نوعی حرکت عقل گرایانه را در این حوزه حدیثی پدید آورد.
پی نوشت:
1) ر.ک. محمد بن جریر طبری، ج 6، ص 233.
2) مجید معارف، پیشین: 370، در مبحث حاضر،
از کتاب یاد شده، بهره مند شده ایم.
3) اسد حیدر، الامام صادق علیه السلام
والمذاهب الاربعة 2: 234، تحت عنوان: «نشاط العلماء و تأیید الدولة العباسی».
4) نجاشی، پیشین: 216.
5) همان: 194.
6) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 100 /
محمد حسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجّتی، دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، 1368 ش، ص 153.
7) مجید معارف، پیشین: 370.
8) کشی، پیشین: 556، رقم 1050.
9) نجاشی، پیشین: 228.
10) مفید، الارشاد، ج 2، ص 295.
11) مسعودی، اثبات الوصیة: 213 - 215.
12) طوسی، کتاب الغیبة: 210.
13) همان: 211.
14) نجاشی، پیشین: 280.
15) مفید، الارشاد، ج 2 ص 309.
16) از جمله وکلای دو امام هادی و عسکری
علیهما السلام در بغداد می توان به این افراد اشاره کرد: عثمان بنسعید العمری -
محمدبن عثمان بن سعید العمری - علی بن جعفر همانی -
فارس بن حاتم بن ماهویه القزوینی - ابوالادیان (طوسی، کتاب الغیبة: 214 و 218 /
کشی، پیشین: 8 - 527 / صدوق، کمال الدین و تمام النعمة: 475).
17) در اولین روزهای غیبت صغری ، امام عصر
(عج) در ملاقاتی که با گروهی از شیعیان قمی داشتند به آنان اعلام فرمودند که از آن
پس برای انجام ارتباطات به بغداد مراجعه کنند. شیخ صدوق در کمال الدین و تمام
النعمة: 476 گزارش کاملی از این ملاقات ارائه کرده است.
18) بحث مستوفایی در این باره و دیگر مباحث
سازمان وکالت در کتاب: «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه:» توسط نگارنده، انجام
گرفته است.این کتابدر بهار سال 1382 ش. از سوی انتشارات
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی منتشر شده است.
19) مجموعه ای از این توقیعات توسط شیخ صدوق
در کتاب کمال الدین و تمام النعمة، باب ذکر التوقیعات، ص 482 به بعد و همچنین چند
توقیع در کتاب الغیبة از شیخ طوسی ص 229 به بعد، نقل شده است. از جمله منابعی که
بسیاری از توقیعات را یکجا جمع کرده کتاب معادن الحکمة فی مکاتیب الائمة از محمد
بن المحسن بن المرتضی الکاشانی (متوفی بین 1112 تا 1123ق)، فرزند مرحوم فیض
کاشانی، و کتاب الزام الناصب، از سید علی یزدی است.
20) جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 241؛
معزّالدوله به سال 334 هجری وارد بغداد شد و خلافت عبّاسی، همچون بازیچه در دست آل
بویه قرار گرفت.
21) مظفر، تاریخ شیعه: 154.
22) ابوغالب زراری، پیشین: 177.
23) نجاشی، پیشین: 283 / طوسی، رجال الطوسی:
495
24) نجاشی، پیشین: 276.
25) محمدبن علی بن الجوزی، المنتظم فی تاریخ
الملوک و الامم 16:8.
26) عباس اقبال، خاندان نوبختی، تهران،
کتابخانه طهوری، 1357 ش، ص 95.
27) ر.ک. عمر سلیمان ال شقر، المدخل الی
دراسة المدارس و المذاهب الفقهیة، اردن، عمّان، دارالنفائس، 1418 ق، ص 17