زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ : کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَجْمَعُنَا جَمِیعاً لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ ثُمَّ یُجَزِّی بِاللَّیْلِ أَجْزَاءً ثَلَاثَةً فَیُصَلِّی بِنَا جُزْءاً ثُمَّ یَدْعُو فَنُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ ثُمَّ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ حَتَّى یَنْفَجِرَ الْفَجْرُ.
مصباح المتهجد ص853
زید شهید از شیوه زندگی پدر بزرگوار خود امام زین العابدین علیه السلام نقل می کند:
در شب نیمه شعبان امام سجاد علیه السلام همه اهل بیت را جمع کرده آن شب را به سه قسمت تقسیم می کردند.
قسمتی از شب را نماز می خواندیم و در قسمتی از شب ایشان دعا می کردند و ما بر آن دعا امین می گفتیم و سپس در قسمت سوم استغفار می کردند و ما استغفار می کردیم و از خداوند طلب بهشت داشتیم تا اذان صبح گفته می شد.
http://s4.picofile.com/file/7812693117/nimeh_shaban_copy.jpg
مقاله (نقد روایات طبی در بستر اخلاق) نوشته محمد حسین مدبر
در این مقاله به بررسی روایات طبی از منظر سند و تطابق به علم روز پرداخته شده است
برای دریافت فایل pdf به بر روی لینک زیر کلیک کنید.
http://s4.picofile.com/file/7804181826/naqd_rvayat_tbi.pdf.html
فایل مقاله تبار شناسی روایات طبی نوشته اقای علی نصیری به صورت پی دی اف در ادرس زیر قرار داده شد.
http://s4.picofile.com/file/7802953331/tabar_thanasi.pdf.html
علل، زمینهها و شرایطی که باعث صدور خطبهای از جانب امام علی× شده است «فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه» قلمداد میشود که در کتب حدیثی آن را «اسباب صدور حدیث» میگویند. این مقاله به منظور فهم بهتر معانی خطبههای نهجالبلاغه و حل برخی تضادهای ظاهری به بررسی فضای فرهنگی ـ اجتماعی صدور این خطبهها میپردازد. در این راستا علاوه بر بررسی روایات معتبر مربوط به خطبههای نهجالبلاغه، مطالعه برخی شرحها، کتب تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری نیز سودمند است. ذکر این نکته نیز لازم است که ما در نقل فضای صدور حکم را به یک مورد خاص منحصر نمیکنیم؛ بلکه در فهم بهتر حدیث و روایت از آن بهرهمند میشویم.
در این نوشتار تلاش شده است تا با توجه به اهمیت مسئله، پیشینه تاریخی آن بازگو و روشهای فهم فضای صدور تبیین و با آسیبشناسی بحث، میزان تأثیر فرهنگ زمانه در این خطبهها واکاوی گردد.
امام علی×، نهجالبلاغه، خطبه، فضای صدور، فضای فرهنگی ـ اجتماعی.
برای دریافت فایل بر روی لینک زیر کلیک کنید.
http://s4.picofile.com/file/7800200000/fazay_sodor_nahj.doc.html
علل، زمینهها و شرایطی که باعث صدور خطبهای از جانب امام علی× شده است «فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه» قلمداد میشود که در کتب حدیثی آن را «اسباب صدور حدیث» میگویند. این مقاله به منظور فهم بهتر معانی خطبههای نهجالبلاغه و حل برخی تضادهای ظاهری به بررسی فضای فرهنگی ـ اجتماعی صدور این خطبهها میپردازد. در این راستا علاوه بر بررسی روایات معتبر مربوط به خطبههای نهجالبلاغه، مطالعه برخی شرحها، کتب تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری نیز سودمند است. ذکر این نکته نیز لازم است که ما در نقل فضای صدور حکم را به یک مورد خاص منحصر نمیکنیم؛ بلکه در فهم بهتر حدیث و روایت از آن بهرهمند میشویم.
در این نوشتار تلاش شده است تا با توجه به اهمیت مسئله، پیشینه تاریخی آن بازگو و روشهای فهم فضای صدور تبیین و با آسیبشناسی بحث، میزان تأثیر فرهنگ زمانه در این خطبهها واکاوی گردد.
امام علی×، نهجالبلاغه، خطبه، فضای صدور، فضای فرهنگی ـ اجتماعی.
نهجالبلاغه، این اثر جاودانه، برگرفته از انوار سخنان گهربار امیرمؤمنان علی×، بزرگمرد تاریخ بشریت است که هیچگاه گذشت زمان پرده کهنگی و غبار فراموشی بر سیمای پرفروغ او نیفکنده، از شکوه آن نکاسته و جلوههای تقوا، عدالت، جهاد و دیگر صفات برجسته او را از یاد نبرده و در برابر دنیایی از عظمت، دانش و حکمت او سر تعظیم فرود آوردهاست؛ جاذبههای کلام امیرمؤمنان از مرزهای تعصب و فرقهگرایی گذشته، دوست و دشمن را به ستایش واداشته که با زبان اندیشه و سوز دل گونهای از فضیلت او را بیان کردهاند.
نهجالبلاغه که در لغت به معنای «شیوه بلاغت» است، منتخبی از خطبهها، دعاها، وصایا، نامهها و جملههای کوتاه مولای متقیان علی× است که ادیب نامور و محدث بزرگوار، مرحوم سیدرضی& در سال 400 هجری از میان صدها کتاب و منبع گردآوری و تنظیم کرده است.
فضای صدور در کتابهای حدیثی با نامهایی چون اسباب صدور حدیث، اسباب ورود حدیث و اسباب الحدیث نامبردار است (سلیمانی، 1383، ص 67) و از جمله شاخههای فقه الحدیث میباشد (معماری، 1377، ص 75)[1] که بیانگر علل و زمینههایی است که باعث صدور قول یا فعل و یا تقریر از ناحیه معصوم× میگردد (سلیمانی، 1383، ص 65 و 68)؛ به بیان دیگر سبب ورود حدیث یعنی زمینهای که موجب شدهاست تا معصوم^ سخنی بگوید و حکمی را بیان و مسئلهای را طرح یا رد و انکار کند و یا حتی کاری انجام دهد، پس علم اسباب ورود حدیث، همانند علم اسباب نزول قرآن کریم میباشد (حسینی، 1401 ق، ص 3)؛ البته همان طوری که تمام آیات قرآن دارای سبب خاصی نیستند، احادیث نیز چنیناند. (سلیمانی، 1383، ص70)
با توجه به آنچه گفته شد، منظور از فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه یعنی موقعیتهایی که علی× به ایراد خطبه پرداخته و مطالبی را بیان نمودهاند که گاهی این شرایط به نوعی در عصر زندگی علی× مطرح بوده است، مانند فضای فرهنگی، علمی و شرایط اجتماعی و گاهی چنین شرایطی مختص یک خطبه و یک زمان معین میباشد.
فرایند درک و تفسیر متن با زمینههای فکری، اجتماعی، تاریخی و فرهنگیای که در زمان خلق اثر و تکوین متن و گفتار، مؤلف را احاطه کرده و او در آن جغرافیای خاص فرهنگی، اجتماعی و تاریخی به خلق اثر پرداخته است، در ارتباط است و این مطلب در جای خود یک اصل عقلایی در گفتمان متعارف بشری است که در تحلیل، تفسیر و معناشناسی یک متن، نوشتار یا گفتار یک اندیشمند، فضای کلی و آهنگ سخن وی را باید مورد عنایت قرار داد و با توجه به آن جهتگیریِ محوری، از میان معانی نهفته و محتمل در کلام، احراز کرد و در پرتو تناسب سیاق کلام، مراد وی را بازشناسی نمود. روایات صادر شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین^ ازاین قاعده مستثنا نیست؛ فهم درست و صحیح آن سخنان گهربار به شناخت و معرفت تاریخ صدور آن روایات وابسته است؛ (مهریزی، 1374، ص23) چه اینکه این روایات در فضا، شرایط، عادتها، سنن و اقتضاهای آن زمان بهوجود آمده است و حضور در محیط عصر را بیشتر از قرآن نشان میدهد و به تعبیر دکتر حنفی حدیث از قرآن تاریخیتر است. (حنفی، 1380، ص 40؛ ایازی، 1380، ص 54)
در مورد نهجالبلاغه مسئله از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا امام علی× در رأس حکومت اسلامی قرار گرفته و بیشک دستورهایی که به عنوان حاکم اسلامی از حضرت امیر× صادر شده است باید بهطور ویژه و با در نظر گرفتن شرایط و موقعیتهای خاص امام× ملاحظه و تفسیر گردد.
بهعنوان نمونه به مواجهه حضرت با مسئله جهاد توجه میکنیم که ایشان در خطبه 16 مردم را به بازگشت به خانههای خود (و جهاد نکردن) دعوت میکند و میفرماید: «لاَیهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْل، وَلاَ یظْمَأُ عَلَیهَا زَرْعُ قَوْم، فَاسْتَتِرُوا ببُیوتِکُمْ، وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَینِکُمْ؛ آنچه براساس تقوا پایهگذاری شود، نابود نگردد، کشتزاری که با تقوا آبیاری شود، تشنگی ندارد. ای مردم! به خانههای خود روید و مسائل را میان خود اصلاح نمایید.»
اما در خطبه 27 مردم را به جهاد دعوت میکند و میفرماید: «فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیائِهِ، وَهُوَ لِباسُ التَّقْوَى، وَدِرْعُ اللهِ الحَصِینَةُ، وَجُنَّتُهُ الوَثِیقَةُ، فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلبَسَهُ اللهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ البَلاَءُ؛ همانا جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خدا آن را به روی بندگان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است، کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک نماید، خداوند لباس ذلت و خواری بر او میپوشاند و دچار بلا و مصیبت میشود.»
با دقت در فضای صدور خطبههای فوق، این تضاد به راحتی قابل حل است؛ زیرا حضرت خطبه 16 را در موقعیت بیعت با وی در مدینه ایراد کردهاست که هنگامه شورش علیه عثمان در مدینه بود و خلیفه را به قتل رسانده بودند، اما اجازه دفن جنازهاش را نمیدادند، در این هنگام علی× مردم را به آرامش دعوت میکند. (ابن ابیالحدید، 1378 ق، ص274 و 275)؛ اما خطبه 27، زمانی ایراد شده است که خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر انبار به گوش علی× رسیده بود، بدیهی است که امام در این موقعیت مردم را برای مقابله با غارتگریهای معاویه دعوت به جهاد خواهدکرد. (قاضی، 1406 ق، ص 323 و 324؛ کلینی، 1388 ق، ص 6)[2]
در پایان، اشاره بهاین نکته لازم است که آشنایی با فضای صدور در تمام خطبهها ضروری نیست؛ زیرا متن برخی از خطبهها بهطور تقریب جنبه اخلاقی یا اعتقادی دارد، مثلاً صفات خداوند را بیان میکند! مسئله اصلی دراین گونه موارد فهمیدن آن صفات و عمل براساس دستورهای اخلاقی آن خطبه است و دانستن مکان و زمان ایراد این گونه خطبهها تأثیر چندانی در درک محتوای عالی آنها نخواهد داشت (هرچند درک آن از جنبه تاریخی اهمیت دارد).
در لابلای آثار مؤلفانی که به علم اسباب صدور احادیث پرداخته اند؛ کوششهای علمی مختصری در زمینه فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه صورت گرفتهاست که به بررسی اجمالی آنها میپردازیم.
کلیدهای شناسایی نهجالبلاغه؛ مرحوم محمد دشتی کلید 21 کتاب مزبور را با عنوان «شناخت شأن نزول خطبهها و نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه، بررسی زمینههای پیدایش» به بررسی علوم نظری و ذکر چند مثال اختصاص داده است، وی پس از مقدمه کوتاهی در اهمیت مسئله، راههای به دست آوردن شأن نزول نهجالبلاغه و کاربرد آن را ذکر کردهاست، همچنین در ترجمه نهجالبلاغه و درآغاز خطبهها و نامهها شأن نزول را آورده است. (دشتی، 1379، ص272 ـ 263)
خاستگاه فرهنگی نهجالبلاغه؛ پژوهشی است که مؤلف بزرگوار آن محمدحسن نادم برای پاسخ به مهمترین شبهه مخالفان پیرامون نهجالبلاغه گردآوری کرده است، این شبهه عبارت از این است که نهجالبلاغه از کلمات و سخنان امام علی× فراهم نیامده است؛ بلکه همه آن یا بخشی از آن از حضرت علی× نیست؛ زیرا در برخی از کلمات آن سخنان دقیق و اصطلاحات عمیق فلسفی و عرفانیای نهفته است که جغرافیای فکری و فرهنگی آن زمان عاری از آن اصطلاحات و تعبیرات بوده و فهم و درک آن مسائل برای مردمان آن عصر ناممکن مینماید.
برای پاسخ به این شبهه کتاب مزبور، اوضاع فرهنگی عراق را که بیشتر سخنان حضرت در آنجا ایراد شده است، به عنوان زمینههای پیدایش نهجالبلاغه بررسی میکند. (نادم، 1383، ص 13 ـ 11)
المدخل الی علوم نهجالبلاغه؛ این کتاب تألیف محسن باقر موسوی، شامل مجموعهای از علوم پیش نیاز برای فهم نهجالبلاغه است، به عقیده نویسنده، هم چنانکه فهم قرآن منوط به آگاهی از علوم قرآنی مانند لغت و ادب، شأن نزول، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه است، برای شناخت نهجالبلاغه نیز لازم است محقق از اسباب صدور خطبهها و ارسال نامهها و بیان کلمات قصار آن آگاه شود. وی براین اساس پس از شرحی مفصل درباره مدارک نهجالبلاغه و بررسی اسناد روایت آن، اوضاع زمانی و مکانی صدور هر یک از مطالب نهجالبلاغه را بیان کردهاست.
شرحهای نهجالبلاغه؛ با توجه به آنکه سید رضی در بیشتر خطبههای نهجالبلاغه سند و فضای صدور را ذکر نکردهاست،[3] برخی از شارحان به ذکر تاریخ و سند و فضای صدور خطبه پرداختهاند؛ ولی از میان دهها شرح نوشته شده بر نهجالبلاغه فقط تعدادی از آنها بهطور مفصل به موضوع پرداختهاند، در میان شرحهای نگاشته شده بر نهجالبلاغه سه شرح ابن ابیالحدید، پرتوی از نهجالبلاغه و پیام امام تا حدودی به بررسی فضای صدور خطبهها پرداختهاند که در اینجا نیمرخی از این شروح نشان داده میشود:
«پیام امام» جدیدترین شرح بر نهجالبلاغه، کار گروهی آیتالله مکارم شیرازی و همکارانشان است که در هشت جلد انتشار یافته و در آن[4] فقط خطبهها بررسی شده است. در این کتاب در ابتدای بیشتر خطبهها، مطلبی با عنوان «خطبه در یک نگاه» آمده که در آن نوعی فضای تاریخی صدور خطبهها ذکر شده است، (مکارم شیرازی، 1379، ص536 و 537) در برخی از موارد نیز عنوان «شأن ورود خطبه» (پیشین، ص 315) و حتی گاهی عبارت «شرایط و زمان صدور خطبه» به کار رفته است. (پیشین، ص269)
کتاب پرتوی از نهجالبلاغه تألیف دکتر سید محمدمهدی جعفری در پنج جلد که سه جلد آن به خطبههای نهجالبلاغه اختصاص یافته و جلد اول آن با استفاده از ترجمه آیتالله سیدمحمود طالقانی، و بقیه جلدها با تلاش خود آقای جعفری تکمیل شده است. در مقدمه هر خطبه بعد از تعیین سند و منبع آن، تاریخ آن نیز به قرینه محتوا یا اشاره سید رضی یا تصریح تاریخها و منابع دیگر مشخص گردیده و دراین قسمت توضیحاتی درباره شرایط تاریخی و شأن بیان خطبهها ارائه شده است.
شرح ابنابیالحدید، معتزلی در ردیف نخستین شرحهایی است که بر نهجالبلاغه نوشته شده است. وی بیشتر مطالب تاریخی را ذکر کردهاست که در کمتر کتابی به چشم میخورد؛ زیرا از منابعی بسیار غنی استفاده کردهاست که به احتمال قوی، بعدها در هجومهای ضدفرهنگی و خانمان برانداز مغول از بین رفتهاند.
شرح ابنابیالحدید تا آن اندازه با مسائل تاریخی عجین شدهاست که میتوان کتاب وی را دارای صبغه تاریخی دانست. ابن ابیالحدید در ذکر مسائل تاریخی گاهی به آفت زیادهروی دچار شده است. مثلاً به بهانه خطبه 228 «لله بلاءُ فُلاَن، فَلَقَدْ قَوَّمَ الاَْوَدَ، وَدَاوَى الْعَمَدَ» واژه «فلان» را بر «عمر» تطبیق میکند و تمام جلد دوازدهم شرح خود را به بررسی حالات عمر اختصاص میدهد.
برخی معتقدند تنها راه شناخت سبب ورود احادیث، مانند اسباب نزول قرآن، روایت و نقل میباشد؛ آن هم روایتهایی که صحت آنها مورد تأیید باشد. (سلیمانی، 1383، ص 70) ولی باید خاطر نشان کرد که از طریق موارد زیر نیز میتوان فضای صدور خطبه را کشف کرد:[5]
1. تحلیل متن نهجالبلاغه، در برخی موارد بیانگر فضای صدور حدیث است، بهعنوان مثال در خطبه 47 امام علی× خطاب به کوفه میفرماید: «کَأَنَّی بکِ یاکُوفَةُ تُمَدِّینَ مَدَّ الاَْدَیمِ الْعُکَاظِی» از محتوای عبارت معلوم میشود که حضرت این خطبه را زمانی در کوفه ایراد کرده است که از مردم کوفه غضبناک است. چنانکه با دقت در محتوای خطبه 54 «فَتَدَاکُّوا عَلَی تَدَاکَّ الاِْبِلِ الاهیم ِ یوْمَ وِرْدِهَا» که در وصف روز بیعت ایراد فرموده است، میتوان فضای بیعت با حضرت در مدینه را تبیین کرد و در فهم خطبههایی که در روز بیعت یا کمی پس از آنایراد شدهاست به کار گرفت.
2. نکتههایی که سید رضی قبل و بعد از خطبهها آورده است، در تبیین فضای صدور خطبهها نقش بهسزایی دارد؛ مثلاً مؤلف در ابتدای خطبه 67 «فَهلاَّ احْتَجَجْتُمْ عَلَیهمْ: بأَنَّ رَسُولَ اللهِ| وَصَّى بأَنْ یحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهمْ» فضای صدور خطبه را تبیین کرده و مینویسد: زمانی که پس از رحلت حضرت پیامبر|، ماجرای سقیفه را به اطلاع امام رساندند؛ حضرت پرسیدند: انصار در پاسخ مهاجرین چه گفتند؟ پاسخ شنید: [انصار] گفتند: زمامداری از ما و زمامداری از شما مهاجرین انتخاب گردد! امام× فرمود: «فَهَلاَّ احْتَجَجْتُمْ... ».
3. مطالعه شروح نهجالبلاغه که در بحث پیشینه پژوهش به ذکر آنها پرداختیم.
4. کتابهای تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری، در این کتابها همچون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، الغارات ثقفی و... حوادثی نظیر ماجرای سقیفه، قتل عثمان، جنگهای جمل، صفین، نهروان و... ذکر گردیده است و میتوانند منابع بسیار خوبی برای کشف فضای صدور خطبهها باشند.
5. استفاده از کتابهای مصادر نهجالبلاغه، از آنجا که سید رضی سلسله سند راویان و کتابهای مورد استفاده خود در تدوین نهجالبلاغه را حذف کرده است؛ عدهای درصدد برآمدهاند که سلسله اسنادی برای این کتاب عظیم، از منابع تاریخی بیابند، برخی از این مصادر عبارتند از: مصادر نهجالبلاغه و اسانیده، عبدالزهراء خطیب حسینی؛ مدارک نهجالبلاغه، کاشف الغطاء؛ استناد نهجالبلاغه، امتیاز علی خان عرشی؛ نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغه، محمدباقر محمودی؛ مصادر نهجالبلاغه، عبدالله نعمت؛ بحثی کوتاه پیرامون مدارک نهجالبلاغه، رضا استادی؛ اسناد و مدارک نهجالبلاغه، محمد دشتی و روات و محدثین نهجالبلاغه، محمد دشتی.
بهعنوان نمونه میتوان به خطبه 54 «قَدِ اسْتَطْعَمُوکُمُ الْقِتَالَ، فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّة، وَتَأْخِیرِ مَحَلَّة...» اشاره کرد که بر طبق آنچه در مصادر نهجالبلاغه آمده است، امام× آن را در هنگامی که عمرو بن عاص بر مصر غلبه کرد و نماینده امام ـ محمد بن ابی بکرـ را بهشهادت رساند، گروهی از آن حضرت خواستند تا نظر خود را در باره خلفای پیشین بیان کند، امام در جواب آنها فرمود: آیا از فتنهگری عمرو بن عاص فراغت یافتهاید؟ شما هنگامی این سئوال را مطرح میکنید که مصر را از شما بازگرفتهاند و شیعیان مرا به شهادت رساندهاند! سپس فرمود: به زودی نامهای خواهم نوشت که پاسخ سئوال شما در آن نامه باشد و این خطبه قسمتی از آن نامه است. (حسینی، 1395 ق، ص392 ـ 390)
سخنی که در مناسبتی خاص و برای حل مشکلی معین بیان شدهاست، با آن حادثه ارتباطی تنگاتنگ دارد، بهگونهای که اگر شناخت آن مناسبت میسر نگردد، فهم اساسی آن سخن نیز ممکن نخواهد بود؛ لذا مهمترین کاربرد فضای صدور را میتوان فهم بهتر مفهوم حدیث دانست؛ (هاشم، 1418 ق، ص 260) مثلاً امام×، کمیل را از شهر خارج میکند و به قبرستان کوفه میبرد تا از غوغاهای زمانه و از سر و صدا، هیاهو و اشتغالات دنیوی و تاریکی اوهام عصر خود جدا سازد و آنگاه برای آمادگی بیشتر و توجهدادن به مطلبی که قرار است برای او بیان شود، میفرماید: ای کمیل! بهترین قلبها، قلبی است که گنجایش و حفظ بیشتری داشته باشد، پس آنچه میگویم به خوبی حفظ نموده و به خاطر داشته باش! «النَّاسُ ثَلاَثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِی، وَمُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاة، وَهَمَجٌ رَعَاعٌ...» (حکمت 147) از رهگذر تأمل در این شرایط معلوم میشود کهاینگونه مطالب چنان نیست که برای همه و در هر جا بیان شود؛ بلکه سخن ویژهای است که حضرت در مکان و زمان خاص برای افراد نخبه و برگزیده بیان کرده است.
دانستن فضای صدور و علت ایراد خطبهها علاوه بر فهم بهتر میتواند به حل تضادهای ظاهری نیز کمک کند، بهعنوان نمونه حضرت علی× در خطبه 206 میفرماید: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ؛ من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید.» ولی در خطبه 135 به مغیرة بن شعبه چنین میگوید: «یابْنَ اللَّعِین ِ الاَْبْتَر ِ، وَالشَّجَرَةِ الَّتی لاَ أَصْلَ لَهَا وَلاَ فَرْعَ... ؛ ای فرزند لعنت شده دم بریده و درخت بیشاخ و برگ...!» حال این سئوال مطرح میشود که چرا حضرت یکجا از دشنامدادن نهی میکند و در جایی دیگر خود این چنین کلماتی بر زبان میآورد؟ آیا تحت تأثیر احساسات واقع شده است؟ با مراجعه به فضای صدور هر دو خطبه تضاد ظاهری حل خواهد شد؛ زیرا امام وقتی در جنگ صفین شنید که یارانش شامیان را دشنام میدهند، فرمود: آنها را دشنام ندهید؛ بلکه کردارشان را بیان و حالات آنها را بازگو نمایید و بهتر آن است که بگویید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن و بین ما و آنها را اصلاح فرما. (اسکافی، بیتا، ص137؛ ابن ابیالحدید، 1378 ق، ص 24 ـ 21)
اما مورد دوم مربوط به موقعی است که مغیرة بن شعبه با آن شخصیت ویژه و شگفتآوری که دارد، از سوی عثمان به نزد حضرت آمده و میخواهد حضرت را از پای در آورد و سخنان زشتی بر زبان میآورد، حضرت با توجه به سابقه وی و دفاع از عملکرد خود در قبال عثمان اقدام به بیان چنین سخنانی کرده است. (پیشین، ص 302 و 303؛ امینی، 1397 ق، ص330؛ محمودی، 1396 ق، ص162 و 163)
یکی دیگر از کاربردهای بسیار مهم آشنایی با فضای صدور، مربوط به بررسی میزان تأثیر فرهنگ زمانه در سخنان امیرمؤمنان است، بدینبیان که با بررسی فضای صدور سخنان امام ثابت میشود که علی× تحت تأثیر فرهنگ زمانه قرار نداشته و همچون قرآن فراتر از عصر و زمان خود حرکت میکند، لذا نهجالبلاغه جاودان بوده و میتواند پاسخگوی خواستهها، آمال و نیازهای مردم در تمام اعصار باشد.[6]
برای اثبات این مطلب باید به این نکته اشاره نمود که ولایت امیرمؤمنان استمرار خط نبوت پیامبر است و جانشینان واقعی پیامبر اسلام به دلیل درک عمیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر درست آن، افزون بر تقویت و توسعه پایههای این فرهنگ در طول زمان، باید آن را از سقوط در دامان تحریف و انحراف که ممکن است برای هر فرهنگ نوپایی پدید آید، حفظ کنند تا شالوده فرهنگ اصیل اسلامی و بینش راستین در باره آن به همه مردم رسیده و حجت الاهی بر همه تمام گردد؛ (کاشفی، 1380، ص310 و 311) لذا امام علی× جهت حفظ راه و رسم پیامبر اعظم| در ایجاد و تقویت فرهنگ اسلامی، باید فراتر از زمان حرکت نموده و تحت تأثیر فرهنگ زمانه عربها قرار نگیرد.
شواهد زیر مؤید عدم تأثیرپذیری امیرمؤمنان از فرهنگ زمانه دارد:
حکومت علوی و شخص مولای متقیان در فضا و شرایطی قرار داشت که سیاست بازی، نیرنگسازی و فریبکاری در حکومت بر مردم، امری پذیرفته شده و بهعنوان کاردانی و زیرکی بهشمار میرفت و چنین رفتاری با اقبال عمومیمواجه میگشت؛ حتی کسانی که افق دیدشان به همان زمان محدود میشد و حداکثر میتوانستند سود و زیان اسلام را در همان مقطع در نظر بگیرند، به سیره و روش آن حضرت اشکال میکردند و توصیه میکردند که برای حفظ حکومت خویش از شیوههای رایج سیاستمداران دنیوی استفاده کنند؛ ولی آن حضرت که تنها سود و زیان را در همان زمان محدود در نظر نداشت؛ بلکه افق نگرش او تا هزاران سال آینده را بهخوبی میدید و سود و زیان و مصلحت اسلام را در همه زمانها و مکانها محاسبه میکرد، هرگز حاضر نشد برای حفظ حکومت خویش از شیوههای نامشروع استفاده کند و خود را در حد سیاستمداران دنیوی تنزل دهد، لذا سیاستبازی و فاصلهگرفتن از ارزشهای انسانی و باورهای دینی را از کفش فرسوده بیارزشتر (خطبه 33) و از آب دماغ بز نیز پستتر و از روده خوک در دست انسان جذامی پایینتر میداند. (خطبه 3)
امیرمؤمنان در طول دوران خانهنشینی خود با حفظ اصول و مرزهای حق و باطل و براساس حس آرمانگرایی و دلسوزی برای اسلام و مسلمانان، بیشترین خیرخواهی را برای حاکمان وقت داشت؛ در حالی که مشروعیتی برای اصل حکومت آنها قایل نبود و آن را حق خود میدانست؛ اما در تلاش بود تا اسلامیکه هنوز زخم خلافت دروغین را بر سینه داشت، بیش ازاین ضربه نخورد و خسارتی بیش از آن متوجه مسلمانان نگردد. (خطبه 134، 146و 164)
در این مورد به این نمونه اشاره می شود که معاویه پس از فتح مصر و اطلاع یافتن از اوضاع نابسامان عراق و اختلاف و تشتت افکار، چند تن از سران لشکر خود را به اطراف عراق و مناطق تحت قلمرو علی× گسیل داشت تا به قتل و غارت بپردازد و مایه رعب و وحشت عراقیان گردند؛ اما امام× از غارتبردن به آبادیهای شام و غیرنظامیانی که در شهرهای آن سامان به کار عادی اشتغال داشتند، ناخرسند بود؛ حتی در جنگها فرمان میداد که با نظامیان نیز درگیر نشوند، مگر اینکه مورد هجوم دشمن واقع شوند و از خود دفاع کنند و یا اینکه دشمن مرتکب جنایتی شده باشد که قصاص آن را مطالبه کنند. اگر علی× به سران عشایر عراق دستور یا اجازه میداد که به آبادیهای شام، به خاطر احراز غنایم غارت ببرند، هجومهای گستردهای بر اطراف شام صورت میگرفت تا آن حد که عرصه را بر شامیان تنگ کنند. و اگر علی× مانند دیگران تجویز میکردند که عراقیان بر شامیان بتازند و خطه شام را با تمام بردگان، زنان و کودکان و با همه اموال، خانهها و زراعتها به عنوان غنیمت تقسیم کنند، دیری نمیگذشت که از معاویه و عمرو بن عاص و غارتگران شام اثری باقی نمیماند. (بهبودی، 1379، ص 215 و 216)
علاوه بر مسائل فوق، موارد زیر بیانگر نقش ویژه علی× در ایجاد و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی است (کاشفی، 1380، ص323 ـ 312):
نقض میثاق غدیر و اصل ولایت، تحریم و تحریف بخشی از سنت رسول خدا|، فراموشی عدالت اجتماعی، توسعه سنت رسول خدا به اعمال دو خلیفه نخستین، عدم توجه به تربیت فرهنگی و دینی و... از جمله مهمترین مسائلی بود که فرهنگ اسلامی را به انحراف کشاند و میتوان مهمترین انحراف را تهی شدن روح حاکم بر اسلام دانست «أَلاَ وَقَدْ قَطَعْتُمْ قَیدَ الاِْسْلاَمِ، وَعَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ، وَأَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ». (خطبه 192) حضرت علی× برای اینکه فرهنگ اسلامی را از چنگال خطر انحراف برهاند، کوشید تا با اتخاذ روشی خردمندانه ـ بهصورتی که اصل اسلام لطمه نبیند و امت اسلامی دچار سرگردانی و پراکندگی نشود ـ در مدت 25 سال زندگی در کنار حکومت دینی و نظارت بر آن با این کژروی و کجاندیشی بستیزد، شش ماه پرهیز از بیعت با ابوبکر، نپذیرفتن شرط عمل به سیره ابوبکر و عمر در شورای شش نفره، انتقادهای گوناگون بر عملکرد عمر و عثمان و... ازجمله این اقدامات بود.
آن حضرت پس از پذیرش تصدی حکومت نیز با شیوهای دیگر با این انحرافها مبارزه کرد، مخالفت با تبعیض اقتصادی، تبعیض نژادی، بدعتها، دنیاطلبیها و... نمونههایی هستند که علی× در پنج سال حکومت خود بر جهان اسلام در راه مبارزه با انحراف فرهنگی انجام داد.
امام برای رشد خردورزی در جامعه، آزاداندیشی را سرلوحه کار خویش ساخته بود. تاریخ بهروشنی گواهی میدهد که امیرمؤمنان نه تنها تفتیش عقاید را به هیچروی اجازه نداد؛ بلکه در نامه خویش به مالک اشتر، تفتیش عیوب مردم و خردهگیری به اشتباه آنان را رد کردهاست. (نامه 53)
حضرت علی× به پیروی از سیره رسول خدا|، فقط در گفتار، مروج فرهنگ اسلامی نبود؛ بلکه با کردار خود، افزون بر تأثیر عمیق بر انسانهای زمان خویش، در عصر پس از خود نیز فرهنگها و انسانهای بزرگی را عاشق و شیفته خود ساخت. نمونهای از هزاران سیره عملی حضرت، برخورد وی با مردم انبار در مراسم استقبال بود. (حکمت 37)
از مهمترین عناصری که فرهنگ یک ملت را غنی ساخته، به توسعه همه جانبه آن مدد میرساند، آموزش و پرورش است. امام به تعلیم و تربیت اهمیتی وافر میداد و در ترویج آن از هیچ کوششی دریغ نکرد، او دانش را برترین شرف (حکمت 113)، بهتر از مال و پاسبان آدمی (حکمت 147) دانسته و به مسلمانان امر فرموده به سوی دانش بشتابند، پیش از آنکه فرصت آموختن از منبع و اهل آن را از دست بدهند (خطبه 105) و به فرمانداران خود دستور میدهد تا در مدیریت خود بر شهرها و مردم، با دانشمندان گفتگو کنند. (نامه 53)
حاصل آنکه علی بن ابیطالب× از آن شخصیتهایی است که محصور و زندانی فرهنگ زمانه نیست؛ بلکه متعلق به تمام زمانهاست. (مطهری، 1374، ص 268)
ملاکهای نقد فضای صدور با در نظر گرفتن روشی که ما را بهاین فضا رهنمون میکند، متفاوت خواهد بود و در مجموع به دو دسته تقسیم میشود:
دسته اول: فضایی که از طریق تحلیل محتوای خطبههای نهجالبلاغه بهدست میآید که این موارد فقط از طریق عقل و قواعد فهم قابل خدشه است و یا لازم است دلیل نقلی صحیحی بر اثبات یا رد مسئله پیدا شود تا بتوانیم اینگونه فضا را نقد نماییم یا از آن صرفنظر کنیم، این موارد در میان خطبههای نهجالبلاغه به تعداد بسیار معدود وجود دارد.
دسته دوم: بیشترین نکتههای فضاهای صدور خطبهها، از طریق تذکرات سید رضی قبل یا بعد از خطبهها، مطالعه شروح نهجالبلاغه، کتابهای تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری و استفاده از کتابهای مصادر نهجالبلاغه بهدست آمدهاند که همگی آن درواقع روایت تاریخی و در بیشتر موارد خبر واحد میباشند؛ بیشک ملاک نقد آنها همان ملاکهای نقد صحت احادیث و منقولات تاریخی خواهد بود، به بیان دیگر همان معیارهایی که در تشخیص جعلیبودن احادیث بهکار میروند، در نقد فضای صدور خطبهها نیز کاربرد خواهند داشت.
پرسشی در اینجا مطرح است که اگر فضای صدور خطبهها را در تمام احادیث مؤثر بدانیم، آیا ممکن نیست استفادههای ناروایی به همراه داشته باشد؟ مثلاً در هر حکمی ادعا کنیم که مربوط به عصر نبوی یا علوی بوده و اینک زمان اعتبار آن حکم به سر آمده است و باید حکمی دیگر جایگزین شود؟ آیا در این صورت از احکام دینی اثری باقی میماند؟!
در پاسخ باید دقت کرد که اصل توجه به فضای فرهنگی اجتماعی عصر شارع با قیاس فقهی و تمثیل منطقی، فرقی روشن دارد و وجه افتراق آنها به قرار زیر است:
در تمثیل منطقی ما نیازمند به وجه شباهت دو پدیده هستیم و سپس با استناد به شباهت و همانندی دو پدیده، حکم یکی را بر دیگری سرایت میدهیم، اما در پدیدههای شرعی باید علت حکم را دریابیم، سپس به استناد وجود آن علت در پدیدههای دیگر به شباهت آن دو پی ببریم، سپس حکم اولی را به دومی سرایت دهیم. آنچه استفاده از قیاس را در پدیدههای شرعی سست و لرزان میکند همین نکته است که ما علت حکم را چیزی میدانیم درحالی که ممکن است درواقع علت حکم غیرآن باشد. لذا علما به این دلیل گفتهاند که اگر علت حکم منصوص باشد و در لسان شارع بیاید، در آن صورت قیاس پذیرفتنی است.
در اصل توجه به ویژگیهای اجتماعی و معیشتی (فضای فرهنگی اجتماعی) به هیچروی سخن در شباهت دو پدیده نیست؛ لیکن تکیه بر علت حکم است، یعنی ما میفهمیم که مثلاً صحت شرطبندی در مسابقاتی مانند تیراندازی و اسبسواری به علت اعداد و آماده ساختن افراد در پیکار و رزم است.
ممکن است به این دلیل به قیاس مانند کرد؛ ولی این توجه به فلسفه صدور حکم به معنای دریافت خودسرانه علت حکم نیست؛ بلکه زمینه تشخیص ملاک و علت صدور حکم است، آنچنان که ما در توجه به تقیه، به زمینه صدور حکم پی میبریم و در پرتو همین فهم و درک درمییابیم که آن حکم و یا روایت ناظر به چه مطلبی است و مراد واقعی شارع چیست؟ (مبینی، 1375، ص 121 ـ 19) پس در نقل فضای صدور ما حکم را به یک مورد خاص منحصر نمیکنیم؛ بلکه در فهم بهتر حدیث و روایت از آن بهرهمند میشویم.
برای نمونه فضای صدور خطبه26 «إِنَّ اللهَ سُبحانَه بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ، وَأَمِیناً عَلَى التَّنْزیل ِ» را مورد بررسی قرار میدهیم:
حضرت علی× پس از شنیدن خبر شهادت محمد بن ابی بکر و اشغال مصر توسط عمرو بن عاص در اندوه فراوان به سر می برد که عمرو بن حمق، حجر بن عدی، حبة عرنی، حارث اعور و... از حضرت سئوال کردند تا نظرش را راجع به ابوبکر و عمر بیان کند. حضرت فرمود: آیا الان وقت این سئوال است؟ مگر نمیدانید که محمد بن ابی بکر شهید شده و عمرو بن عاص مصر را تصرف کرده است؟! و بعد فرمودند: نامهای برایتان خواهم نوشت که پاسخ سئوال خود را در آن بیابید و امام نامه مزبور را خطاب به کلیه مسلمانان و مؤمنان نوشت و در آن حوادث پس از رحلت حضرت نبی اکرم| را تا شهادت محمد بن ابی بکر تبیین نمود. (ثقفی، ص 308 ـ 302)
ظاهراً این قسمت خطبه نیز بخشی از همان نامه امام علی× است؛ (مکارمشیرازی، 1379، ص103) البته امیرمؤمنان× مضامین این نامه را بهطور پراکنده در مناسبتهای مختلف به شکل خطابه یا گفتگوی خصوصی یا پرسش و پاسخ بیان کرده است و یکی از علل اختلاف در روایات همین نکته است. (جعفری، 1380، ص 321) گاه تصور میشود که ذیل این خطبه که مردم را به جهاد دعوت میکند، منافات با این سخن دارد و نشان میدهد که این کلام قبل از جنگ صفین از آن حضرت صادر شده است؛ ولی ممکن است این سخن اشاره به جنگی باشد که حضرت قبل از ایام شهادت خود، مردم را برای آن آماده میساخت و البته حادثه دردناک شهادت امام مانع از اقدام به آن جنگ شد. (مکارمشیرازی، 1379، ص 103 و 104)
قسمتهایی از این نامه با توجه به محتوای روایت ثقفی (ثقفی، بیتا، ص 308 ـ 302) در خطبههای زیر آمده است (جعفری، 1380، ص 321):
خطبه 26: «إِنَّ اللهَ سُبحانَه بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ، وَأَمِیناً عَلَى التَّنْز ِیل ِ»
خطبه 53: «فَتَدَاکُّوا عَلَی تَدَاکَّ الاِْبل ِ الاهیم ِ یوْمَ و ِرْدِهَا»
خطبه 172: «الْحَمْدُلله الَّذِی لاَ تُوَار ِی عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً، وَلاَ أَرْضٌ أَرْضاً»
خطبه 217: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیش، فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی»
خطبه229: «وَبَسَطْتُمْ یدِی فَکَفَفْتُهَا، وَمَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا»
خطبه 238: «جُفَاةٌ طَغَامٌ، عَبِیدٌ أَقْزَامٌ، جُمِّعُوا مِنْ کُلِّ أَوْب»
نامه 62: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً| نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ، وَمُهَیمِناً عَلَى الْمُرْسَلِینَ»
در دو روایت زیر نیز مفاد یا منطوق نامه را در بر دارد:
خطبه 30: «لَوْ أَمَرْتُ بهِ لَکُنْتُ قَاتِلاً، أَوْ نَهَیتُ عَنْهُ لَکُنْتُ نَاصِراً»
خطبه 79: «مَعَاشِرَ النَّاس ِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِْیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُول ِ»
لازم به ذکر است که اشاره نماییم در این زمان فضایی تیره بر کوفه حاکم بود ماجرای خوارج به شکست قطعی منتهی شده بود ولی تعدادی از بازماندگان که به نوعی جان سالم یا نیمه سالم به در برده بودند، میکوشیدند چونان جراحتی عفونی در پیکره امت اسلامی، سلامت همه اعضای بدن را مختل کنند.
از سویی مصر مورد تاخت و تاز عمرو بن عاص و مزدوران معاویه قرار داشت و فریاد استمداد محمد بن ابی بکر که بهوسیله امام در کوفه منعکس بود، در هیچ گوشی فرو نمیرفت. نیز تاخت و تازهای گسترده و وحشیانه سرداران بزرگ و جنایت پیشه معاویه بر گوشه و کنارهای عراق، روحیه مردم عراق را متزلزل کرده بود. در چنین جوی، امام به زحمت توانسته بود نیرویی اندک به عنوان پیشرو، به یاری محمد بن ابی بکر بفرستد، اما با شنیدن خبر شهادت وی، نیروهای امدادی مزبور به کوفه برگشتند.
مالک اشتر که دست راست امیرمؤمنان محسوب میشد، چندی پیش در میانه راه مصر بهوسیله عوامل مزدور معاویه مسموم شده بود.
در این شرایط تعدادی از اصحاب سئوال مستمر خود را تکرار نمودند که یا امیرمؤمنان! چه شد که از حق مسلم خود محروم شدی؟ امام در چنین موقعیتی این نامه را نوشت که سید رضی آن را قطعهقطعه کرده و بهصورت چند خطبه و یک نامه درآورده است. (جعفری، پیشین، ص705 و 706)
فضای صدور که در کتابهای حدیثی با نامهای دیگری چون اسباب صدور حدیث، اسباب ورود حدیث و اسباب الحدیث نیز نامبردار است، از جمله شاخههای فقهالحدیث است که بیانگر علل و زمینههای صدور قول یا فعل و یا تقریر از ناحیه معصوم× و همانند علم اسباب نزول قرآن کریم است. با توجه به این نکته منظور از فضای فرهنگی اجتماعی صدور خطبههای نهجالبلاغه یعنی موقعیتها و شرایطی که در چنین مواقعی، علی× به ایراد خطبه پرداخته و مطالبی را بیان نمودهاند و آشنایی با آن شرایط ما را در فهم بهتر مطالب نهجالبلاغه کمک میکند.
احادیث علی× در نهجالبلاغه دارای یک سبب کلی است که همان عمومات تعلیمی، آموزشی و هدایتی است. ولی در برخی موارد نکتهای خاص باعث ایراد یک سخن یا انجام عملی گردیده است که با استفاده از تحلیل متن نهجالبلاغه، نکتههایی که سید رضی قبل و بعد از خطبهها آورده است، مطالعه شروح نهجالبلاغه، کتابهای تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری و استفاده از کتابهای مصادر نهجالبلاغه؛ میتوان به آن سببها (فضای صدور) دست یافت.
نهجالبلاغه (خطبهها براساس ترجمه علامه جعفری، محمد دشتی و سید جعفر شهیدی شمارهگذاری شده است.)
1. ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، (1378 ق) شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء الکتب العربیة، الطبعة الاولی.
2. ابنبابویه، محمدبن علی، (1361) معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه.
3. ابنحمزة حسینی، ابراهیم بن محمد، (1401 ق) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، تحقیق سیفالدین الکاتب، بیروت، دار الکتاب العربی.
4. ابنحیون، نعمان بن محمد، (1383 ق) دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، مصر، دارالمعارف.
5. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، (بیتا) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق محمد الحسینی الجلالی، قم، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین.
6. اسکافی، محمد بن عبدالله، (بیتا) المعیار و الموازنة، تحقیق محمدباقر المحمودی، بیجا، بینا.
7. امینی، عبدالحسین، (1397 ق) الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الرابعة.
8. بهبودی، محمدباقر، (1379) سیره علوی، فصلی از تاریخ صدر اسلام، [ویرایش2]، تهران، خانه اندیشه جوان، چ اول.
9. تهرانی، محمد محسن (آقابزرگ)، (1403 ق) الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثة.
10. ثقفی، ابراهیم بن محمد، (بیتا) الغارات، تحقیق جلالالدین المحدث، بیجا، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.
11. جعفری، محمدمهدی، (1380) پرتوی از نهجالبلاغه، با نقل منابع و تطبیق با روایات مآخذ دیگر، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول.
12. حسینی، عبدالزهراء، (1395 ق) مصادر نهجالبلاغه و اسانیده، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الثانیة.
13. دشتی، محمد، (1378) اسناد و مدارک نهجالبلاغه، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین×، چ اول.
14. ــــــــــــــــــ ، (1379) کلیدهای شناسایی نهجالبلاغه، (ویرایش3)، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین×؛ چ اول.
15. طباطبایی، محمدحسین، (1373) قرآن در اسلام، تصحیح محمدباقر بهبودی، طهران، دارالکتب الاسلامیة.
16. قاضی، عبد العزیز بن البراج، (1406 ق) المهذب، تحقیق باشراف السبحانی، قم، جامعة المدرسین.
17. کلینی، محمد بن یعقوب، (1388 ق) الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة.
18. مبینی، حسن، (1375) اجتهاد در بستر تغییرات زمان و مکان، تهران، آوای نو، چ اول.
19. محمودی، محمدباقر، (1396 ق) نهجالسعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، الطبعة الاولی.
20. مطهری، مرتضی، (1374) اسلام و مقتضیات زمان، قم، تهران، صدرا، چ دهم.
21. مکارمشیرازی، ناصر و همکاران، (1383 ـ 1379) پیام امام امیر المومنین×، شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ اول.
22. نادم، محمدحسن، (1383) خاستگاه فرهنگی نهجالبلاغه، پژوهشی درباره خاستگاه فرهنگی سخنان امام علی× در نهجالبلاغه، قم، ادیان، چ اول.
23. نوری، حسین بن محمدتقی، (1409 ق) مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق موسسة آلالبیت^ لاحیاء التراث، قم، موسسة آلالبیت^ لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة.
24. هاشم، احمد عمر، (1418 ق) قواعد اصول الحدیث، بیروت، دارالکتاب العربی.
1. حنفی، حسن، (1380) «از نقد سند تا نقد متن(4)»، علوم حدیث، ش19، ص 65 ـ 39.
2. سلیمانی، داود، (1383) «اسباب صدور حدیث»، مقالات و بررسیها، ش 76، دفتر اول، پاییز و زمستان 83، ص79 ـ 65.
3. فصلنامه نهجالبلاغه، ش6، بینا، بیتا.
4. کاشفی، محمدرضا، (1380) «تأثیر امام علی× بر فرهنگ و تمدن اسلامی»، دانشنامه نهجالبلاغه، ص 358 ـ 303.
5. معماری، داود، (1377) «جایگاه و مبانی نقد متن در علوم حدیث»، مطالعات اسلامی، ش 39 و 40، ص 75.
6. مهریزی، مهدی، (1374) «نگاهی تاریخی به مسئله فقه و زمان»، آینه پژوهش، ش36.
[1]. ابنحمزة حسینی آن را از شاخههای علوم حدیث میداند. (ابن حمزة حسینی، 1401 ق، ص 2)
[2]. ثقفی در الغارات، ابنحیون در دعائمالاسلام و شرحالأخبار، ابنبابویه در معانیالاخبار به این نکته اشاره کردهاند.
[3]. در نهجالبلاغه 17 خطبه با سند و منبع توسط سید رضی& نقل گردیده است. (جعفری، 1380، ج 2، ص 138)
[4]. تا خرداد ماه 1388.
[5]. شایان توجه است که علامه طباطبایی از جمله مفسرانی است که تدبر در معانی آیات قرآن را تنها راه شناخت آیات و سور مکی و مدنی و اسباب النزول میداند. (طباطبایی، 1373، ص 106 و 111)؛ اگر این نظریه را بپذیریم «تحلیل متن نهجالبلاغه» بهترین راه برای فهم فضای صدور خواهد بود.
[6]. البته باید خاطر نشان کرد که منظور ما از تأثیر فرهنگ زمانه، این نیست که علی× به زبان عربی سخن نگوید، یا همچون مردم آن زمان لباس نپوشد و همچون مردم عصر خود سوار بر اسب و شتر نشود و به دلیل آنکه الگوی فرازمانی است از لحاظ ظواهر زندگی متناسب با 1400سال قبل رفتار نکند؛ زیرا این موارد به مرور زمان متفاوت خواهد بود و دلیل بر برتری مردم یک عصر بر عصر دیگر نیست.
درنگی در شخصیت حدیثی جابر بن یزید جعفی
لطفا برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
http://s4.picofile.com/file/7796029779/jabr.docx.html
اصول
أربعمأة در پدیداری و طراحیِ هندسه کتب نخستین حدیث، تأثیری هویدا و محوری داشته
است و بسیار طبیعی است که در طرحِ اندیشه هایِ رجالی، پیوندی تعاملی میان اصل و صاحبِ
اصل برقرار شود ؛ آن گونه که قوّت اصل، مرتبه بلند دانش و شخصیت رفیع صاحب آن را
تداعی کند.
لازم به ذکر است که نظر
پیشگفته، به هیچ روی، تقابلی با نقدهای رجالی نداشته و ارزش و سودمندی آنها را
انکار نمی کند.
نوشتاری که خواهد آمد،
نگاهی کوتاه است به شخصیت یکی از اعاظم اصحابِ ائمه(ع) و نیز ناقلان اخبار آنان.
این مقاله، در پیِ احیایِ
نام و تجدید یادِ یکی از صاحبان اصول اربعمأة، یعنی جابر بن یزید جعفی است که در
کتب تراجم و رجال، قضاوت های گوناگونی درباره او به چشم می خورد.
آنچه بیش از همه، نگارنده
را به پرداختن درباره جابر بن یزید را داشت از یک سو، کثرت روایاتی است که از طریق
او نقل شده و از جانب دیگر، طعن هایی است که بر او وارد شده است.
این ناسازی و فراز و
فرودهایِ آنی، مسیر مطالعه و بررسی های شخصیت وی را ناموزون ساخته است.
آنچه بیش از همه در این
پژوهش بدان عنایت شده است، به دستِ دادنِ بحثی رجالی و ترجمه ای صحیح از جابر، و
زدودن غبار ابهام و بَسا اتهام از ساحتِ وی بوده است؛ چه رویکردها و داوری های
ناهمگونی از او، در تصفحّ کتب رجالی رخ می نماید.
در این نوشتار، بیشتر به
آرا و داوری های دانشوران شیعی پرداخته شده است، اما در انتها به حوزه رجالی عامه
و نظریه های آنان درباره وی نظری افکنده شده است.
سعی بر آن است تا در این
معرکه آرا با بررسی نظرات عرضه شده، نتیجه ای مقبول دست دهد.
مهم ترین سخنان طرح شده
درباره جابر بن یزید بدین قرار است:
برای دریافت فایل ورد بر روی لینک زیر کلیک کنید
http://s4.picofile.com/file/7796024301/asbab.docx.html
نگاهی کلی به اسباب صدور احادیث
6960
علوم حدیث شماره 39 - سال یازدهم – شماره اول بهار 1385
نگاهی کلی به اسباب صدور احادیث
محمّد جعفر شهروزی *
چکیده:
بهترین راه آشنا شدن با رهنمودهای پیامبر اکرم و ائمه اطهار، استفاده از سخنان ایشان است. برای بهرهگیری از کلام ایشان، باید به عواملی که در فهم حدیث مؤثرند، توجّه کرد. یکی از این عوامل، شناخت و آگاهی از زمینههای صدور احادیث از معصومان است.
پژوهش حاضر گامی در راه آشنایی با اسباب صدور و زمینههای آن است. بدین منظور، پس از مطالعه و بررسی منابع مختلف و جمعآوری اطلاعات لازم، مطالب در دو بخش تنظیم شده است. در بخش اول، تحت عنوان اسباب صدور احادیث به بحث و بررسی درباره انواع احادیث با توجه به اسباب صدورشان و نیز موضوعات اسباب صدور پرداخته شده است. در آخر نیز مباحث مطرح شده جمعبندی گردیده است.
کلید واژهها: اسباب صدور احادیث، اهمیت، موانع، کتب، نقل و نگارش، موضوعات.
1. کلیات
1 - 1. تعریف سبب صدور حدیث
با مراجعه به کتب حدیثی ملاحظه میشود که اوّلین تعبیر، دربارۀ موضوع مورد بحث، اصطلاح اسباب الحدیث است که به صورت مفرد، یعنی سبب الحدیث (1)هم ذکر شده است و معنای آن عبارت است از آن چه باعث ورود حدیث میشود (2)با توجه به این معنا و توضیحاتی که در شرح آن داده شده است، به تدریج اصطلاح اسباب ورود الحدیث (3)جایگزین اسباب الحدیث شده. بعد از آن نیز اسباب صدور الحدیث (4)به عنوان اصطلاح دیگری برای آن به کار رفت. سپس سبب صدور حدیث (5)به عنوان معادلی دیگر برای آن انتخاب شد. شأن صدور حدیث (6)و علّت صدور حدیث (7)هم، مترادفهای دیگری هستند که اخیراً برای آن به کار رفتهاند.
معنای اصطلاحِ سبب صدور حدیث
مهمترین تعاریفی که در این زمینه مطرح شده است، عبارتاند از:
الف. سبب ورود حدیث، سببی است که پیامبر اکرم به خاطر آن، حدیث را بیان کرده است؛ مانند سبب نزول در قرآن کریم (8)
ب. سبب ورود حدیث، عبارت از آن چیزی است که حدیث در ایّام وقوع آن گفته میشود و درباره آن سخن میگوید (9)
ج. اسباب ورود حدیث، عبارت است که اموری که حدیث به سبب آنها گفته شده است (10)
با توجه به تعاریف گفته شده، میتوان سبب صدور حدیث را چنین تعریف کرد که عبارت است از امری (حادثهای، مناسبتی، نیازی، پرسشی، موضوعی و...) که موجب میشود پیامبر اکرم یا یکی از امامان به خاطر آن یا در ارتباط با آن، حدیث را بیان کنند (11)
2 - 1. علم اسباب ورود حدیث
موضوع مورد بحث، یکی از انواع حدیث (12)و از فروع آن (13)به حساب میآید و درباره آن گفته شده است:
علم اسباب صدور الحدیث، به شرایط و احوالی توجّه دارد که سبب صدور حدیث، از نبی اکرم شدهاند؛ زیرا در بسیاری از مواقع، حادثهای روی میداد و موجب میشد که نبیاکرم حکمی شرعی درباره آن بیان کند (14)پس میتوان گفت که علم مذکور، علمی است که در پی شناخت و بحث درباره اسباب، موقعیّتها و زمینههایی است که معصومان به دنبال آنها حدیثی بیان کردهاند. بنابر این، شناسایی احادیثی که دارای سبب صدور هستند، بررسی سبب صدور آنها و میزان تأثیرشان در فهم احادیث در حیطه این دانش قرار دارند. همچنین چون این علم رابطهای مستقیم با فهم حدیث دارد، لذا بعضی آن را جزء علوم مربوط به فهم متن حدیث آوردهاند و زیر مجموعه فقه الحدیث قلمداد کردهاند (15)
3 - 1. اهمیّت شناخت اسباب صدور احادیث
احادیث معصومان در شرایط زمانی و مکانی متفاوت و با انگیزهها وهدفهای خاصی صادر شدهاند و ناشی از اساب و علل گوناگونی بودهاند، امّا وجود پدیدههایی در تاریخ حدیث از قبیل ممنوعیّت نقل ونگارش حدیث، نقل سینه به سینه آن، نقل به معنا، جعل حدیث، ورود اسرائیلیات و... نه تنها باعث شدهاند که اختلالاتی در فهم احادیث به وجود آید، بلکه موجب شدهاند که بسیار از اسباب صدور احادیث، حذف و یا به فراموشی سپرده شوند. پس، در درک واقعی احادیث، باید دقّت ویژهای اعمال گردد و از قراینی که در فهم حدیث مؤثّرند، کمک گرفته شود. یکی از مهمترین این قراین، سبب صدور احادیث است که علمای علوم اسلامی، درباره اهمیّت شناخت این عامل، مطالبی بیان کردهاند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف. از جمله امور مهم برای فهم احادیث، تحقیق و جستجو درباره سبب صدور حدیث است و آنچه در فهم مدلول آن دخیل باشد (16)
ب. شناخت سبب صدور حدیث، از امور مهم بوده و دارای فواید زیادی است و عدم ذکر اسباب بعضی از احادیث، باعث اختلاف در فهم آنها و نیز موجب از بین رفتن مقاصدشان شده است. اسباب ورود حدیث، مانند اسباب نزول آیات قرآن کریم، به دنبال بیان مناسبتی است که پس از آن حدیثی گفته شده است و موجب تسهیل استنباط حکم شرعی، با توجّه به آن شرایط و موقعیّت میشود (17)
ج. از مواردی که در فهم نیکوی سنّت نبوی مؤثّر است، توجّه به احادیثی است که بر اسباب خاصّی بنا شدهاند یا با علّت مشخصی ارتباط دارند که آن اسباب و علل یا درحدیث ذکر شدهاند یا از آن استنباط میشوند و یا از واقعهای که حدیث به دنبال آن بیان شده است، فهمیده میشوند. کسی که به طور عمیق به موضوع نگاه کند، میفهمد احادیثی که مطابق شرایطی بیان شدهاند، زمینه خاصّی برای تحقق مصلحتی معتبر، پوشیده شدن مفسدهای مشخص یا معالجه مشکلی که در آن زمان به وجود آمده است، بودهاند و معنای آن، این است که گاهی پنداشته میشود حکم حدیث، عام و دایمی است، امّا با دقّت در آن مشخص میشود که حکم حدیث مبنی بر علّتی است که با زوال آن علّت، حکم نیز از بین میرود و یا بقای آن، حکم نیز به قوّت خود باقی است.
پس برای فهم درست و دقیق حدیث، چارهای نیست جز شناخت شرایطی که در آن شرایط، حدیث برای تبیین یا علاج آن گفته شاه است تا این که مراد حدیث، به خوبی مشخص شود و مورد ابهام واقع نشود یا خلاف مقصود مورد نظر قرار نگیرد.
مشخص است که علمای ما، شناخت نزول قرآن را در فهم نیکوی قرآن، مؤثّر دانستهاند. پس وقتی اسباب نزول قرآن بر کسی که قرآن را میفهمد یا تفسیر میکند، مطلوب است، اسباب ورود حدیث مطلوبتر است؛ زیرا قرآن عام و جاودان است و در شأن آن نیست که به جزئیات و تفصیلات بپردازد و فقط مبادی و عبرتهای آنها را بیان میکند، امّا سنّت بسیاری از مشکلات موضعی و جزئی را حلّ میکند و در آن خصوصیّات و تفصیلاتی هست که در قرآن نیست.
بنابر این، باید بین خاص و عام، موقّت و دایمی و جزئی و کلی فرق گذاشته شود؛ زیرا هر کدام دارای حکمی هستند و توجّه به سیاق، شرایط و اسباب، به فهم درست کمک میکنند (18)
هر چند مطالب گفته شده میتواند درست باشد، اما به نظر میرسد چنین نیست که تمام احادیث، با توجّه به سبب صدورشان قابل فهم باشند و درک آنها وابسته به سبب صدورشان باشد، بلکه بسیاری از آنها به خودی خود دارای معنای و اضح و روشنی هستند و سبب صدور، مصداقی خارجی و نمونهای است که حدیث، درباره آن گفته شده است. همچنین، بعضی از اسباب صدور احادیث، فقط برای آگاهی (صرف علم) نقل شدهاند و تاثیر چندانی در فهم احادیث ندارند؛ مانند بعضی از سؤالهایی که همراه پاسخهای معصومان نقل شدهاند و یا بعضی از جریانهایی که معصومان در حین وقوع آنها و در موقعیتهایی مختلف آنها، سخن گفتهاند (19)
امّا مفهوم بعضی از احادیث به راحتی قابل درک نیست و سبب صدور آنها میتواند نقش مؤثّری در فهم آنها داشته باشد و به عنوان قرینهای خارجی، روشنگر معنای حدیث و برطرف کننده ابهام آن باشد. بنابر این، آشنایی با زمان، مکان، افراد و سایر اوضاع و شرایط مربوط به چنین احادیثی، تأثیر بسزایی در کشف مراد و مقصود کلام معصومان دارد و عدم توجّه به این امور میتواند موجب خطای در فهم و برداشت نادرست شود. هنگام که چنین احادیثی بیان و تفسیر آیات قرآن کریم باشند، موضوع حسّاستر میشود و ضرورت توجّه به سبب صدور آنها برای فهم درست احادیث و در نتیجه درک صحیح و دقیق تفسیر آیات، بیشتر میشود از سوی دیگر، سخنان معصومان، دارای وجوه معنایی هستند؛ همان گونه که امام صادق در حدیثی فرمودند:
قرآن بر هفت حرف نازل شده است و امام میتواند حدّاقل بر هفت وجه فتوا دهد.
این عطای ماست. پس میتوانیم آن را بدون حساب ببخشیم یا نبخشیم (20)
بنابر این، چنین نیست که حدیث فقط در چارچوب سبب صدورش معنا شود، بلکه سبب صدور میتواند روشنکننده یکی از معانی حدیث باشد. به عبارت دیگر، معنای اوّلیه حدیث را میتوان با استفاده از سبب صدور آن به آسانی درک کرد و معانی دیگر را در زمینه مقصود اصلی حدیث، میتوان از آن استنباط کرد.
آثار و کتب مربوط به اسباب صدور احادیث
دقیقاً معلوم نیست که نگارش مطالب مربوط به این موضوع از چه زمانی آغاز شده است. این علم یکی از انواع علوم حدیث است که بیشتر علمای متقدّم در علوم حدیث و اصول آن، به این موضوع نپرداختهاند و در کتبی که در فن علم الحدیث نوشتهاند، آن را ذکر نکردهاند (21)
دکتر یحیی اسماعیل (22)مینویسد:
این که از چه زمانی تصنیف نویسی در این موضوع شروع شد، امری است که مصادر، جز در موارد نادر به آن اشاره نکردهاند. (23)
سیوطی (24)میگوید:
یکی از متقدّمان، تألیفی در این موضوع دارد، ولی اطلاعی از آن ندارم و فقط در شرح حال نویسنده، ذکری از آن کردهاند و حافظ ابوالفضل بن حجر در شرح نخبه آن را ذکر کرده است (25)
ابن دقیق العید (26)مینویسد:
یکی از متأخّران اهل حدیث شروع به کار تصنیف در اسباب حدیث کرد. همان طور که در باب اسباب نزول قرآن کریم تصنیفاتی وجود دارد و من بر مقدار ناچیزی از آن، آگاهی یافتم (27)
صاحب مفتاح السّعادة نیز میگوید:
شنیدم که تصنیفاتی در این زمینه وجود دارد، امّا آنها را ندیدهام (28)
از سخنان فوق میتوان نتیجه گرفت که مطالب کمی درباره سبب صدور احادیث نوشته شده است. بعضی از آثار نوشته شده در این زمینه هم روّیت نشدهاند. بنابر این، جز سه اثر مستقلی که در این زمینه نوشته شده است و به آنها اشاره خواهد شد، در بقیه مواردّ فقط به نامه مصنف اشاره شده است. اینک به معرفی آنها میپردازیم:
1 - 3 - 1. تصنیف ابوحفص العکبری (29)
ابن حجر میگوید:
یکی از شیوخ قاضی ابن یعلی ابن الفراء حنبلی (30)به نام ابوحفص العکبری در این زمینه تصنیفی دارد.
و تقیالدّین بن دقیق العید گفته است:
یکی از معاصران عکبری شروع به نوشتن تصنیفی در این زمینه کرده است.
گویی که ابن دقیق، تصنیف عکبری را ندیده (31)که چنین سخنی را گفته است. درباره تصنیف مذکور تاکنون غیر از اسمش، اطلاعی به دست نیامده است (32)به عقیده بعضی (33)این تصنیف، اوّلین اثر و به عقیده بعضی دیگر (34)دومین اثر، در باب اسباب ورود حدیث است.
2 - 3 - 1. تصنیف ابوحامد بن کوتاه الجوباری (35)
اسامی دیگری که درباره نویسنده آن وجود دارد، عبارتاند از: ابوحامد بن کزناه الجوباری (36)، حامد بن کزناه الجربانی (37)یا الجربانی (38). این تفاوتها احتمالاً به خاطر سهو در نگارش و ضبط بوده است. لازم به ذکر است که هیچ یک از این اسامی در کتب رجالی یافت نشد و محققان هم شرح حالی برای وی پیدا نکردهاند (39)به هر حال، غیر از اسمش اطلاع دیگری از این تصنیف نیست (40)
به نظر سیوطی (41)، این تصنیف، اوّلین اثر در باب اسباب صدور احادیث است و به عقیده بعضی دیگر (42)این تصنیف، دومین اثر، در این زمینه است. ذهبی (43)گفته است:
قبل از آن تألیفی در این زمینه وجود نداشته است (44)
بعضی هم گفتهاند:
منظور ذهبی این است که قبل از تصنیف ابی حفص العکبری، اثر دیگری در این زمینه وجود نداشته است (45)
3 - 3 - 1. تصنیف عبدالغنی بن سعید حافظ (46)
کسی به جز سیوطی، اشاره به این تصنیف نکرده است. وی میگوید:
از شخصی شندیم که عبدالغنی بن سعید حافظ در زمینه اسباب ورود حدیث، تصنیف قابل توجّهی دارد (47)
4 - 3 - 1. اسباب ورود الحدیث یا اللمّع فی اسباب الحدیث
اوّلین تألیف مستقلی که در این زمینه وجود دارد، کتاب مذکور است که نوشته جلالالدّین سیوطی است. او پس از ذکر مقدمهای بسیار کوتاه درباره مصنفان این موضوع به انواع حدیث سببدار همراه با چند نمونه حدیثی اشاره کرده و سپس احادیث جمعآوری شده را در بعضی ابواب فقهی تنظیم و مرتب نموده و در هر باب ابتدا حدیث و سپس سبب یا اسباب آن را ذکر کرده است
5 - 3 - 1. البیان و التّعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف
دومین تألیف مستقلی که در این زمینه وجود دارد، کتاب مذکور است که نوشته ابن حمزه دمشقی (48)است. او نیز در این کتاب، پس از ذکر مقدمهای، احادیث را مانند کتب سنن مطابق حروف تهجی مرتب کرده و مطالبی به آن افزوده است.
به عقیده بعضی (49)این کتاب بسیار ناچیز و به عقیده برخی دیگر (50)جامعترین کتاب در این زمینه است.
6 - 3 - 1. اسباب الحدیث النّبوی
این اثر، مقالهای است که در فصلنامه علوم حدیث چاپ شده است (51)و در آن، نام مؤلفان، فواید شناخت سبب ورود، انواع سبب ورود و اقسام احادیث سببدار، به صورت خلاصه آورده شده است. سپس نمونههایی از احادیث کتب علمای شیعه (52)انتخاب شده و به ترتیب حروف معجم، همراه با سبب صدورشان ذکر شده است.
7 - 3 - 1. جامع اللّطیف لإسباب ورود الحدیث الشریف
ای اثر، نسخهای خطی است که تاکنون به چاپ نرسیده است. نویسنده آن میگوید:
من در حال نگارش کتابی بزرگ به نام جامع اللّطیف لاسباب ورود الحدیث الشریف هستم که خداوند اتمام آن را بر من آسان گرداند (53)
2. اسباب صدور احادیث
1 - 2. انواع احادیث با توجّه به اسباب صدورشان
قبل از هر چیز باید گفت که احادیث را با توجّه به اسباب صدورشان میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
احادیث دارای سبب صدور خاص
احادیثی هستند که به دنبال پرسش، مناسبت، وقوع حادثه یا به وجود آمدن وضعیّت یا جریانی بیان شدهاند
2 - 1 -. احادیث فاقد سبب صدور خاص
احادیثی هستند که دارای هیچ گونه سبب صدوری نیستند و راوی پس از ذکر سلسله سند، کلام معصوم را نقل میکند. این احادیث به دو گروه تقسیم میشوند:
الف. احادیثی که دارای سبب صدور عام هستند؛ این گروه شامل احادیث میشوند که به دنبال سؤال، حادثه یا جریان خاصّی بیان نشدهاند، بلکه سبب و انگیزه عام و کلّی داشتهاند که عبارت است از نیازهای انسانها به رهنموهای پیشوایان دینی برای تکمیل عقل واندیشه خود و انجام عمل صالح و درست؛ یعنی چون معصومان نیاز انسانها را به راهنمایی ضروری میدانستند، لذا در فرصتهای مناسب، احادیثی را جهت موعظه، هدایت و ارشاد بیان میکردند.
ب. احادیثی که سبب صدورشان نقل نشده است؛ این گروه شامل احادیثی میشود که عواملی موجب عدم نقل اسباب صدور آنها شدهاند.
2 - 2. عوامل عدم نقل و نگارش اسباب صدور احادیث
با مراجعه به تاریخ حدیث و بررسی ادوار مختلف نقل و نگارش حدیث، میتوان عواملی را که احتمالاً در عدم نقل سبب صدور احادیث موثّر بودهاند، به ترتیب زیر دستهبندی کرد:
1 - 2 - 2. عوامل مخصوص هر دوره
الف. در زمان پیامبر اکرم مسلمانانی که تازه اسلام آورده بودند و ذوق و شوق زیادی برای شنیدن سخنان پیامبر داشتند، بسیاری از سخنان آن حضرت را به جهت یادگیری و به کارگیری میشنیدند و بیشتر توجّه آنان به اصل کلام پیامبر و حفظ آن بود و توجّه چندانی به مسائل حاشیهای از جمله سبب صدور حدیث نداشتند. بنابر این، هنگام نقل احادیث، بسیاری از اسباب صدور را نقل نمیکردند.
ب. به تدریج که تعداد مسلمین افزایش یافت و پیامبر هم بر نقل و نگارش احادیث تأکید فرموند، احتمالاً مسلمانان به دلیل محدودیّت نوشتافزار، فقط به نوشت اصل حدیث اکتفا میکردند و از نوشتن مطالب جانبی از جمله سبب صدور احادیث خودداری میکردند.
ج. همان طوری که کلام الهی برای مسلمین، دارای ارزش و اهمّیّت ویژهای بود و هر مطلبی را در کنار آن نمینوشتند، کلام پیامبر هم برای آنان دارای قدر و منزلت بود و به خاطر ارزشی که برای آن قایل بودند، حاضر به نوشتن مطالب دیگری در کنار آن نبودند.
د. در زمان ممنوعیّت نقل و نگارش حدیث از سوی خلفا، راویان فقط میتوانستد مطالب ضروری را بیان کنند و فرصت بیان مفصل حدیث همراه با سبب صدور وجود نداشت. به این ترتیب، نقلهای سینه به سینه تا چند نسل انجام گرفت و بیشتر، خود حدیث، حفظ و نقل میشد تا سبب صدور آن و بسیاری از اسباب صدور حدیث فراموش میشد. البته در همین زمان، کسانی که طرفدار حکومت بودند، به راحتی احادیث مورد تأیید خلفا را نقل میکردند و فرصت بیان سبب صدور آنها را هم داشتند.
هـ. در ادوار بعد – که حکّام جور بر مسند خلافت بودند و أئمّه در محدودیبت قرار داشتند – شرایط تقیّه حاکم بود و فرصت نقل احادیث همراه با سبب صدور آنها نبود و فقط ضرورتها گفته میشد. بسیاری از اصحاب ائمّه نیز به خاطر نقل حدیث راهی زندان میشدند. لازم به ذکر است که در این ادوار، همانند دوران حاکمیّت خلفای قبلی، طرفداران دولت حاکم، آزادانه احایث را نقل و نگارش میکردند و سبب صدور آنها را نیز ذکر میکردند. این یکی از دلایلی است که موجب شده تا کتب حدیثی اهل سنّت مملو از سبب صدور باشد و راویان سنّی توجّه بیشتری به نقل سبب صدور کنند.
و. این احتمال وجود دارد که وقتی احادیث به دست فقها رسید، چون آنها اصل حدیث را برای استنباط حکم شرعی لازم داشتند، لذا به سبب صدور آن توجّهی نکرده، آن را حذف کرده باشند. همچنین، هنگامی که حدیث را تقطیع کردند و آن را در بابهای مختلف نوشتند، سبب صدور آن به کلّی حذف شد.
2 - 2 - 2. عوامل عمومی
غیر از عواملی که به طور خاص در هر دوره موجب عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث شده است، عوامل دیگری وجود دارند که به طور عمومی در تمام ادوار نقل و نگارش حدیث میتوانند در عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث موثّر بوده باشند. این عوامل عبارتاند از:
الف. چون راویان در متن حادثه بودند، حوادث برای آنان معلوم و مشخص بود و نمیپنداشتند که نقل خود حادثه هم مهم است و احتمال فایدهای در آن نمیدیدند، بلکه بیشتر به کلام معصوم توجّه داشتند. در نتیجه، سبب صدور احادیث را نقل نکردند.
ب. بسیاری از راویان پس از شنیدن کلام معصوم بلافاصله آن از نمینوشتند، بلکه حفظ میکردند و آن را پس از خروج از محضر معصوم در فرصتی مناسب یادداشت میکردند و در هنگام نوشتن سعی میکردند کلامی را که را معصوم شنیده و حفظ کرده بودند، بنویسند؛ نه حوادث و مطالب مربوط به آن را.
ج. ممکن است به نظر بعضی از راویان، ذکر برخی از اسباب صدور حدیث بیفایده بوده، ثأثیری در فهم حدیث نداشته باشند و لذا آنها را نقل نکردهاند.
د. ممکن است چند راوی در محضر معصوم بوده باشند و بعضی از آنها سبب صدور حدیث را نقل کرده و بعضی دیگر نقل نکرده باشند. بنابر این، ممکن است یک حدث در بعضی از سلسله سندها خود دارای سبب صدور و در بعضی دیگر از سلسله سندها فاقد آن باشد.
هـ. احتمال دارد بعضی از اسباب صدور احادیث، ذکر شده باشند، امّا به دلایلی از بین رفته و در نتیجه، توسط راویان بعدی نقل شده باشند؛ مثلاً همراه با کتاب حدیثی مفقود شده باشند یا عدّهای از راویان، ضرورتی برای وجود آنها در کنار احادیث و در کتب حدیثی نمیدیدند و آنها را حذف کرده باشند و یا بعضی از راویان عمداً و از زوی غرضورزی آنها را از بین برده باشند؛ مثلاً ممکن است حدیث در مدح یا نکوهش بعضی افراد گفته شده و سبب صدور حدیث اشاره به نام آن افراد داشته باشد و مغرضان سبب صدور آن را حذف کرده باشند.
و. بعضی از سبب صدورها که در آنها سؤال پرسشگر یا وقوع حادثهای نقل شده است، جزئی و قابل ذکر بودند، امّا بعضی از اسباب صدور حدیث کلّی بودند؛ مانند بحثهای متوالی درباره یک موضوع، طی چند روز یاچند هفته یا جند ماه؛ از جمله، جلسههای تفسیر آیات قرآن کریم، جلسههای توضیح مسائل شرعی یا اصول اعتقادی، جلسههای ردّ شبهات روز و... در این گون موارد، چنو سبب صدورها کلّی بوند، در این هنگام نقل احادیث چندان مورد توجّه نبودند و راویان فقط احادیث معصومان را – که در جلسات بیان میکردند – نقل کردهاند.
3 - 2 - 2. مهمترین عوامل عدم نقل و نگارش اسباب صدور احادیث
هر چند ممکن است موارد ذکر شده از عوامل عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث قلمداد شوند، امّا به نظر میرسد دو عامل مهم دیگری نیز وجود داشته که نقش بسیار زیادی در عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث داشته و نقش آنها نسبت به عوامل دگر آن قدر زیاد است که میتوان آنها را مهمترین عوامل به حساب آورد. آن دو عامل عبارتاند از: جلوگیری حصر معنای حدیث در سبب صدور و اجتناب از برداشتهای سطحی، نادرست و محدود.
برای روشن شدن مطلب، دو بحث مهمّ ذیل به عنوان مقدّمه ارائه میشوند و سبب توضیحاتی دربارة آن دو عامل داده میشود.
الف. اسباب خاص و احکام عام؛ معصومان، تبیین کننده معارف الهی بودهاند و غرض کلّی حاکم بر سخنان ایشان، تشریح شریعتی بوده است که برای همیشه مورد استفاده باشد. بنابر این، اگر بخشی از بیانات ایشان به لحاظ مصادف شدن با یک حادثه یا جریانی بیان شده است، به این معنا نیست که معنای حدیث محصور به آن مرود خاص باشد، بلکه سبب صدور حدیث، بیان مصداق و نمونهای است که حدث درباره آن گفته شده است. لذا حدیث مصداقهای خود را در طول زمان شامل میشود و در موارد مشابه سریان وجریان دارد؛ یعنی برای هر شخص دیگری که آن جریان اتّفاق بیافتد، حکم حدیث درباره او نافذ است.
بنابر این، یک جریان خاص نمیتواند کلیّت و عمومیّت کلام معصوم را محدود سازد و موجب انحصار آن شود؛ زیرا اگر چنین بود، کاربرد عملی بسیاری از احادیث از بین میرفت و در سایر موارد قابل استفاده ن بودند و با از بین رفتن اسباب صدور حدیث باید احکام و مفاهمی حدیث نیز غیر قابل استفاده میشدند. پس میتوان گفت که کلام معصوم عام و شامل تمام افراد است یعنی، برای تمام انسانها در هر مکان و زمانی قابل استفاده است
40
ب. تفکّر و تدبّر در احادیث؛ گاهی توجّه به سبب صدور حدیث، موجب میشود که تأملی درخصوص خود حدیث صورت نگیرد و باعث شود که تنها از دریچه سبب صدور، به حدیث نگریسته شود و در نتیجه، مفهوم حدیث تحت تأثیر سبب صدور قرار گیرد. ثمره این یک سونگری این است که افراد برای فهم حدیث، بدون تفکرّ و تدبّر درباره آن، بلافاصله به سبب صدور مراجعه کنند که این امر موجب عدم شکوفایی فکر و اندیشه و بسته ذهنی خواهد شد و ذهن بسته، دین را غیر قابل انعطاف و غیر قابل اجرا عرضه میکند و در صورتی که تفکّر و تدبّر، موجب جلوگیری از برداشت و نادرست میشود و جامعه را از خطر انحراف نجات میدهد.
با عنایت به این که معصومان انسانهایی حکیم، دوراندیش و انسانشناس بودهاند و مخاطب آنها همۀ اسنانها در تمامی اعصار هستند، لذا کلام ایشان تنها در حصار بسته و فضای محدود سبب صدور معنا نمیشود، بلکه معنای آن فراتر از سبب صدور است و دریایی از معارف و معانی عمیق در آن نفهته است که هر انسانی میتواند به اندازه ظرفیّت فکری خویش و مطابق با نیازهای زمان و براساس مبانی اسلامی از آن بهره ببرد.
بنابر این، برای جلوگیری از برداشتهای سطحی و متحجّرانه و همچنین استفاده بیشتر از روایات، باید به نیازهای زمان توجّه کرد و با تفکّر و تدبّر در احادیث، مطالب جدیدی را براساس معیارهای دینی و مبانی اسلامی، از آنها برداشت کرد که این، باعث پویایی فکر در فهم و درک احادیث گردیده و موجب جلوگیری از جمود فکری و بسته شدن باب اجتهاد شده و نیازهای زمان هم برطرف میشوند.
از سوی دیگر، اگر بنا باشد احادیث فقط در حیطه سبب صدور معنا پیدا کنند، پس تکلیف روایاتی که فاقد سبب صدور هستند، چه میشود ؟ آیا آنها باید معطلّ و بدون استفاده بمانند ؟ پر واضح است که با استفاده از قوّه عقل و تفکّر و تدبّر میتوان معانی آنها را دریافت کرد و از آنها بهرهمند شد.
همچنین ممکن است در بعضی از سبب صدورها، جعل یا تحریف صورت گرفته باشد؛ لذا اگر حدیثی با توجّه به سبب صدور جعلی یا تحریف شده معنا شود، از آن برداشت نادرستی خواهد شد. این مطلب، دلیل دیگری است بر آن که نباید احادیث را تنها در حیطه سبب صدورشان معنا کرد، بلکه باید با اندیشدن و تأمل در احادیث، معانی آنها را دریافت کرد.
با توجّه دو بحث مذکور، میتوان نتیجه گرفت که رویّه صحابه پیامبر و ائمّه به این صورت بوده است که ایشان، بر طبق تعالیمی که از پیشوایان خود گرفته بودند، اعتقاد داشتند که توجّه به سبب صدور و نقل آن ممکن است باعث حصر معنای حدیث در آن مورد خاص شود. مؤیّد این بحث این است که هیچ یک از معصومان، دستور یا تأکیدی مبنی بر نوشتن سبب صدور احادیث نداشتهاند، بنابر این، صحابه برای جلوگیری از حصر معنای حدیث در سبب صدور و اجتناب از برداشتهای سطحی، محدود و نادرست، سبب صدور احادیث را نقل کردهاند؛ زیرا کلام معصوم را به تنهایی جامع و مانع میدانستند و اگر در مواردی، سبب صدور را نقل کردهاند، یا احتمال کجفهمی و اشتباه در برداشت را میدادند و یا قصد جلوگیری از سوء استفاده از حدیث را داشتند. بنابر این، اگر صحابه معنای حدیث را واضح و روشن میدیدند و احتمال میدادند که نقل سبب صدور ممکن است موجب حصر معنای حدیث شو، آن را نقل نمیکردند؛ اما اگر احتمال میدادند که فهم حدیث بستگی به نقل سبب صدور دارد و بدون آن قابل فهم نیست و ممکن است عدم نقل آن موجب برداشت نادرست از حدیث شود و نیز اگر احتمال سوء استفاده از حدیث را میدیدند، سبب صدور را نقل میکردند.
3 - 2. موضوعات اسباب صدور احادیث
سبب صدور حدیث از نظر موضوع، ممکن است در رابطه با آیه، حدیث، سؤال و مسائل دیگری نقل شده باشد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
1 - 3 - 2. سبب صدوری که در ارتباط با آیه قرآن مجید است
گاهی به این صورت است که آیهای که دارای صیغه عام است، نازل میشود و از آن اداره خاص میشود؛ مانند این فرموده خداوند متعال: « الذینء امنوا و لم یلبسوا إیمنهم بظلم أولئک لهم الأمن وهم معتدون » (54)
بعضی از صحابه چنین دریافتند که مراد از ظلم در آن آیه، ستم و تجاوز کردن از حدّ است و به این خاطر، برای شکایت نزد پیامبر آمدند و ایشان آنها را آگاه کردند که مراد از ظلم در این آیه، شرک است (55)
ترجمه اصل حدیث با سبب صدور آن چنین است: (56)
عبدالله بن معسود میگوید: وقتی ایه « الذینء امنوا » (57)نازل شد، براصحاب رسول خدا دشوار آمد و گفتند: « ایمان کدام یک از ما با ظلم آلوده نشده است ؟ » پس رسول خدا فرمودند: « این طور نیست که شما فکر میکنید. مگر نشنیدهاید سخن لقمان را به پسرش که گفت: " إنالشرک لظلم عظیم " ؟ (58)
گاهی هم به این صورت است که آیة مشکلی نازل میشود و نیاز به توضیح دارد؛ (59)مانند این که:
ابیبصیر میگوید: از امام صادق درباره این سخن که خداوند فرموده است: « و کسانی که چون به آیات پروردگارشان تذکّر داده شوند، کر و کور روی آن نمیافتند. » سؤال کردم، فرمودند: « یعنی، کسانی که دارای بصیرت هستند و در دل شک و تردید ندارند ».
2 - 3 - 2. سبب صدوری که در ارتباط با حدیثی غیر از حدیث خودش است
به این صورت که پیامبر حدیثی بیان میکند و فهم آن برای بعضی از صحابه مشکل است. سپس پیامبر حدیث دیگری برای رفع اشکال آن بیان میکنند؛ (60)مانند:
1. انس میگوید: چون جنازهای از برابر پیامبر عبور میدادند و خوبی او را میگفتند، سه بار فرمود: « بر او واجب شد ». جنازه دیگری ار برابر وی عبور دادند که بدی او را میگفتند، سه بار فرمود: « بر او واجب شد ». پس گفتند: « ای پیامبر خدا، سخن شما در باره جنازه اوّل – که خوبی آن گفته میشد – و در باره جنازه دوم – که بدی آن گفته میشد – به یک صورت بود ». فرمود: « بله ای ابوبکر، خداوند ملائکهای دارد که بر زبان آدم به آنچه درباره خوبی و بدی کسی گفته میشود، سخن میگویند (61)
2. امام علی فرمود: رسول خدا به پیر زن بیدندانی خبر داد که پیرزن بیدندان وارد بهشت نمی - شود. پیر زن به گریه افتاد. پیامبر فرمود: « چرا گریه میکنی ؟ » پاسخ داد: « ای رسول خدا، من دندان ندارم ». پیامبر خندید و فرمود: « به این صورت وارد بهشت نمیشوی (62)(یعنی، جوان شده و سپس واردبهشت میشود) ».
3 - 3 - 2. سبب صدور مربوط به امور شنوندگان از صحابه باشد (63)
گاهی صحابه نزد معصومان میآمدند و مطلبی از امور شخصی خود را به ایشان میگفتند و راهنمایی میخواستند. آنها نیز با سخنان خویش، صاحبه را راهنمایی میکردند؛ مانند:
1. امام صادق از پدرش نقل میکند که مردی از انصار نزد پیامبر آمد و گفت: « ای رسول خدا، دوست دارم که گواهی دهی بر این که نخلی را به پسرم میبخشم ». فرمود: « آیا غیر از او فرزندی نداری ؟ » گفت: « بله ». فرمود: « برای آنها نیز به همان صورت بخشیدهای که به این فرزند بخشیدی ؟ » گفت: « نه ». فرمود: « ما گروه انبیا بر ستمگر گواهی نمیدهیم » (64)
2. امام صادق از پدرش و از جدش نقل میکند که مردی بادیهنشین به نام قلیب نزد پیامبر آمد و گفت: « ای رسول خدا، یک بار چنین و چنان برای حجّ آماده شدم، امّا برایم مقدور نشد ». پیامبر فرمود: « ای قلیب، به نماز جمعه برو که حجّ مساکین است ».(
4 - 3 - 2. سبب صدرو، سؤال سائل است (65)
گاهی اوقات فردی از معصوم سؤالی میپرسید و ایشان در پاسخ او حدیثی بیان میکردند؛ مانند:
1. امام صادق فرمود: مردی گفت: « ای رسول خدا، با چه کسی ازدواج کنیم ؟ » فرمود: « با کسانی که هم کفو شما هستند ». گفت: « آنها کیستند ؟ » فرمود: « بعضی از مؤمنان هم کفو بعضی دیگرند » (66)
2. امام علی فرمود: مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: « ای رسول خدا، چه شده که من مرگ را دوست ندارم ؟ » فرمود: « آیا مالی داری ؟ گفت: « بله ». فرمود: « آیا آن مال را پیش فرستادهای (تا ذخیره آخرتت گردد): « گفت: « نه ». فرمود: « به این سبب مرگ را دوست نداری؛ زیرا قلب انسان نزد مالش است » (67)
نتیجه
در یک جمعبندی کلی میتوانیم به نتایج حاصل از مباحث مطرح شده به صورت ذیل اشاره کنیم:
الف. سبب صدور حدیث عبارت از امری (حادثهای، مناسبتی، پرسشی، نیازی، موضوعی و...) که موجب میشود یکی از معصومان به خاطر آن یا درباره آن حدیثی را بیان کند.
ب. علم اسباب صدور احادیث یکی از انواع علوم حدیثی است و بعضی آن را جزء فقه الحدیث میدانند و موضوع آن شناخت و بررسی علل و اسبابی است که معصومان به دنبال آنها حدیثی را بیان فرمودهاند.
ج. دربارۀ اهمیت شناخت اسباب صدور احادیث میتوان گفت که بعضی از احادیث دارای معنای واضح و روشنی هستند و بدون توجه به سبب صدورشان مفهوم آنها قابل فهم است، اما شناخت روایت قابل فهم نخواهد بود و یا برداشت نادرستی از آنها خواهد شد.
د. بعضی از آثاری که در این زمینه نوشته شده، رؤیت نشده است و سه اثری که در این مورد موجود است، عبارتاند از: الف. کتاب اسباب ورود الحدیث، ب. کتاب البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث، ج. مقاله « اسباب الحدیث النبوی ».
هـ. مهمترین فواید شناخت اسباب صدور احادیث عبارتند از:
1. ایجاد بصیرت در فهم حدیث، 2. تخصیص عام، 3. تقیید مطلق، 4. تبیین مجمل، 5. بیان علت حکم، 6. شناخت احادیث تقیهای، 7. رفع تعارض، 8. تبیین نسخ، 9. ترجیح بین احادیث، 10. رفع ابهام از کلمات و عبارات نامفهوم، 11. آشنایی با شیوه معصومان در بیان مطالب، 12. آشنایی با افرادی که حدیث خطاب به آنها و یا درباره آنها صادر شده است، 13. ایجاد تسهیل در حفظ احادیث.
و. احادیث را با توجه به اسباب صدورشان میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1. احادیث دارای سبب صدور خاص که به دنبال سؤال حادثه یا جریانی بیان شدهاند؛
2. احادیث فاقد سبب صدور خاص که هیچگونه سببی برای آنها نقل نشده است.
ز. احادیثی که فاقد سبب صدورهستند به دو دسته قابل تقسیماند:
1. احادیثی که دارای سبب صدور عام هستند؛ یعنی به دنبال سؤال یا جریانی بیان نشدهاند و معصومان آنها را جهت ارشاد، موعظه و هدایت انسانها بیان فرموهاند؛
2. احادثی که سبب صدورشان نقل نشده است. این احادیث دارای سبب صدور بودهاند؛ اما یا به دلایلی، مانند توجه بیش از اندازه به خود حدث، محدودیت نوشتافزار، ممنوعیت نقل و نگارش حدیث، شرایط تقیه، حفظ سینه به سینه صدورشان نقل نشده است و یا اصحاب معصومان برای جلوگیری از حصر معنای حدیث و اجتتاب از برداشتهای سطحی و محدود آنها را نقل نکردهاند.
کتابنامه
- اسباب ورود الحدیث او اللمع فی اسباب الحدیث، جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر بن محمد سیوطی، تحقیق: دکتر یحیی اسمایعل، دارالوفا، اول، 1408 ق / 1988 م.
- الفیة الحدیث، جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر بن محمد سیوطی، بیروت: دارالفکر، 1414 ق / 1993م.
- بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1385 ق.
- البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، شریف ابراهیم بن محمد بن کمال الدین حسینی حنفی ابن حمزه دمشقی، بیروت: مکتبیة العلمیة، اول 1402 ق / 1982 م.
- اَحکام الإحکام، تقی الدین ابن دقیق، تحقیق: احمد محمد شاکر، بیروت: دارالجلیل، دوم، 1416 ق / 1995م.
- تدریب الرباوای فی شرح تقریب النووی، جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبکر بن محمد سیوطی، تحقیق: الف. احمد عمر هاشم، بیروت: دارالکتب العربی، 1409 ق / 1989 م، ب. عبدالوهاب عبداللطیف، صمر: دارالکتب الحدیثة.
- تلخیص مقیاس الهدایة، علیاکبر غفّاری، تهران: نشر صدوق، 1369 ش.
- تهذیب الاحکام، ابیجعفر بن حسن طوسی، تحقیق: محمد جواد فقیه، بیروت: دارالاضواء، اول، 1413 ق.
- الجعفریّات (الأشعثیات)، محمّدبن محمّد بن الأشعث الکوفی، تهران: مکتبة النّّینوی.
- شرح شرح نخبة الفکر فی مصطلحات الاثر، محمّد القاری علی بن سلطان هروی، تحقیق: محمّد
45
نزار تمیم و هیئم نزار تمیم، بیروت: دارالارقم.
- شرح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی، تنظیم: محمّد غیاث الصباغ، دمشق: مکتبة الغزالی، دوم، 1410 ق / 1990 م.
- فقه الحدیث و روشهای نقد متن، نهله غروی نایینی، دفتر نشر آثار علمی دانشگاه تربیت مدرس، 1379 ش.
- الکافی، محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، شرح و ترجمه: سید جواد مصطفوی، اول، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت.
- کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، مصطفی بن عبدالله القسطنطنی الرّومی الحنفی حاجی خلیفه، بیروت: دارالفکر، 1314ق / 1994 م.
- کیف نتعامل مع السّنة النبّویه، یوسف قرضاوی، هیرندن – فیرجینیا، ایالات متحده آمریکا، دوم، 1411 ق / 1990 م.
- مستدرکات مقیاس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، قم: چاپخانه مهر، 1413ق.
- المصباح فی اصول الحدیث، سید قاسم اندجانی، مدینه: مکتبة الرّمان، دوم، 1408 ق / 1987م.
- مفاتیح علوم الحدیث و طرق تخریجه، محمّد عثمان الخست، قاهره: مکتبة القرآن.
- مفتاح السّعاده و مصباح السّیادة فی موضوعات العلوم، طالش احمد بن مصطفی کبری زاده، دارالعلمیة.
- من لایحضر الفقیه، شیخ صدوق، تحقیق: الف. علیاکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ب. سید حسن موسوی الخراسان، نجف: دارالکتب الاسلامیة، چهارم، 1378 ق.
- منهج ذوی النّظر، محمد محفوظ بن عبدالله ترمسی، شرح منظومه علم الاثر سیوطی، مصر: مکتبة مصطفی البالبی الحلبی و اولاده، چهارم، 1406 ق / 1085 م.
- الموجز فی مصطللح الحدیث، موسی نؤی العربی، دمشق: مکتبة الغزالی، اول، 1417 ق / 1996م.
- نزهه النّظر بشرح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی، تنظیم: ابو عبدالرحیم محمّد کمال الدین الادهمی، مکّه: مکتبة فیصلیه.
- النکت علی نزهه النّظر، علی بن حسن بن علی بن الحمید حلبی الأثریّ، ریاض: دار ابن الجوزی، سوم، 1416 ق / 1995 م.
- الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، محمدبن محمد ابن ابوشبهه، علام المعرفة و جدة شهر، اول، 1403 ق / 1983 م.
- « اسباب الحدیث النبوی فی الثرات الامامی »، سید حسین آل المجدد حسینی، فصلنامه علوم الحدیث.
- « بررسی اصول و معیارهای نقد حدیث از جهت متن ». جعفر صادق فدکی، پایاننامه کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، به راهنمایی دکتر دیاری، قم: دانشگاه قم، دانشکدۀ علوم انسانی، 1379 ش
46
پانوشتها:
پاورقی
1- - نزهة النّظر، ص 97.اول صفحه
2- - شرح شرح نخبة الفکر، ص 814؛ خاطر السّمین (حاشیه لقط الدّرر)، ص 178.اول صفحه
3- - الوسیط، ص 466؛ المصباح، ص 135.اول صفحه
4- - مفاتیح علومالحدیث، ص 126.اول صفحه
5- - تلخیص مقیاس الهدایة، ص 245.اول صفحه
6- - بررس اصول و معیارهای نقد حدیث از جهت متن (پایاننامه کارشناسی ارشد)، ص 28.اول صفحه
7- - فقه الحدیث، 41.اول صفحه
8- - حاشیة ابن قطلوبغا علی شرح مخبة الفکر، ص 159؛ شرح شرح نخبة الفکر، ص 814.اول صفحه
9- - شرح نخبة الفکر، ص 144؛ الموجز فی مصطلح الحدیث، 60.اول صفحه
10- - همان.اول صفحه
11- - ذکر این نکته مهم است که ناقل سبب صدور حدیث میتواند معصوم یا غیرمعصوم باشد.اول صفحه
12- - البیان و التعریق فی اسباب ورود الحدیث ف ص 31؛ الوسیط، ص 466.اول صفحه
13- - کشف الظّنون، ج 1، ص 120.اول صفحه
14- - مفاتیح علوم الحدیث، ص 126.اول صفحه
15- - تلخیص مقیاس الهدایة، ص 243.اول صفحه
16- - همان.اول صفحه
17- - مستدرکات مقیاس الهدایة، ج 5، ص 285 (با اندکی تلخیص).اول صفحه
18- - کیف نتعامل مع السّنة النّبویة، ص 125 و 126.اول صفحه
19- - لازم به ذکر است که بعضی دیگر از سؤالها و جریانهایی را که راویان، همراه احادیث نقل کردهاند یا جهت فهم احادیث و یا برای جلوگیری از سوء استفاده از احادیث بوده استهمچنین، ممکن است راویان آنها را از روی ناچاری برای جلوگیری از ناقص شدن مطلب، همراه احادیتشان نقل کرده باشند.اول صفحه
20- - بحارالانوار، ج 89، ص 49.اول صفحه
21- - الوسیط، ص 466.اول صفحه
22- - وی کتاب اسباب ورود الحدیث سیوطی را تحقیق کرده و به عنوان رساله دکتری ارائه داده است.اول صفحه
23- - اسباب ورود الحدیث، ص 58.اول صفحه
24- - جلالالدین، عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، در سال 849 ق، در مصر متولد شد و در سال 911 ق، در قاهره وفات یافت او پیشوا، حافظ، مورّخ و ادیب بوده و حدود ششصد تصنیف داشته است؛ از جمله: التقان فی علوم القرآن، تدریب الرّاوی و تفسیر درّالمنشور (اعلام، ج 3،ص 301).اول صفحه
25- - اسباب ورود الحدیث، ص 107.اول صفحه
26- - محمّد بن علی بن وهب بن مطیع، ابوالفتح، تقی الدّین قشیری – که مانند پدر و جدّش به ابن دقیق العید معروف است – قاضی و از بزرگان علم اصول است در سال 625 ق، در ینبع متولد شد و در سال 702 ق، در قاهره وفات یافت از آثار او احکام الاحکام در حدیث، تحفة اللبیب فی شرح التقریب، شرح اربعین حدیثا للنّووی و..هستند (الاعلام، ج 6، ص 283).اول صفحه
27- - احکام الاحکام، ص 64.اول صفحه
28- - مفتاح السّعادة، ص 342.اول صفحه
29- - عمربن محمبد بن رجاء، ابوحفص العکبری، معروف به درستکاری و پرهیزگاری بوده و در سال 399 ق، وفات یافت (المنهج الاحمد، ج 2، ص 39).اول صفحه
30- - محمّد بن حسین بن محمّد بن خلف بن الفراء، ابویعلی که در سال 380 ق، متولد شد و در سال 458 ق، وفات یافت در اصول، فروع و انواع فنون اهل بغداد، عالم زمان خویش بودهاز آثارش میتوان الکفایة فی اصول الفقه، احکام القرآن، عیون المسائل و...را نامبرد (الاعلام، ج 6، ص 100).اول صفحه
31- - شرح نخبة الفکر، ص 144.اول صفحه
32- - اسباب ورود الحدیث، ص 58.اول صفحه
33- - الوسیط، ص 476.اول صفحه
34- - الفیة الحدیث، ص 91.اول صفحه
35- - تدریب الرّاوی، ص 394.اول صفحه
36- - الفیة السّیوطی، محمّد شاکر، ص 106؛ شرح الفیة السّیوطی، اشیوبی الولوی، چ 2، ص 176؛ المصباح، ص 135.اول صفحه
37- - منهج ذوی النّظر، ص 258.اول صفحه
38- - الفیة الحدیث، ص 91.اول صفحه
39- - محقق احمد محمّد شاکر میگوید: شرح حال این مرد را پیدا نکردم (الفیة السّیوطی، محمّد شاکر، ص 106، در شروح دیگر الفیة هم شرح حال وی وجود ندارد.اول صفحه
40- - اسباب ورود الحدیث، ص 58.اول صفحه
41- - شرح الفیة السیوطی (الولوی)، ج 2، ص 176.اول صفحه
42- - الوسیط ف ص 476.اول صفحه
43- - محمبد بن احمد بن عثمان بن قایماز الذهبی، شمس الدّین، ابو عبدالله درسال 673 ق، در دمشق متول شد او حافظ، مورخ، علامة و محقق بود و در سال 748 ق، در دمشق فوت کرداز آثار او میتوان سیر النبلاء، تذکرة الحفاظ، میزان الاعتدال و..را نام برد (الاعلام، ج 5 ص 326).اول صفحه
44- - تدریب الزّاوی، ص 394؛ شرح الفیة السّیوطی (الولوی)، ج، ص 176.اول صفحه
45- - الوسیط، ص 476.اول صفحه
46- - عبدالغنی بن سعید بن بشرین مروان، ابو محمّد ازدی مصری، حافظ، امام متقنو نسّابه، در سال 332 ق، متولد شد و در علم حدیث و حفظ آن، امام زمانش بود و ثقه و مأمون بود د رهفتم صفر سال 409 ق، وقات یافت (تذکرة الحفّاظ، ج 3، ص 235 و 236).اول صفحه
47- - اسباب ورود الحدیث، ص 112.اول صفحه
48- - او سیّد ابراهیم بن محمّد، کمال الدّین، مشهور به ابن حمزه حسینی حنفی دمشقی یکی از اعلام محدّثین بوده که در فنون مختلف مهارت داشته استدر سال 1054 ق، متولد شد و در سال 1120 ق، وفات یافت (البیان و التّعریف فی اسباب ورود الحدیث، ج 1، ص 29).اول صفحه
49- - اسباب ورود الحدیث، ص 59.اول صفحه
50- - معالم السّنة النّبویه، ص 197.اول صفحه
51- - « اسباب الحدیث النّبوی »، فصلنامه علومالحدیث، ش 2، ص 58-106 و ش 4، ص 45-103.اول صفحه
52- - بعضی از کتبی که از احادیث، آنها استفاده شده است، عبارتاند از: الامالی شیخ صدوق، الامالی شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ثواب الاعمال، الکافی، معانی الاخبار، صحیفة الرّضا و علل الشّرایع.اول صفحه
53- - النکتی علی نزهه النّظر، ص 209.اول صفحه
54- - کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالودهاند، آنان راست ایمنی و ایشان ره یافتگاناند (سوره انعام، آیه 82).اول صفحه
55- - اسباب ورود الحدیث، ص 43.اول صفحه
56- - همان، ص 43.اول صفحه
57- - سوره انعام، آیه 82.اول صفحه
58- - به راستی شرک، ستمی بزرگ است (سوره لقمان آیه 13).اول صفحه
59- - اسباب ورود ا لحدیث، ص 43.اول صفحه
60- - همانلازم به ذکر است که این مطلب شامل احادیث سایر معصومان هم میشود.اول صفحه
61- - همان، ص 44.اول صفحه
62- - الجعفریّات، ص 191.اول صفحه
63- - اسباب الورود الحدیث، ص 44.اول صفحه
64- - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 69.اول صفحه
65- - تهذیب الاحکام، ج 3، ص 211.اول صفحه
66- - « اسباب الحدیث »، فصلنامه علومالحدیث، ش 2، ص 62 اول صفحه
67- - الکافی، ج 5، ص 337.اول صفحه
68- - الجعفریّات، ص 211اول صفحه
خلاصه کتاب تاریخ حدیث استاد فرزانه سید کاظم طباطبائی در ارتباط با عصر حضور
برای دریافت فایل ورد لطفا بر روی لینک زیر کلیک کنید
http://s4.picofile.com/file/7796017739/tarith_hadith.docx.html
تاریخ حدیث شیعه مقدمه حدیث شیعه از چه زمانی و از کجا آغاز شد؟
چه مراحلی را پشت سر نهاد و امروزه در چه مرحلهای قرار دارد؟
آیا میتوان برای احادیث، دوران فراز و فرود تصور کرد؟
اهمیت آن چیست و فوائد آن کدام است؟
پرسشهای فوق بررسی تاریخ حدیث شیعه را به ارمغان میآورد.
«آشنایی با سیر تولد، رشد و دورانهای گوناگون حدیث معصومین را تاریخ حدیث شیعه نامند». تعریف تاریخ حدیث در معرفی تاریخ حدیث آشنایی با سیر تولد، رشد ودورانهای گوناگون حدیث معصومین (ع) را تاریخ حدیث شیعه می نامیم اهمیت شناخت تاریخ حدیث شیعه نگاه بسیط به حدیث، تنها خواندن و درک پارهای از مفاهیم آن است و همین سادهنگری در برخورد با حدیث در بسیاری از موارد ما را از فهم دقیق حدیث محروم مینماید زیرا به بستر پیدایش سخن معصوم علیه السلام توجه نمیشود ولی رویکرد تاریخی به آثار معصومان علیهم السلام به مجموعۀ سخنان، رفتارها و تأییدهای آن بزرگواران معنایی ویژه میبخشد و سیر پیدایش و گسترش را فراروی شیفتگان آثار ائمه علیهم السلام قرار میدهد.
بسیاری از پرسشها که دربارۀ ناسازگاری احادیث مطرح میشود در نگاه تاریخی جوابی درخور مییابد و یا سؤالاتی پیرامون افزایش و کاهش احادیث فقهی، کلامی، اخلاقی و ... بدون توجه به زمان صدور آن احادیث همچنان بیپاسخ میماند.
این همه، قسمتی از اهمیت تاریخ نقل سخنان و رفتارهای ائمه علیهم السلام است که در تاریخ حدیث شیعه بررسی خواهد شد و کوتاه سخن آنکه نگاه تاریخی به حدیث از نگاهی بسیط بسیار سودمندتر است و تصویری کلی از حدیث ارائه میدهد که با مطالعۀ آن میتوان آراء و تحولات مختلف را شناخت.
نگاه تاریخی افزایش و یا کاهش احادیث فقهی، مسائل اخلاقی، بحثهای کلامی مثل قضا و قدر و سؤالات فراوان دیگر را در هر عصر پاسخ میدهد.
1ـ شناخت فرهنگ حدیثی زمانه مهمترین فائده تاریخ حدیث آشنایی با زمان صدور روایت است و به عبارتی دیگر اسباب صدور حدیث را که در فهم سخن معصومین نقشی محوری دارد به صورت کلی بیان میکند.
با شناخت تاریخ حدیث میتوان تأکید فراوان امام علی (علیه السلام) به زهد و دنیاگریزی را دریافت و توصیههای اجتماعی امام صادق (علیه السلام) در برخورد با صوفیان معنا مییابد و از همین رهگذر بستر مناظرات علمی امام رضا (علیه السلام) احتجاجات امام مجتبی (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) هویدا میشود و معنای زیبای احادیث این بزرگواران روشنتر میگردد.
و شاید بتوان تا حدودی حلّ احادیث متعارض و نیز شناخت احادیث تقیهای را هم از فوائد تاریخ حدیث برشمرد.
2ـ آشنایی با مکتوبات حدیثی در هر زمان: نوشته جات حدیثی در تاریخ حدیث به اجمال معرفی می شود. هرچند بحث تفصیلی آن در تاریخ تدوین حدیث ارائه میگردد.
3ـ آشنایی با روشهای آموزشی: معصومین در همۀ دورانها به ترویج فرهنگ الهی اهتمام ورزیدند و شرایط سخت آنان را از بازگو کردن سخن حقّ باز نداشت و تنها روشهای آن بزرگواران تغییر پیدا کرد. ویژگیهای تاریخ حدیث شیعه باید دانست که حدیث شیعه هویت مستقلی دارد و از زمان پیامبر تا عصر کنونی ادامه مییابد. این مجموعۀ حقوقی هرگز نباید با تاریخ حدیث اهل سنت در هم آمیزد.
ممانعت یکصد ساله در تدوین حدیث هر چند دوران سخت و طاقت فرسایی بود، امّا به حوزۀ حدیثی شیعی ضربهای وارد نکرد، زیرا دانشمندان و راویان گرانسنگ شیعی با پنهانکاری و رازداری، میراث حدیثی خود را به یکدیگر منتقل کردند و این میراث ماندگار هماره پیوستگی خود را حفظ کرد.
آنچه میراث حدیث شیعی را استوار میسازد ویژگیها و امتیازات آن است که برخی از آنها چنین است:
1ـ دسترسی به معصومین شیعیان تنها سخن پیامبر و امامان معصوم را حجّت میدانند و سخن هیچ فرد دیگری حتی صحابیان گرانقدر پیامبر مانند ابوذر و سلمان را همسنگ سخن معصومین نمیپندارند و به آن احتجاج نمیکنند، امّا حدیث امامان معصوم را ودیعۀ گرانبهایی میدانند که پیامبر آن را همسر قرآن معرفی نموده است و بدین سان حضور 250 سالۀ معصومین در کنار میراث حدیثیِ بیست و سه سالۀ پیامبر پشتوانۀ ارزشمندی برای شیعه محسوب میشود؛ درحالیکه اهل سنت تنها با 23 سال سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن هم با انقطاعی یکصد ساله روبرو شدند و برای پر کردن خلأ معرفتی خود به سخن صحابه و تابعین نیز دست یازیدند.
2ـ طرح احادیث تفصیلی و جزئی در دسترس بودن معصومان سبب شد تا هر حادثهای به صورت تفصیلی و جزئی مطرح شود و تنها به کلّیگویی بسنده نشده و بسیاری از زوایای پنهان احکام و معارف الهی بازگو گردد.
3ـ طرح پرسشهای جدید دوران بلند حضور معصومین و تغییر سطح فرهنگی جامعه پرسشها را روزآمد نمود و پاسخهای معصومین متناسب با سطح فرهنگی جامعه و پرسشهای جدید به صورت حدیث به نسلهای آینده منتقل شد. قواعد اساسی برای حلّ مشکلات مطرح شد که با آن قواعد معضلات بسیاری از پیش رو کنار نهاده شد.
4ـ آشنایی با فرهنگهای جدید پس از دوران تثبیت حکومت اسلامی فرهنگهای جدید ایرانی، یونانی و رومی وارد سرزمین اسلامی شد. پرسشهای جدید پاسخهایی را میطلبید که تنها معصومین از عهدۀ آن بر میآمدند و آنان ضمن پاسخگویی به تربیت شاگردانی پرداختند که با معیارهای مشخص جوابگوی شبهات جدید باشند. هشام بن حکم، مؤمن طاق و ... از این گروه اند.
5ـ همسان بودن احادیث معصومین امامان مترجمان «کلهم نور واحد» هستند و سخن آنان در یک بستر دینی جای دارد و هیچگونه تناقضی در کلمات ایشان مشاهده نمیشود و این سخن زیبای امام (علیه السلام) است که میفرماید: «إنا عن اللَّه و ان رسوله نحدّث ولا نقول قال فلان و فلان فیتناقض کلامناان کلام آخرنا مثل کلام اولنا و کلام اولنا مصادق بکلام آخرنا ».
6ـ. شاگردان دانشمند تغییر سطح فرهنگی و پدید آمدن قشر فرهنگی و شاگردانی جویای دانش موجب شد که با دوران پیدایش حدیث تفاوت اساسی ایجاد شود. اکثر یاران پیامبر بیش از آنکه در پی یافتن دانش باشند به شخصیت پیامبر علاقهمند بوده و با نظر تبرک و برکت جستن در کنار ایشان حضور مییافتند.
7ـ ترویج فرهنگ نوشتاری معصومین (علیهم السلام) از همان ابتدا مردمان را به نوشتن ترغیب میکردند و در راستای فرمایش پیامبر که فرمود: «دانش را با نوشتن به بند آورید» به ترویج فرهنگ نوشتاری پرداختند. کاتبان امام علی (علیه السلام) و رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) و بسیاری از نوشتههای دیگر همگی میراث مکتوب شیعه است که فهرستی دراز دامن دارد (به فهرست طوسی و نجاشی مراجعه شود).
1- دوره حضور الف) ـ از زمان پیامبر تا امام صادقین (علیهما السلام): عصر تولد و رشد ب) ـ عصر صادقین: شکوفایی ج)ـ پس از صادقین (علیهم السلام): عصر تثبیت و تحکیم
2ـ دوره غیبت الف) ـ غیبت صغری ب) ـ قرن چهارم و پنجم ج) ـ دوره فترت ششم تا نهم د) ـ قرن ده و یازده هـ) ـ قرن دوازده به بعد ی)
3ـ دورۀ معاصر (رایانه)
سرآغاز پیدایش حدیث با مطالعه در شخصیت بیهمتای پیامبر و دوران ظهور اسلام همراه است. بدون تردید بازشناسی دوران جاهلیت و ظهور اسلام در چنین محیطی دیجور بر زیباییهای سخنان پیامبر خواهد افزود. ویژگیهای دوران جاهلیت محیط خشک و لمیزرع حجاز مردمان این سرزمین را از فرهنگها، اقوام و معارف الهی رایج در آن روزگار بیگانه ساخته بود و در نتیجه عصبیتهای قومی، خشونت، درندهخویی، فحشا، فساد و زورگویی در آنان بیداد میکرد و کاهنان بیخبر از فرهنگ را طلایهدار فرهنگ و اعتقاد میپنداشتند و شاعران در شعر خود، که تنها مظهر فرهنگی آن دوران بود، به توصیف زن، شراب و اسب بسنده میکردند. پیدایش حدیث قرآن، کلام وحی الهی، مقبولیت و بلندمرتبگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) طبقات فرودست جامعه را گِرد پیامبر فراهم آورد و گفتار و کردار ایشان شالودۀ ابتدایی حدیث و تحدیث در اسلام را پیریزی کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با برگزاری جلسات عمومی در مسجد، آموزشهای اختصاصی به یاران خود ایراد خطبههای به یاد ماندنی در مناسبتهای گوناگون و نیز املای حدیث همگان را به نقل و گسترش این فرهنگ ترغیب میفرمودند. با توجه به ضرورت دگرگونسازی فرهنگ جاهلی، احادیث اخلاقی در میان سخنان آن بزرگوار نمود ویژهای دارد و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، پیدایش و تبیین قواعد حقوقی و احادیث فقهی را ضروری میساخت. بنابراین احادیث اخلاقی، فقهی و قواعد حقوقی را میتوان به رکن اساسی میراث حدیثی پیامبر نامید.
کتابهای تحف العقول حرانی، نزهة الناظر حلوانی، سنن النبی علامه، مکاتیب الرسول آیةاللَّه مطهری و سنن النبی استاد مدیر شانهچی منابع مفیدی جهت مطالعه میراث حدیثی پیامبر هستند.
در تاریخ حدیث شیعه امام علی (علیه السلام) امام اول و معصوم دوم از منظر شیعیان است. از منظر عادی و در ارتباط با حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله) نیز امام (علیه السلام) جایگاه ویژهای دارد که از تمامی اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) متمایز است. ایشان از بدو تولد در دامان پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار گرفته و کودکی خود را به همراه ایشان سپری کردهاند. او اولین مسلمان و شاگرد خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و ساعات خاصی برای آموزش داشتهاند. ذهنی جستجوگر همراه با کتابت احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مجموعههایی مختلف از ویژگیهای دیگر امام علی (علیه السلام) به شمار می رود. دوران طولانی پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) (سی سال) و مهمتر از آن دوران پنج سالۀ خلافت حضرت موجب شد که سخنان و مکتوبات ایشان در جوامع حدیثی و تاریخی نقل شود. خطابههای بلیغ و عمیق حضرت، موجب خضوع همۀ افراد حتی مخالفین ایشان شده است.
1ـ نقل روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراهی 33 سالۀ امام علی (علیه السلام) با پیامبر (10 سال قبل از بعثت به اضافۀ 23 بعد از بعثت) و همراه و همرازبودن وی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) موجب اخذ و انتقال گنجینۀ عظیمی از معارف توسط ایشان به نسل بعد شد.
علاوه بر نقل روایات رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) 3 مجموعه صحیفه، کتاب و مصحف امام علی (علیه السلام) نیز به صورت مکتوب وجود داشته است. صحیفۀ امام علی (علیه السلام) مجموعهای کوچک از روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است این مجموعه که در کتابهای اهل سنت بدان اشاره شده که همیشه همراه حضرت بوده است.
کتاب امام علی (علیه السلام) مجموعهای بسیار بزرگ (طوماری به طول ذراع) بوده است که از ودائع امامت شمرده شده است و بعضی از ائمه (علیه السلام) آن را بر اصحاب خاص قرائت کرده و یا نشان دادهاند. مصحف امام علی (علیه السلام) نیز که همراه با تفسیر و نکات پیرامونی قرآن بوده است در اختیار ائمه است.
2. روایات امام علی (علیه السلام) امام علی (علیه السلام) در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمتر از جانب خود سخن گفته و یا رأی و نظر ابراز کردهاند. پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تا آغاز شورش علیه عثمان احادیث به نسبت معدودی برای ما گزارش شده که بعضی از آنها در نهج البلاغه آمده است. اواخر دوران عثمان و به خصوص در زمان خلافت حضرت، صورتهای گوناگونی از احادیث ایشان برای ما گزارش شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
1ـ خطبهها خطبه ها مشهورترین گروه سخنان امام علی (علیه السلام) است که موجب توصیف ایشان به امام الخطباء گشته است. خطبههای توحیدی، که ناب و فراوان است،. خطبههای حماسی، سخنان اخلاقی و مواعظ از این مجموعه است. بسیاری از این خطبهها در نهج البلاغه آمده است. یکی از علل شیوع خطبههای حضرت، بلاغت تام آن بوده که موجب رواج نهجالبلاغه نیز شده است.
2ـ نامهها این بخش از روایات و به خصوص نامههای امام (علیه السلام) به کارگزاران خویش نمایانگر ترسیم حکومت علوی و شاخصههای مبانی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امام علی (علیه السلام) است. نامۀ مشهور ایشان به مالک اشتر را میتوان پیماننامۀ حکومت اسلامی در همۀ عصرها دانست. توصیههای ایشان به مردمان و به خصوص نزدیکان خویش نیز از احادیث ناب به شمار می رود. همچنین وصیت ایشان به فرزندان (نامه چهارم نهجالبلاغه علیه السلام) و نامۀ بلند ایشان به امام حسن (علیه السلام) (نامه 31 نهجالبلاغه) نیز شایسته ذکر هستند. نامهنگاری و اطلاعرسانی حضرت به مردم و نگارش نامه برای دشمنان حضرت نیز گزارش شده است.
3ـ گزارش سیرۀ امام علی (علیه السلام) مجموعۀ روشها، کنشها و واکنشهای حضرت در محیط خانواده به عنوان عضو معمولی جامعه و یا با عنوان حاکم اسلامی راهگشای تمامی افراد در مواجهه با مسائل و موضوعات متفاوت است (در جلد چهار موسوعۀ امام علی (علیه السلام) سعی شده تا جمعآوری سیرۀ حضرت انجام گیرد).
4. قضاوتها شیوۀ خاص و پیشرفتۀ قضایی امام علی (علیه السلام) در کتابهای فقهی فراوان گزارش شده است و مجموعهای قابل توجه است.
5. دعاها ادعیۀ امام علی (علیه السلام) نیز بسیار دراز دامن و گسترده است. این مجموعه حجمی بیش از صحیفۀ سجادیه دارد. دعای مشهور شب جمعه معروف به دعای کمیل از این گروه است.
6. اشعار برخی حدود پانصد شعر را به حضرت نسبت دادهاند. (ر.ک: دیوان امام علی (علیه السلام)، قطب الدین کیدری) اگرچه این ادعا مورد خدشه قرار گرفته است، ولی انتساب برخی اشعار به امام علی (علیه السلام) ثابت است.
از شاگردان خاص حدیثی حضرت میتوان به ابورافع، عبداللَّه بن عباس، سلیم بن قیس، حارث اعور و ... اشاره کرد. (ر.ک: نهج البلاغة سید رضی، نهج السعاده محمد باقر محمودی، غرر الحکم آمدی، مأة کلمه جاحظ، شرح نهج البلاغة ابن ابیالحدید، ابنمیثم، خویی و تستری).
شخصیت ویژۀ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، پرورش در دامان برترین مخلوق هستی و همسری امام علی (علیه السلام)، جایگاه خاص ایشان را در معارف اسلامی نشان میدهد. لقب محدَّثه برای سیدة نساء العالمین نشانگر ویژگی خاص حضرت در فراگیری معارف از منبع وحی است.
کوتاهی دوران حیات ایشان و حوادث دردناک پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) سبب شده است تا میراث حدیثی حضرت محدود و معدود باشد.
برخی روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) که به واسطه حضرت فاطمه(علیها السلام) به ما رسیده است در کتابهای حدیثی شیعه و سنی درج شده است. علاوه بر نقل روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله)، روایات باقی مانده از ایشان در سه بخش خطبهها، ادعیه و مصحف گزارش شده است.
خطبه فدکیه مشهورترین بخش از سخنان حضرت خطبههای ایشان است که پس از به تاراج رفتن خلافت در مسجد و منزل ایراد کردهاند. خطبه مشهور فدکیه از جایگاه ویژهای برخوردار است. تبیین معارف ناب، موقعیتشناسی، بیان نمودن جایگاه ولایت، فصاحت و بلاغت خاص و ... از ویژگیهای این خطبه است.
مصحف حضرت فاطمه (علیها السلام) این کتاب که از ودائع امامت شمرده شده است مجموعهای از سخنان حضرت جبرئیل (علیه السلام) با حضرت فاطمه (علیه السلام) میباشد که توسط امام علی (علیه السلام) به نگارش درآمده است. در این مجموعه اخبار حوادث و رخدادهای آیندۀ اهل بیت و ذریۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) اشاره قرار گرفتهاست (ر.ک: عوالم العلوم محدث بحرانی (مجلدات مربوط به حضرت زهرا (سلام الله علیها)) بحار الانوار: ج 43؛ مسند حضرت فاطمه(علیها السلام)، عزیز اللَّه عطاردی، مسند، فاطمه، سیوطی).
پس از امام علی (علیه السلام) و گسترش سلطۀ معاویه بر تمامی ارکان جامعه مراجعۀ مردم به امام حسن و امام حسین (علیه السلام) بسیار کم و بیرونق بود. البته با توجه به نامههای معاویه به کارگزارانش، نقل یکسویۀ حدیث آغاز شد زیرا معاویه از دستگاه حکومتیاش میخواست تا در فضائل عثمان و دیگر صحابه حدیث بگویند و با هر کسی که در فضیلت امام علی و اهلبیت حدیثی نقل میکند برخورد کنند. و از سویی به ترور شخصیت شیعه پرداخت و گواهی شیعیان در دادگاهها را نپذیرفت و آنان را از حقوق بیت المال هم محروم کرد. بیتردید تبلیغات بنیامیه و سختگیری حکومت در عدم ارتباط مردم، و حتی شیعیان، با این دو امام بزرگوار مؤثر بود و علیرغم تبلیغات بنیامیه و سختگیری حکومت در عدم ارتباط مردم، و حتی شیعیان، با این دو امام بزرگوار آن چنان مؤثر واقع شد که اکنون احادیث باقی مانده از ایشان بسیار اندک است. کتب مشهور اهل سنت حتی به عدد انگشتان دست نیز از ایشان نقل روایت نکردهاند. صحیح بخاری و صحیح مسلم هیچ حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از این بزرگواران گزارش نکردهاند. بیشتر سخنان نقل شده از این دو امام مواعظ اخلاقی است که در جلسات خصوصی بیان میکردهاند. البته احادیث فقهی بسیار کمی نیز از آنان نقل شده است. احتجاج و مباحثه با مخالفان اهل بیت که سعی در تنقیص امام علی (علیه السلام) داشتند در احادیث امام حسن (علیه السلام) گزارش شده است. بعد از جمله ادعیۀ امام حسین (علیه السلام) مناجات حضرت در صحرای عرفات میباشد که از متون زیبا و بلند معرفتی شمرده می شود.
دوران شش ماهۀ قیام امام حسین (علیه السلام) پس از مرگ معاویه تا زمان شهادت حضرت ویژگی خاصی در تاریخ حدیث دارد. از این دوران احادیثی حماسی و سرشار از ابهت، عشق و اخلاص گزارش شده است که موجب اهتزاز روح و طرب معنوی است (ر.ک: مسند الامام المجتبی و مسند الامام الشهید عزیز اللَّه عطاردی، الالفین حیدر مؤید، موسوعة کلمات الامام الحسن (علیه السلام) و موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام).
بنابراین می توان دوران امام حسن و امام حسین (علیهما السلام را در این زمینه بدین شکل خلاصه کرد:
1ـ مهجوریت حدیث (در زمان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام))
2ـ دلایل: سختگیری بنیامیه، ترس مردم، تبعیت تودۀ مردم از فرهنگ حاکم
3ـ نقل نشدن حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نقل از ایشان در صحیح بخاری و صحیح مسلم
4ـ گونههای حدیثی گزارش شده: الف) مواعظ اخلاقی ب) احتجاج و مباحثه ج) دعا و مناجات امام حسین (علیه السلام) در صحرای عرفات د) احادیث حماسی (در دوران قیام امام حسین (علیه السلام)
دوران زندگانی و امامت امام سجاد (علیه السلام) از سختترین ایام زندگانی ائمه به شمار میرود. افزون بر حادثه عاشورا و اسارت اهل بیت:، فتنۀ عبداللَّه بن زبیر، واقعۀ حرّه، قتل عام مسلمانان در مدینه، حمله به مکه و تخریب خانه کعبه و فرمانروایی ابنزیاد و حجاج ـ خونریزترین سرسپردگان بنی امیه ـ همه و همه با دوران امامت آن بزرگوار معاصر است. امام سجاد (علیه السلام) با توجه به فضای پدید آمده به تأثیر از شهادت امام حسین (علیه السلام)، طولانی بودن مدت امامت خویش، هم زمانی با دورۀ تابعین، پیدایش نسل فرهنگی و نیز خلافت عمر بن عبدالعزیز در مدینه توانست به ترویج فرهنگ اصیل اسلامی بپردازد و چنین شد که میراث حدیثی امام سجاد (علیه السلام) از امام حسن و امام حسین (علیهما السلام )افزون گردید.
1ـ دعا امام سجاد (علیه السلام) از شیوۀ لطیف و احساس برانگیز دعا بسیار بهره بردهاند. بیشتر متون گزارش شده از ایشان دعا و نیایش است.
2ـ مواعظ اخلاقی و اجتماعی برخی متون منبر رسمی امام سجاد در مدینه را گزارش کردهاند که امام در آنجا مواعظ اخلاقی خود را درفرصتهای مناسب بیان میفرمود. اهمیت موعظه های امام وقتی شناخته میشود که بدانیم مدینه در آن روزگار بر اثر سلطۀ طولانی معاویه و سایر بنی امیه به پایگاهی برای لهو و لعب نامبردار شده و به مرکز غنا شهره گشته بود.
3ـ میراث مکتوب
الف) صحیفۀ سجادیه مهمترین اثر به جای مانده از امام زین العابدین (علیه السلام) است که در ابتدا 75 دعا بوده است و اکنون 54 دعا در آن موجود میباشد.
ب) رسالۀ حقوق مشهورترین میراث مکتوب ائمه رسالۀ حقوق امام سجاد (علیه السلام) است که در آن پنجاه حق شمارش شده است.
ج) رسالۀ زهد این رساله در زمان امام سجاد (علیه السلام) منتشر شد و نسخه ای از آن را ابوحمزۀ ثمالی در سفر به یمن مشاهده و خدمت امام عرضه کرد و امام آن را تایید فرمود. علاوه بر میراث حدیثی باید به پایهگذاری مدرسۀ عظیم فرهنگی شیعی در دوران امام سجاد (علیه السلام) نیز اشاره کرد که این مدرسه در زمان امام باقر (علیه السلام) شکوفا گشت و در دوران امام صادق (علیه السلام) به اوج خود رسید. فقه، حقوق، معارف و تفسیر شیعی برگرفته از این مدرسه است. ر.ک: الصحیفة السجادیة الجامعه مؤسسۀ امام مهدی (علیه السلام) و حیاة الامام زین العابدین باقر شریف قرشی و حقوق از دیدگاه امام سجاد (علیه السلام قدرت اللَّه مشایخی).
دوران امام باقر و امام صادق (علیه السلام) در تاریخ حدیث شیعه جایگاه ویژهای دارد. امامت این دو امام از سال 94 هجری تا سال 148 هجری استمرار داشته است. سالهای صد تا صد و چهل هجری عصر طلایی حدیث به شمار می آید، چرا که به سبب وجود شرایط ویژه موجب پرورش راویان فقیه و رواج حدیث در حوزۀ شیعی گشته است. این همه مرهون آماده بودن شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده که موجب تمایز بین این دوران و دوران امام سجاد (علیه السلام) میباشد. به جهت اهمیت این دوران آن را به گونۀ تفصیلی مورد بررسی قرار میدهیم:
1 ـ شرایط سیاسی سنت الهی این گونه است که نظامهای اجتماعی نیز همانند افراد بشر دارای دوران کودکی، جوانی و پیری باشند و به أجل خود نزدیک گردند که﴿ لَکُلِّ امةٍ اجل﴾ سلطنت بنی امیه نیز در این سالها به دوران پیری و اجل خود نزدیک میگشت و عاقبت در سال 132 هجری و پس از جنگها و کشمکشها و جای خود را به دولت بنی عباس داد. امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) با نه خلیفۀ اموی و عباسی معاصر بودهاند. اکثر این افراد مدت زمان کمی در منصب حکومت قرار گرفتند و قبل از اینکه جای پای خود را محکم کرده و سلطۀ خود را مستقر سازند حکومتشان پایان یافته است. امام سجاد (علیه السلام) به امر ولید بن عبدالملک، که از خشنترین خلفای اموی بود، در سال 94 هجری به شهادت رسید. درسال 95 هجری حجاج بن یوسف ثقفی، والی بصره و کوفه و جانی خونریز و خونخوار که دشمنی سرسخت با شیعیان امام علی (علیه السلام) به شمار می رفت هلاک شد وشیعیان، که مقر اصلی آنان در شهر کوفه بود، سختی آسایش یافتند. در سال 99 هجری عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید. خلافت دو سال و نیمۀ او تأثیر فراوانی بر جامعۀ مسلمانان نهاد. او تدوین حدیث را جایز و ضروری شمرد و سب امام علی (علیه السلام) را ممنوع ساخت. در مباحث آینده بیشتر به او و فعالیتهایش خواهیم پرداخت.
امام باقر نیز در سال 114 هجری و در زمان حکومت هشام شهید شدند و امامت امام صادق (علیه السلام) آغاز گردید. عاقبت در سال 132 هجری دولت بنی امیه منقرض شد و عباسیان به حکومت رسیدند. حکومت چهار سالۀ سفاح (اولین خلیفه عباسی) به قلع و قمع بنی امیه گذشت و پس از او منصور دوانیقی قدرت را در دست گرفت. پس از چند سال ظلم و تعدی حکومت منصور نسبت به اهل بیت و امام صادق (علیه السلام) افزون شد و اوضاعی شبیه به اختناق زمان بنی امیه پدید آمد.
از مجموع مباحث فوق مبرهن است که حکومت مرکزی در زمان این دو امام (علیهما السلام) اقتدار پیشین خود را نداشت. قیام زیدیان در این سالها موجب مصون ماندن ائمه (علیه السلام) و شیعیان آنان از تعدی بود. سالهای 126 تا 140 هجری که دوران تزلزل بنی امیه و بنی عباس به شمار می رود بهترین زمان برای نشر حدیث و معارف بود. امام صادق (علیه السلام) از این فرصت به دست آمده بهترین بهره را برد و به تربیت شاگردانی دانشمند و فقیه پرداخت و فقه و معارف بلند مرتبۀ شیعی را بنیان نهاد.
2 ـ شرایط اجتماعی از زمان خلیفۀ دوم کتابت و تدوین حدیث به طور رسمی ممنوع شد و این عمل عقلایی از فرهنگ مسلمانان رخت بر بست. اگرچه شیعیان به این فرمان بی اعتنا بودند و برخی از غیر شیعیان نیز کم و بیش بدین کار میپرداختند، ولی نوشتن و تدوین حدیث در میان مسلمانان رواج نداشت و عملی مخفیانه و غیر عمومی، شبیه به قاچاق، شمرده می شد. عمر بن عبدالعزیز در حدود سال صد هجری به کتابت و تدوین حدیث فرمان داد. او در نامههایی که به بعضی از علمای مدینه نوشت یادآور شد که سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حال فراموش شدن است؛ بنابراین لازم است که سنن رسول خدا نوشته شده و جمع آوری گردد. اگرچه فرمان خلیفۀ اموی، که در واقع نقض دستور خلیفه دوم بود، ابتدا با اکراه از سوی علمای مدینه پذیرفته شد و آنان اشتیاق چندانی بدین کار نداشتند، ولی زمینه را برای کتابت و تدوین حدیث از سوی شیعیان و برگزاری جلسات علنی آموزش حدیث توسط امام باقر (علیه السلام) آماده ساخت. اندک اندک نوشتن حدیث، که امری مطابق با سیرۀ عقلاء بود، در میان مسلمانان رایج شد و نوشتههای حدیثی مورد احترام و تکریم قرار گرفت. جایگاه ویژۀ اهل بیت در نقل احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در طول نود سال فراموش گشته بود برای تمامی مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، شناخته شد. مردمان و به خصوص دانشمندان برای نقل احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و یادگیری معارف او به اهل بیت رجوع میکردند و از آن سرچشمۀ زلال حکمت و معرفت سیراب میشدند. مراجعه کنندگان به امام باقر و امام صادق (علیه السلام) بهترین سند احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) را طریقی میدانستند که از طریق این ائمۀ بزرگوار به رسول الله (صلی الله علیه و آله) میرسید. این وضعیت برخلاف دوران امام حسن (علیه السلام) تا امام سجاد (علیه السلام) بود چرا که در آن دوران تودۀ مسلمانان به دنبال یادگیری علم و معرفت از این ائمه (علیه السلام) نبودند. به عبارت دیگر شخصیت فرهنگی آنان در سایه قرار گرفته و از جهت سیاسی نیز به عنوان معارضین حکومت شناخته میشدند و همین صفت ،مردم را از مراجعه به آنها باز میداشت. بدین سبب حتّی برای سؤال از مسائل فقهی و حدیثی به اشخاصی همانند قاسم بن محمّد بن ابیبکر و سعید بن مسیب و زهْری مراجعه میکردند در حالی که امام سجاد (علیه السلام) در مدینه حضور داشت.
3 ـ شرایط فرهنگی فتوحات اسلامی در سرزمینهایی که پیشینۀ فرهنگی و تمدنی کهن داشتند موجب آشنایی مسلمانان با آن تمدنها گشت. تمدنهای ایران، روم و یونان سابقهای دیرین داشتند و مباحث فراوانی در زمینههای مختلف (همچون منطق و فلسفه) را پشت سر گذارده بودند. آشنایی مسلمانان با این فرهنگها موجب پیدایش شبهات و سؤالات جدید در زمینههای گوناگون شد. دانشمندان مشهور و سنتی عامه از پاسخ گفتن به این شبهات عاجز بودند و در نتیجه فرهیختگان جامعۀ اسلامی رو به سوی اهل بیت آوردند که باب علم نبی (صلی الله علیه و آله) بودند. بعضی از دانشمندان بزرگ شیعی مثل زراره، حمران و هشام بن حکم از این گروه هستند. آنان ذهنی فعال، ناآرام و روحی خروشان داشتند و به بررسی راجع به فرقههای مختلف مذهبی نیز پرداخته بودند، ولی روح بلند آنان تنها در مقابل ائمۀ بزرگوار شیعه سر تعظیم فرود آورد و مجذوب آنان گشت؛ حتّی ملحدینی مثل ابن ابیالعوجاء نیز برای پاسخگویی به شبهات خود به امامان شیعه ما: روی میآوردند.
مجموع این شرایط باعث شد زمینۀ لازم برای نشر فرهنگ شیعی و تربیت شاگردان زبده و محقق آماده شود. محمّد بن مسلم گفته است که سی هزار حدیث از امام باقر (علیه السلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادقعلیه السلام شنیده است و این تعداد چند برابر تمامی متون احادیثی است که اهل سنت از پیامبر نقل کردهاند.
4 ـ تفاوت صحابه نکتۀ جالب دیگر آنکه راویان حدیث در این دوره با راویان حدیث در دورههای پیشین تفاوتی ویژه داشتند. اینان افرادی فقیه و دانشمند بودند که نه فقط برای تیمن و تبرک بلکه برای یادگیری عمیق، دقیق و سؤال از لایههای ناپیدای معرفت به حضور امام (علیه السلام) میرسیدند. سؤالات افرادی همانند زراره و محمّد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام)،جهت یافتن پاسخ مشکلی بود که برای فقها ایجاد میشد. به همین سبب ابوحنیفه (فقیه عراق و کوفه) و ابو لیلی (قاضی کوفه) مستقیم یا غیر مستقیم به حضور محمّد بن مسلم رسیده و مشکلات خود را از او میپرسند و او با استفاده از احادیث ائمه (علیه السلام) و روش فقهی که از اهل بیت آموخته بود به پاسخگویی میپرداخت.در مباحث آینده به این موضوع به نحو گستردهتری خواهیم پرداخت.
عطش جامعه و شیعیان برای یادگیری معارف الهی موجب آن شد که فعالیت امام باقر و امام صادق (علیه السلام) در این زمینه شاخص شود؛ به گونهای که اغلب احادیث ما از صادقین (علیهما السّلام) میباشد. حدود 23 از احادیث شیعه فقط از امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) نقل شده است. حتّی در جوامع حدیثی عامه نیز روایات زیادی از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) وجود دارد؛ در حالی که از ائمۀ پیشین کمتر روایت نقل شده است.
شیخ مفید (ره) دربارۀ امام باقر (علیه السلام) مینویسد: و روی عنه معالم الدین بقایا الصحابة و وجوه التابعین و رؤساء فقهاء المسلمین و صار بالفضل علماً لاهله تضرب به الامثال وتصیر بوصفه الاثار...
شیخ مفید (ره) همچنین دربارۀ امام صادق (علیه السلام) مینویسد: «نقل الناس عنه من العلوم ما سارت به الرکبان و انتشر ذکره فی البلدان و لم ینقل عن أحد من أهل بیته العلماء ما نقل عنه و لا لقی أحد منهم من أهل الاثار و نقلة الاخبار و لا نقلوا عنهم کما نقلوا عن أبی عبداللَّه علیه السلام فإن اصحاب الحدیث قد جمعوا أسماء الرواة عنه من الثقات علی اختلافهم فی الآراء و المقالات فکانوا أربعة الاف رجل کوششهای صادقین (علیهما السّلام) مدت زمانی بیش از پنجاه سال استمرار داشت و موجب شکلگیری فرهنگ شیعی و تأثیر گذاری بر فرهنگ عامه گردید.
نمونه هایی از این کوششها فعالیتهای این دو امام بزرگوار (علیهما السّلام) را میتوان در چند بخش جای داد:
1 ـ آموزش و انتشار حدیث گفته شدکه پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز مبنی بر نوشتن و تدوین احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آزاد شدن نگارش حدیث افراد زیادی به این کار اقدام کردند. شیعیان به خدمت امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) رسیده و احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و سخنان ائمه (علیه السلام) را، که بازگویی احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود ـ یادداشت میکردند. مجالس علمی در مسجد رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) ـ در منزل ائمه (علیه السلام) و در موسم حج و هر جا که فرصتی پدید میآمد برقرار میشد. مسلمانان که پس از دوران منع نود ساله آزادی عمل بدست آورده بودند برای اخذ و نگارش حدیث اشتیاق فراوانی نشانی میدادند. در این زمان فرصتی برای صادقین (علیهما السّلام) فراهم آمد که برای ائمۀ پیشین پدید نیامده بود. اکثر احادیث اصول اربعمائۀ شیعه برگرفته از این دوران است.
2 ـ تربیت شاگردان زبده و فقیه مناسب بودن شرایط عمومی جامعه موجب آن شد که گروه راویان، علما و فقیهان از تودۀ مردم متمایز شوند. در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ پیشین کمتر افرادی یافت میشدند که در علوم و معارف اسلامی متخصص بوده و به درس و بحث و تعلیم و تعلم مشغول باشند. تودۀ مردم ضمن آنکه به زندگی و کار و امورات دیگر خود میپرداختند به شنیدن سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز رغبت نشان میدادند، ولی از زمان صادقین (علیهما السّلام) به بعد گروهی تمامی وقت خود را صرف تعلیم و تعلّم مینمودند. کلام محمّد بن مسلم که اشاره به شنیدن 46 هزار حدیث دارد نشانگر آن است که او چندین سال تنها در حال تحصیل بوده است. زراره نیز میگوید: «من میان نماز ظهر و عصر به خدمت امام باقر (علیه السلام) میرسیدم تا سؤالات خود را مطرح کنم و کسی از اغیار مزاحم ما نباشد. این گروه زبده که به بعضی از آنان در اصحاب اجماع اشاره شده است موجب رونق گرفتن حوزههای شیعی و رعایت سلسله مراتب علمی در مباحث شدهاند. اصحاب امام صادق (علیه السلام) را تا چهار هزار نفر شمردهاند. اسامی بیش از سه هزار و دویست نفر از آنان در رجال طوسی آمده است.
3ـ شیوه برخورد با احادیث صادقین علیهما السلام با توجه به فزونی شاگردان دانشمند خود آنان را برای به کارگیری صحیح از احادیث تربیت میکردند. و شیوۀ استنباط را به آنان آموختند و نیز از آنان میخواستند که هر گونه سخنی را به عنوان حدیث نپذیرند و موازین خاصی را برای پذیرش حدیث معرفی کردند. از آن جمله اوصاف راوی را بر میشمردند و یا با گفتن جمله ای نظیر: «ان کان لا یقبل ممن دونکم حتی یکون مثلکم لم یقبل منکم حتی تکونوا مثلنا» شرایط سخت راوی را بیان میکردند و در برخی روایات امام (علیه السلام) فردی مانند زراره و محمد بن مسلم را برای مراجعه یاران خود معرفی مینمودند. تبین قواعد کلی و نیز عرضۀ حدیث بر قرآن و سنت و .... از جمله نکاتی است که شرح آن در لابلای دروس آینده خواهد آمد.
4- ژرف نگری در معارف علمى وجود شاگردان مستعد و فقیه و آمادگی انان برای یادگیری و تحقیق در مسائل مختلف سبب شد که معارف شیعی از ژرفای خاصی برخوردار شود کهدر زمانهای پیشین موجود نبود سؤالات بسیاری از افراد از جایگاه فقیهی صاحبنظر و آشنا به قوائد و مبانی بود مباحثات و نکته گیریهای و یا در خواست بیان بواطن قرآن از سوی زرارةبناعین و .......ازاین گروه است. در مواردی دیگر ائمه (علیه السلام) به پرسش از اصحاب خود پرداخته و پس از آماده ساختن او برای یادگیری دقیق و عمیق معارف را برای او بیان میکردند.
مثلاًامامصادق(علیهالسلام)ازهشامبنسالممىخواهدکهبعضىازاوصافالهیرابیانکند. هشام بن سالم مىگوید : دخلت على أبی عبد اللَّه (علیهالسلام) فقال لی : أتنعت اللَّه ؟ فقلت : نعم ، قال : هات ، فقلت : هو السمیع البصیر ، قال : هذه صفة یشترک فیها المخلوقون . قلت : فکیف تنعته ؟ فقال : هو نور لاظلمة فیه، و حیاة لا موت فیه،و علم لاجهل فیه، وحق لاباطلفیه.فخرجتمنعندهوأناأعلمالناسبالتوحید.
5 ـ عرضه احادیث محدث و فقیه بودن راوی موجب آن میگشت که احادیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه پیشین نقل شده و رواج یافته بود بر ائمه (علیه السلام) عرضه شده و بموجب تأیید، تصحیح و یا ردّ آن احادیث شود؛ به طور مثال از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که: «اختلاف امتی رحمة» عبد المؤمن الانصاری میگوید : «قلت لأبی عبد اللَّه علیه السلام : إن قوما رووا أن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله قال : " إن اختلاف اُمتی رحمة"؟ فقال: "صدقوا" ، قلت:"إن کان اختلافهم رحمة فإجتماعهم عذاب" ؟ قال: لیس حیث ذهبت و ذهبوا ، إنما أراد قول اللَّه عزوجل: ﴿فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون﴾ فأمرهم أن ینفروا إلی رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله و یختلفوا إلیه فیتعلموا ثم یرجعوا إلی قومهم فیعلموهم ، إنما أراد إختلافهم من البلدان لا إختلافا فی دین اللَّه ، إنما الدین واحد"».
6 ـ تأثیرگذاری بر دانشمندان عامه کمبود متون حدیثی که به سبب منع از نگارش حدیث پدید آمد بیش از همه موجب سختی کار دانشمندان اهل سنت گشت. آنان اطلاع کامل و مطمئنی از اغلب سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نداشتند و ناچار به قیاس و استحسان میگشتند. منبع فیاض معارف شیعی آنان را نیز بی نصیب نمینهاد. از ابوحنیفه نقل شده است که «لولا السنتان لهلک نعمان» ابوحنیفه همچنین از علم محمّد بن مسلم، صحابه خاص امام باقر (علیه السلام) که در کوفه سکونت داشت بهره میبرد. راویان غیر شیعی که از قول امام صادق (علیه السلام) روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را کردهاند بسیارند. همچون اسماعیل بن ابیزیاد، مشهور به سکونی، که روایتش در جوامع شیعی نیز نقل شده و موثق تلقی میشود.
تأمل در میراث حدیثی امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) نوعی همپوشی میان میراث حدیثی آن بزرگواران را به ارمغان میآورد و این میراث گرانبها تنها از رهآورد شباهت سالهای 94 تا 148 با همۀ فراز و نشیبهایش فراهم آمد. در این سالها مدرسۀ حدیثی شیعه شکل گرفت و از سویی تدوین حدیث به طور رسمی آغاز شد و امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) پاسخگوی پرسشهای دانشمندان شیعی و گروهی از اهل تسننّی بودند که زلالی آثار پیامبر را تنها از طریق اهل بیت مییافتند. امام باقر (علیه السلام) نیز به صراحت بیان میکرد که احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بازگو میکند و از دگر سو شاگردان خود را به پرسش و کنجکاوی ترغیب مینمود و بر این نکتۀ محوری تأکید میکرد که احادیث ائمه تبیین معارف قرآنی است چرا که همان طور که در حدیث آمده است: «إذا حدثتکم بشیءٍ فسألونی من کتاب اللَّه» بدین سان شرایط مساعد فرهنگی با کوششهای صادقین (علیهما السّلام) به بار نشست و میراث حدیثی گرانبهایی در ابواب مختلف تفسیر، فقه، عقاید، اخلاق و تاریخ را به مسلمین عرضه کرد که به اختصار چنین است:
1ـ تفسیر قرآن امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) افزون بر سفارش به خواندن و تدبر قرآن، و نفی تفسیر به رأی به تفسیر قرآن پرداختند و مفهوم و مصادیق آیات الهی را تبیین ساختند و در پارهای موارد به تأویل آیات قرآنی نیز همّت گماردند. 2ـ فقه اهمیت حکم شرعی روزآمد بودن حقوق و وجود فقهای سنی که به قیاس و استنتاج آرای ناصواب میپرداختند زمینهساز مراجعۀ محدثین شیعه و پرسش از مسائل فقهی شد. مراجعات بسیار مردمان فقه شیعه را تنومند و مقتدر ساخت، به گونهای که راویان فقیه همانند محمد بن مسلم مورد مراجعۀ بزرگان سنی همچون ابوحنیفه و شریک (قاضی کوفه) بودند. در چنین محیط دانشپژوهیای است که امام باقر (علیه السلام) به ابان میفرماید: «إجلس فی مسجد المدینة و أفتِ الناس فأنی احب أن یری فی شیعتی مثلک» میتوان ادعا کرد بیشترین روایات برجای مانده از این دو امام در علم فقه است که خود زاییدۀ عوامل متعددی چون اهمیت فقه، شاگردان فقیه و ... میباشد.
3 ـ کلام و عقاید گسترش مناطق تحت نفوذ مسلمانان و آشنایی با فرهنگهای بیگانه از سویی و ترویج فرهنگ حاکم اموی از دگر سو شبهات بسیاری را پدید آورد که این دو امام به دفاع از معارف اسلامی و پاسخ به شبهات پرداختند. صفات باری، قضا و قدر، اراده الهی و موضوع امامت و تأکید بر منصوص بودن آن بخشی از احادیث اعتقادی صادقین (علیهما السّلام) میباشد.
4. اصول فقه بیان قواعد کلی و آموزش شیوۀ اجتهاد نیز در میان احادیث امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) جایگاهی ویژه دارد. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: إنّما علینا أن نلقی الیکم الاصول و علیکم أن تفرعوا استصحاب، برائت، اصالة الحلّ، قاعده لا حرج و ... که امروزه از درسهای مهم سطوح عالی حوزههای علمیه میباشد همگی از رهآورد احادیث این دو امام بزرگوار است.
5. تاریخ و سیره تاریخ و سیره چنانچه از منظر اهل بیت نگریسته شود رنگ و بوی شیعی خواهد داشت و قداست پیامبر و امامان را بیان میکند. باید توجه داشت که استمرار حکومت ظالم اموی و عباسی و بیدقتی در گزارشهای تاریخی احادیث جعلی بسیاری را به حوزۀ تاریخ و سیره وارد نموده است که امروزه دقت و تأمل در همۀ آنها را میطلبد. صادقین با توجه به شرایط مساعد پدید آمده تاریخ و سیرۀ پیامبر اکرم را برای علاقمندان بازگو میکردند و با توجه به حضور امام باقر (علیه السلام) در کربلا پارهای از وقایع روز عاشورا نیز از سوی امام باقر (علیه السلام) به دست ما رسیده است.
6. اخلاق و دعا توصیهها و سفارشهای اخلاقی در همۀ دورانها مشاهده میشود، امّا فرهنگ اجتماعی در احادیث صادقین (علیهما السّلام) بیشتر نمایان است. امام صادق (علیه السلام) در هنگام رواج صوفیگری در میان اهل سنت یاران خود را با سلاح اخلاق و دعا تجهیز نمود و آنان را مزین به اخلاق الهی فرمود. مطالعه وصیت زیبای امام صادق (علیه السلام) به عبداللَّه بن جندب و تأمل در موارد اخلاق اجتماعی آن پیشنهاد میشود. . دعاهای امام صادق (علیه السلام) بیش از ادعیه امام سجاد (علیه السلام) میباشد و افزون بر آن بسیاری از ادعیۀ ائمه پیشین و از جمله صحیفه سجادیه نیز به واسطه امام صادق (علیه السلام) نقل شده و به دست ما رسیده است. «الصحیفة الصادقیة» عنوان کتابی است که دعاهای امام صادق (علیه السلام) را در حدود یکهزار صفحه جمعآوری کرده است. آقای آل طعان تدوین کنندۀ این کتاب است و آقایان باقر شریف قرشی و سید محمد کاظم قزوینی نیز یک جلد از کتابهای موسوعة الامام الصادق (علیه السلام) خود را به ادعیۀ امام صادق (علیه السلام) اختصاص دادهاند. رساله اهلیلجه، توحید مفضّل، نامۀ امام به عبداللَّه بن نجاشی والی اهواز و رسالۀ معایش العباد را از مکتوبات حدیثی امام صادق (علیه السلام) برشمردهاند. ر.ک: موسوعه الامام الصادق قزوینی و ... قرشی. اصول اربعمائه اصول اربعمائه از مباحث مهم تاریخ حدیث چگونگی انتقال فرهنگ شفاهی به فرهنگ نوشتاری در شیعه می باشد. شیعیان از ابتدا منع تدوین حکومت را نادیده گرفتند و به سختی به نگارش مخفیانۀ احادیث همت گماردند. همین اهتمام سبب پیدایش مکتوباتی شد که از آن به اصل تعبیر میشود و با عنوان اصول اربعمائه جایگاهی خاص در میان احادیث شیعی دارد. مقصود از اصل نوشتهای است که نویسنده سخن معصوم (علیه السلام) را شخصاً و یا به واسطۀ راوی آن را شنیده است و برای اولین بار به صورت نگاشته درآورد. دربارۀ تفاوت اصل با کتاب و رساله اقوال مختلفی وجود دارد که در کتابهای مفصل آمده است. مشهور آن است که اصول، چهارصد نگاشته بودهاند؛ اگر چه آنچه اکنون در کتابهای فهرست نگاری نام برده شده است حدود 120 نگاشته است.
شایان ذکر است مجموع نوشتههای حدیثی در عصر ائمه (علیه السلام) را تا شش هزار و ششصد کتاب برآورد کردهاند. اکثر اصول ترتیب موضوعی نداشتهاند و به گونۀ درهم و نامرتب احادیث را در بر داشتند. همین موضوع باعث شد که پس از نگارش جوامع حدیثی بزرگ و موضوعی شیعه این اصول به فراموشی سپرده شده و در پی حوادث پدید آمده در قرن پنج فرهنگ و کتب شیعی نابود شدند. مجموعهای به نام الاصول الستة عشر اکنون در دست است که ادعای بازماندگی اصول اربعمائه را دارد ولی این ادعا ثابت شده نیست ر.ک: مقدمۀ معجم بحار الانوار ص 52 ـ 46، مجلۀ علوم حدیث، شمارۀ6، ص18، 231 و شمارۀ1، ص123 ـ 69).
یکی از حوادث مهم و قابل اعتنا در تاریخ شیعه پیدایش غلات و تأثیرگذاری آنها در دورهای خاص و استفادۀ تبلیغاتی مخالفان از آن است. پیدایش فرقهای به نام غلات بر حدیث شیعه تاثیرات گوناگونی گذارد که بررسی آن در تاریخ حدیث شیعه ضروری است؛ زیرا در برابر آنان دو موضعگیری متفاوت مشاهده میشود:
از یک سو امامان شیعه آنان را لعن کردند و از دگر سو مخالفان تشیع آنان را در شمار شیعیان قلمداد کرده و هر گونه تهمتی را به شیعیان روا میدارند و افکار این گروه را عقاید شیعی به حساب میآوردند.
مقصود از غالی کسی است که منزلتی ربوبی برای ائمه تصور میکند، ریشۀ غالیان به دوران امام علی (علیه السلام) باز میگردد، اما تاثیرگذاری آنان در حوزۀ فرهنگی شیعه مربوط به عرصۀ صادقین (علیهم السلام) است. آنان با انتساب خود به جامعۀ شیعی و پنهان ماندن در بین شیعیان بافتههای خود را حدیث نامیده و به معصومین منتسب میکردند و فرهنگ شیعی را مسموم میساختند.
1ـ برخورد ائمه امامان با موضعگیری خود در برابر این گروه شیعیان را از هر گونه ارتباط با آنان برحذر داشتند و رهبران این فرقه را طرد و لعن کردند. افرادی مانند مغیرة بن سعید، ابوالخطاب، بنان و ... از جملۀ مطرودین بودند. آنان محرمات الهی را حلال شمرده و برای به دست آوردن مقام و مال از اسم معصومین (علیهم السلام) بهره برده و خود را نایب آنان میخواندند.
2ـ پالایش حدیث سخنان غلات بر امامان عرضه میشد و ائمه نیز به نقد آن سخنان پرداختند و بدین سان مجموعهای از بافتههای غلات که به عنوان حدیث شناخته میشد از حوزۀ حدیثی شیعه حذف گردید و تفکر شیعی پیراسته شد.
3ـ معیار پذیرش حدیث در پی ورود سخنان غلات به میراث حدیثی شیعی ائمه معیارهایی را برای تشخیص محتوای صحیح و ناصحیح احادیث ارائه کردند که اکنون نیز راهگشای ما در نقد محتوایی حدیث است. عدم مخالفت با قرآن و سنت از جمله معیارهای پذیرش احادیث است. یونس بن عبدالرحمن شخصیت بیبدیل این عرصه است که توانست با جمعآوری احادیث کوفه و عرضۀ آن بر امام رضا (علیه السلام) به پالایش آنها بپردازد. در پی این ماجرا ائمه معیارهایی را برای تشخیص محتوای صحیح و ناصحیح احادیث ارائه دادند که اکنون نیز راهگشای ما در نقد محتوایی حدیث است. عدم مخالفت با قرآن و سنت از جمله معیارهای پذیرش احادیث است. اگرچه پس از مدتی ریشۀ غلات و تفکرات آنان از فرهنگ شیعی برکنده شد ولی میبایست آمادگی برای مواجهۀ با متونی که از این تفکر نشأت گرفتهاند همیشه وجود داشته باشد ر.ک: غالیان نعمت اللَّه صفری).
از سال 145 هجری تا سال 260 هجری، آغاز غیبت صغری، دوران جدیدی برای حدیث آغاز میشود که با دوران امامت پنج امام شیعه معاصر است و با دورۀ پیشین تفاوتی آشکار دارد. بررسی وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوران به فهم لایههای تودرتوی تاریخ حدیث یاری میرساند:
1ـ وضعیت سیاسی سلطۀ تمام عیار بنی عباس بر جامعۀ اسلامی و خفقان و فشار شدید نسبت به امامان شیعه در این دوران میباشد و در این مدت 115 ساله، شش امام معصوم به شهادت رسیدند. امام کاظم (علیه السلام) به شهادت رسید و امام هادی، امام عسکری و امام مهدی (عجل الله فرجه): در منطقۀ نظامی زیر نظر حکومت در تبعید به سر بردند.
2ـ وضعیت اجتماعی افزایش تعداد شیعیان و پراکندگی جغرافیایی مناطق شیعی از کوفه گذشته و به قم، طبرستان، خراسان، بغداد مصر و یمن گسترش یافته بود. هم زمان با رفاه عمومی که در این زمان ایجاد شده بود وضعیت مالی شیعیان بهبود یافته و وجوهات مالی، همچون خمس و سایر نفقات، به سوی امامان واریز شد که سبب پیداش تشکیلات منسجم وکالت گردید.
3ـ وضعیت فرهنگی فرهنگ شیعی در زمان صادقین (علیهما السّلام) انسجام یافته و در این دوران نگارشهای حدیثی که با اصول اربعمائه آغاز شد به کتابهای موضوعی و سپس جوامع حدیثی تبدیل شد. با توصیۀ امامان فرهنگ مراجعۀ به عالمان و دانشمندان جایگزین مراجعه مستقیم به امام (علیه السلام) شد. افزایش مکتوبات حدیثی ائمه، پدید آمدن کتابهای مسائل، احتجاجات و مباحثات کلامی ائمه و اصحاب ایشان و نیز پیدایش علوم حدیثی مانند درایه، رجال و گسترش عرضه حدیثی همگی از مؤلفههای فرهنگی این دوران به شمار میآید. شیوههای نشر حدیث با توجه به فشارها و تضییقات به وجود آمده و از سویی افزونی گسترۀ حدیث شیوههای نشر حدیث تغییر یافت و روشهای جدید آموزشی را میطلبید.
این شیوهها عبارتاند از:
الف) وکالت
عدم دسترسی به امامان، دوری مسافت شیعیان و دشواری ارتباط مستقیم با امام سبب گردید امامان با مشابهسازی شرایط غیبت، فرهنگ مراجعه به عالم را جایگزین مراجعه به امام نمایند و در هر منطقهای شخصی از طرف امام پاسخگویی به سؤالات و نیز حلّ و فصل خصومات را برعهده گرفت. اینان پرسشهای مردم را به امام میرساندند و پاسخهای امام را به مردم منتقل میکردند. کتاب سازمان وکالت، نوشتۀ حجة الاسلام محمدرضا خیاری، ص4
ب) مکاتبات
نوشتن و پاسخ خواست از امام از دوران امام صادق (علیه السلام) شروع و در زمان امام کاظم (علیه السلام) و ائمه متأخر گسترش یافت و نیز نامههای مستقیم امامان به برخی اصحاب مانند علی بن یقطین، حسین بن مختار در همین دوران انجام میگیرد.
ج) مسائل
پرسش از نادانستههای فقهی و غیر فقهی از زمان رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) در بین مسلمانان رواج داشت،امّا از دوران امام باقر و امام صادق سؤالهای تخصصی و مبناساز جایگزین پرسشهای خصوصی و تخصی شد و افرادی مانند زکریا بن آدم، محمد بن سلیمان زراری، هارون بن مسلم، یعقوب بن یزید، یعقوب بن اسحاق و ... کتابی به نام مسائل داشتهاند. مشهورترین کتاب با این نگارش از آنِ علی بن جعفر برادر کوچکتر امام کاظم (علیه السلام) است که امروزه به نام مسائل علی بن جعفر شهرت دارد. این کتاب مجموعۀ پرسشهای او از امام کاظم (علیه السلام) در موضوعات مختلف فقهی است که به دو گونۀ مبوّب و غیر مبوّب، که ظاهراً نسخۀ اصلی است، گزارش شده است.
د) احتجاجات
احتجاجات و مناظرات ائمه متأخر نیز شیوهای در نشر حدیث میباشد. این شیوه در دوران امام رضا (علیه السلام) و مأمون و نیز هنگام ایجاد شبهات پیرامون پذیرش امام در سن کودکی در دوران امام جواد و امام هادی (علیهما السّلام) در جامعه رواج یافت؛ هرچند ائمۀ پیشین نیز از چنین شیوهای بهره بردهاند. طبرسی در کتاب الاحتجاج به جمعآوری چنین مناظراتی همّت نموده است.
مدرسه حدیثی امام صادق (علیه السلام) که بنا بر گزارشی تنها در مسجد کوفه نهصد نفر حلقۀ درس خود را با قال الصادق (علیه السلام) زینت میدادند، موجب رونق حوزۀ حدیث و معارف اسلامی در دوران امام کاظم (علیه السلام) گشت و از همین رو با آنکه امام کاظم (علیه السلام) بیشتر عمر خود را در دوران سخت منصور و هارون گذرانیدند، ولی به سبب وجود برخی عوامل بیش از دو هزار حدیث از ایشان گزارش شده است و چون نقل روایت به گونه شفاف از امام (علیه السلام) پیامدهای ناگواری داشت معمولاً با کنایه از امام موسی بن جعفر یاد شده است.
ابوالحسن نام مشهور امام کاظم (علیه السلام) در صدر روایات است. علاوه بر آن از العالم، ابوابراهیم، العبد الصالح و ... نیز یاد شده است. هرچند بیشتر روایات امام کاظم (علیه السلام) در موضوع است، فقه میباشد امّا پارهای از عناوین در روایات امام کاظم (علیه السلام) جلوۀ بیشتری دارند که به اجمال اشاره میکنیم:
1ـ عقل سخن بلند و دراز دامن امام کاظم (علیه السلام) به هشام بن حکم دربارۀ عدل و استدلال عقلی در کتاب کافی و تحف العقول گزارش شده است. این متن زیبا افزون بر بیان جایگاه عقل در نظام معرفتی انسان روششناسی استدلال به قرآن و روایات معصومین نیز را در برداشت. نزدیک به 40 آیه در متن مورد استفاده قرار گرفته است.
2.ـ عقائد رواج بحثهای کلامی دربارۀ خداوند و صفات او، انبیا امامت و ... موجب صدور روایاتی در این مباحث از امام کاظم (علیه السلام) شده است.
3ـ فقه نزدیک به شصت درصد از متون حدیثی گزارش شده از امام موسی کاظم (علیه السلام) مربوط به ابواب فقهی است و این نکته نشان دهندۀ رواج سؤالات فقهی، دقت اصحاب و به ویژه موضوعات فقه است.
4. مواعظ روایات اخلاقی و موعظههای گزارش شده از امام (علیه السلام) چندان گسترده نیست، به گونهای که میتوان آن را کمتر از ده درصد کل روایات حضرت برآورد کرد. پیشنهاد کتاب ارزشمند مسند الامام الکاظم تألیف شیخ عزیز اللَّه عطاردی مطالعه گردد.
روزگار امام رضا (علیه السلام) از پرحادثهترین دورانهای امامت شیعه به شمار می آید. آغاز امامت ایشان، سال 183 هجری، با وزارت برمکیان، دشمنان عنادپیشۀ شیعیان، هم زمان بود. با نابودی برمکیان در سال 188 هجری زمینۀ مناسبی برای فعالیتهای امام رضا (علیه السلام) فراهم آمد. آنچه در تاریخ حدیث شیعه مهم است بررسی پیامدهای حضور امام رضا (علیه السلام) در خراسان در اواخر سال دویست هجری است.
1ـ نشر میراث حدیثی شیعه خراسان بخارا ـ شامل، سمرقند، افغانستان و خراسان کنونی ـ یکی از پایگاههای بزرگ و مهم حدیثی اهل سنت بود. با ورود امام رضا (علیه السلام) به این منطقه احادیث شیعه منتشر شد و آنانی که به انگیزه شنیدن حدیث به کوفه و مدینه سفر میکردند به سوی خراسان رهسپار شدند و سخنان امام را میشنیدند و شاید بتوان گفت پیامد افزون شدن حضور روایات امام رضا (علیه السلام) در جوامع اهل سنت مشخص است، به گونهای که احادیث امام رضا (علیه السلام) بیش از احادیث صادقین (علیهما السّلام) در میان جوامع سنی یافت میشود و برخی مانند احمد بن حنبل سند صحیفۀ امام رضا (علیه السلام) را بهترین سند میخوانند.
2ـ همگانی شدن احادیث اعتقادی با حضور امام رضا (علیه السلام) در خراسان و فرصت مناظراتی که مأمون، خلیفۀ زیرک و دانشمند عباسی، فراروی امام قرار داد سبب شد تا احادیث مختلف اعتقادی و به ویژه مباحث امامت عمومی شود به گونهای که میتوان ادعا کرد پس از امام رضا (علیه السلام) منصوص بودن امامت کاملاً پذیرفتنی است و امامتِ صغار به راحتی از سوی شیعیان پذیرفته میشود و انشعابی در شیعه رخ نمیدهد.
3. تبدیل ایران به پایگاه شیعیان حضور و شهادت امام رضا (علیه السلام) در خراسان، سفرهای متعدّد امامزادگان به ایران را به ارمغان آورد. گسیل این امامزادگان که در میان آنان دانشمندان و راویان حدیث نیز دیده میشد. پایگاهی برای شیعیان فراهم آورد و برخی از شهرهای ایران مانند قم به یکباره رنگ و بوی شیعی یافت. میراث حدیثی امام رضاعلیه السلام جناب آقای شیخ عزیز اللَّه عطاردی در کتاب ارزشمند مسند الامام الرضاعلیه السلام در هزار حدیث از امام هشتم را در موضوعات مختلف جمعآوری کرده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1ـ احادیث اعتقادی روایات توحیدی به ویژه در صفات باری و عدم رؤیت و نیز احادیث امامت در این گروه قرار دارد. احادیث امامت که در حدود پانصد حدیث این مجموعه را در بر میگیرد بیش از روایاتی است که از امام صادق (علیه السلام) در این موضوع به دست ما رسیده است.
2ـ احادیث فقهی در حدود یک هزار و صد حدیث فقهی از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که البته با توجه به درصد بالای شاگردان نخبۀ حضرت مانند ابن ابیعمیر، بزنطی و ... این احادیث از جایگاه ویژهای برخوردار است.
3ـ احادیث تفسیری پرسشهای اهل سنت از امام رضا (علیه السلام) و پاسخهای حضرت که به آیات قرآن استناد میکردند باعث فراهم آمدن احادیثی در تفسیر و تبیین مصادیق آیات الهی شد. این مجموعه اکنون حدود ده درصد احادیث امام رضا (علیه السلام) را تشکیل میدهد. برخی متون ارزشمند حدیثی از امام (علیه السلام) نقل شده که بیانگر جامعنگاری در احادیث امام رضاعلیه السلام است. حضرت در این احادیث موضوعات مختلف را در کنار هم بیان میفرمایند (ر.ک: تحف العقول و علل الشرایع).
4ـ مکتوبات سه نوشته را به امام رضا (علیه السلام) نسبت میدهند: صحیفه الامام الرضاعلیه السلام، فقه الرضا و طب الرضا. از این سه صحیفه از اعتبار ویژهای برخوردار است و در میان قدما کتابی مشهور بوده است، چندان که فضلاللَّه راوندی شرحی بر آن نگاشته است و نسخههای قدیمی آن نیز یافت میشود، امّا در مورد دیگری محلّ تأمل است فقه الرضا برخلاف صحیفه قبل از مرحوم علامه مجلسی (م 1111 هجری) سابقهای نداشته است و برخی از متون طب الرضا یا رساله ذهبیه سازگاری چندانی با مقام امامت ندارد.
در دوران ائمه متأخر پس از عصر صادقین (علیهما السّلام) حدیث و معارف شیعی شاکلۀ اصلی خود را یافت و اصحاب عالم و دانشمند امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) به تدوین و ترتیب آن پرداختند. مجالس حدیثی رواج داشت و مدارس حدیثی شکل میگرفت. حسن بن علی وشاء میگوید: «نهصد استاد حدیث در مسجد کوفه یافتم که قال الصادق میگفتند». مسائل عقیدتی به خصوص امامت و شرائط امام (علیه السلام) نیز در دوران امام رضا (علیه السلام) تبیین و شفاف گشت. امامت امام جواد (علیه السلام)هفت ساله و امام هادی (علیه السلام) 8 ساله برای علما و تودۀ شیعه پذیرفته شد. بود و بدین جهت انشعاب و یا تفرقه در بین شیعیان پدید نیامد.
امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام) تحت نظر حکومت و در واقع در حصر بودند، ولی جامعۀ شیعی به راه خود ادامه میداد. رواج یافتن فرهنگ مراجعه به عالمان و خبرگان دین که از زمان امام صادق (علیه السلام) آغاز شده بود جامعۀ شیعی را برای ورود به عصر غیبت آماده میساخت. همین عوامل سبب شد که احادیث نقل شده از این سه امام بزرگوار از حجم محدود و معدودی برخوردار باشد. احادیثی که از هر یک از این امامان گزارش شده است حدود چهارصد حدیث و در مجموع هزار و دویست حدیث است.
نسبت بالای احادیث مکتوب در مقایسه با روایات ائمه پیشین کاملاً مشهود است به گونهای که حدود سی تا چهل درصد روایات منقول از ایشان به صورت مکتوب بوده است که اصحاب شاخص و عالمان از ایشان پرسیده و جواب گرفتهاند.
سازمان وکالت در این دوران شکل گرفته و منطقه و محدودۀ هر وکیل نیز مشخص گشته بود؛ زیرا با گسترش مساحت مکانهای شیعی به تشکیلاتی که بتواند به گونۀ دقیق و منظم کل شیعیان را تحت پوشش قرار دهد و تعارضی نیز بین آنان پدید نیاید نیاز بود.
روایات فقهی امام جواد (علیه السلام) حدود سی درصد کل روایات ایشان است. ولی سؤالات فقهی از امامان بعدی کمتر است تبیین عقاید صحیح شیعی و مبارزه با تفکر غالیانه نیز در این دوران مشهود است. دعا و زیارت به خصوص زیارت جامعه در این راستاست. در این دوران جامعنگاری حدیث شیعی از سوی یونس بن عبدالرحمن و ابن ابیعمیر آغاز شد و با سلیقۀ خاص حسین بن سعید شکل نهایی خود را پیدا کرد. او با نگارش سی کتاب که با نام ثلاثین شناخته میشود گونۀ نگارش فقهی را سامان داد. این شیوه پس از ایشان نیز ادامه پیدا کرده و شیوع یافت.
حضرت عبدالعظیم حسنی، علی بن مهزیار، ابوهاشم جعفری، ابراهیم بن هاشم و ... بعضی از راویان حدیث از این امامان هستند. تاریخ حدیث شیعه در زمان غیبت غیبت امام عصر (علیه السلام) و ارتباط با امام زمان از طریق وکلا و به گونۀ محدود، شیوۀ مکاتبه و نگارش توقیع، رجوع به عالمان دین به جای رجوع مستقیم به امامان از پیآمدها و آثار رواج فرهنگ خاص تلقی معارف شیعی در زمان امامان سهگانه بود.
مدرسه حدیثی کوفه در این دوران کمکم از رونق افتاد و مدرسۀ حدیثی قم سر برآورد. هجرت علمایی مثل ابراهیم بن هاشم و برقی و ... از کوفه به قم موجب انتقال معارف حدیثی موجود در کوفه به قم گشت و با قوانین و شاخصههای حاکم بر مدرسه کوفه هماهنگ شد. مدرسۀ حدیثی قم از سالهای دویست تا سال چهارصد هجری پررونق بود.
حدود سال سیصد هجری این مدرسه در اوج دوران علمی خویش بود که نتیجۀ آن نگارش کتابهایی همچون المحاسن، الکافی و من لا یحضره الفقیه بود. مدرسۀ حدیثی بغداد نیز در این دوران رشد و نمو خود را آغاز کرده است. شیعیان که گرد مرقد امام کاظم و امام جواد (علیهما السّلام) سکنی گزیده بودند تشکیلات خاصی یافتند. حضور نواب چهارگانۀ امام زمان (علیه السلام) در بغداد نیز به گسترش و تقویت این جامعه کمک شایانی کرد. لازم به ذکر است که مدرسۀ بغداد تنها پس از ظهور شیخ مفید، نابغۀ بزرگ شیعی که حق عظیمی بر گردن تمامی شیعیان دارد، قوام یافت و شاخصههای جدی یک مدرسۀ حدیثی منطقی منظم و تأثیرگذار را پیدا کرد.
اوضاع اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام در قرن چهار و پنج خلافت عباسی در قرن چهارم هجری اقتدار اولیۀ خود را از دست داد. شورشهای محلی در تمامی مناطق تحت نفوذ حکومت آغاز شد و فرمانروایان محلی از سیطرۀ خلافت بیرون آمدند، بهگونهای که از خلافت تنها نامی باقی مانده بود و سلطۀ خلیفه به نواحی بغداد محدود شده بود. سامانیان در خراسان، فاطمیان در مصر و حوالی آن و حمدانیان در موصل قدرت یافته بودند. آل بویه در ایران قدرت را در دست داشتند و مناطقی از نقاط مرکزی و جنوبی را تحت سیطرۀ خود گرفته بودند. این سلطه کمکم به عراق نیز گسترش یافت و بغداد (مرکز خلافت عباسی) را هم تحت نفوذ خود قرار داد.
از سال 334 تا سال 344 که پایان قدرت آل بویه در بغداد بود خلیفۀ عباسی بازیچۀ بیارادۀ آل بویه بود. آنان هر خلیفه را که اراده می کردند برسر کار میآوردند و چون او را نمیپسندیدند از خلافت عزل نموده و حتی گاهی اوقات او را کور کرده یا به زندان میانداختند، حتی حقوق خلیفه را نیز به مقدار کمی تعیین کرده و بدو میپرداختند. آل بویه شیعه بوده و آداب و فرهنگ شیعی را گسترش دادند. در زمان معزالدوله و در سال 352 هجری، عزاداری عاشورا به طور رسمی تأیید شد و تعطیلی عمومی اعلام گشت. شهر سیاهپوش شد و دستههای عزاداری به راه افتاد. در همین سال عید غدیر گرامی داشته شد و جشن عمومی برگزار گردید. این فضای جدید فرهنگی، شیعیان را به کوشش و تلاش افزون واداشت.
وزیران دانشمند آل بویه همچون شاپور بن اردشیر (در بغداد) و صاحب بن عباد (در ری) زمینۀ گسترش فرهنگی و به خصوص فرهنگ شیعی را پدید آوردند. این امر بارها به تجربه رسیده است که اگر آزادی عمل دانشمندان شیعی از آنان سلب نشود موفقیت آنان در گسترش فرهنگ اسلامی حتمی است. در این سالها فرهنگ اسلامی در همۀ زمینهها به اوج خود رسید.
شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی، بوعلی سینا، خوارزمی، صاحب بن عباد و ... در این روزگار میزیستند. کتابخانههای بسیار بزرگ بغداد، ری و... زمینهساز گسترش فرهنگی بود. کتابخانۀ بزرگ شاپور بن اردشیر (وزیر دانشمند آل بویه) دارای هشتاد هزار جلد کتاب بود که بسیاری از آنها به خط مؤلف و یا کاتبان مشهور بود. تعداد کتابهای کتابخانۀ سید مرتضی را نیز هشتاد هزار جلد برشمردهاند (کتابخانههایی با این عظمت، اینک نیز بسیار اندک است).
از بزرگترین تفضلات الهی بر جامعۀ شیعی ظهور نابغۀ بزرگ جهان تشیع مرحوم شیخ مفید (م 413 هجری) در بغداد است. شیخ مفید با قدرت علمی و مباحثات کلامی با تمامی مذاهب و فرق توانست جامعۀ شیعی را از شکل یک گروه مطرود به صورت یک مذهب غالب درآورد. او تفوق علمی خود را بر تمامی علمای دار الخلافه اثبات کرد. احترام امیران آل بویه نسبت به او نفوذ کلام خاصی به ایشان داده بود.
تلاش شیخ مفید در پایهریزی دقیق مکتب فکری شیعی در میان عالمان شیعی بیبدیل است. حوزۀ علمی شیعی در زمان او در تمامی زمینهها رشد کرد و ثمراتی به بار آورد که همگی ما را ریزهخوار خود کرده است. در تشییع جنازۀ شیخ مفید (استاد سید رضی) حدود هشتاد هزار نفر شرکت کردند.این رقم در آن زمان بیسابقه بود. این دوره که بیش از یک قرن ادامه یافت (از سال 334 تا 344علیه السلام هجری) را باید دوران رشد، شکوفایی و بالندگی فرهنگ شیعی دانست.
در این زمان من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار، نهجالبلاغه، ارشاد و ... بسیاری کتب دیگر نوشته شد. در همین دوران شیخ طوسی فقه جدید و تفریعی شیعه را بنیان نهاد و فقهی عمیق و کارساز و مطابق با مقتضیات زمان ارائه کرد. او همچنین با تألیف دو کتاب تهذیب و استبصار توانست به رفع اختلافات ظاهری متون حدیثی ـ فقهی کمک شایانی کند. در این مدت با نوشته شدن رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی مصنفات شیعه و راویان بزرگ شیعی به عالم اسلام شناسانده شد. در طی همین مدت ابنندیم با نوشتن کتاب مشهور خود الفهرست تألیفات شیعیان و اهل سنت را در منظر مسلمانان قرار داد و در همین زمان ابوعلی سینا فلسفه و طب اسلامی را به جایگاه والای خود رسانید.
متأسفانه این دوران زیبا و با شکوه مدت زیادی دوام نیافت. اختلافاتی که در بین حکمرانان پایانی آلبویه رخ داد باعث تضعیف آنان شد و مناطق تحت نفوذ آنان کمکم به سلطۀ فرمانروایان محلی جدید و به خصوص امرای سلجوقی درآمد و بالاخره در سال هجری، سلجوقیان بر بغداد چیره شدند و خلیفۀ عباسی نیز به تأیید آنان برخاست.
پس از برافتادن آل بویه شیعیان در مضیقۀ شدید قرار گرفتند و در آتشسوزی سال 448 هجری، تمامی محلۀ شیعهنشین کرخ از جمله خانه و کتابخانۀ شیخ طوسی و کتابخانۀ عظیم شاپور بن اردشیر در آتش سوخت. حدیث در قرن ده تا دوازده حدیث در قرن ده تا دوازده در تاریخ اسلامی ایران و شیعه جایگاه ویژهای دارد.
از منظر بررسی رواج معارف شیعی، چهار دوران تاریخی دارای اهمیت خاص هستند:
1 ـ عصر صادقین (علیهما السلام) 2
ـ قرن چهار و نیمۀ قرن پنج
3 ـ قرن یازده و دوازده (دوران صفویه)
4 ـ دوران انقلاب اسلامی ایران
قصد آن نداریم که دراین مبحث به بررسی تاریخی و سیاسی حکومت صفویان بپردازیم. صفویه هرچه بودند و هرچه کردند در جایی دیگر باید مورد نقد و تحلیل قرار گیرند. آنچه مقصود ماست آن است که در دوران صفویه زمینۀ مساعدی برای رواج فرهنگ شیعی پدید آمد و عالمان بسیاری از این فرصت استفاده کردند و اقدامات مهم و زیربنایی انجام دادند. تشکیل یک دولت مقتدر شیعی موجب آن شد که علماء فعالیت خود را شدت بخشند، مدارس علمی و تعلیم و تعلم رونق یابد و فرهنگ عمومی مردمان رشد کند. این عصر با نام عالمان مشهوری چون محقق کرکی، شیخ بهایی، ملاصدرا، ملامحسن فیض کاشانی، شیخ حر عاملی، میرداماد، مجلسی اول و علامه مجلسی زینت یافته است. علاوه بر این افراد صدها عالم دینی دیگر نیز وجود دارند که در علوم فقه، حدیث و فلسفه تألیفاتی از خود به یادگار گذاردهاند که تا زمان حاضر نیز مورد استفاده علماست. در این دوران، حدیث و معارف حدیثی نیز جایگاه خاصی داشته و اقدامات مهمی در زمینۀ علوم حدیث برداشته شده است. مهمترین این کوششها را در شش بخش بررسی میکنیم:
1 ـ تکثیر نسخ 2 ـ جامع نگاری 3 ـ شرح نویسی و فقه الحدیث 4 ـ تفسیر مأثور 5 ـ ترجمه 6 ـ علوم حدیثی
1 ـ تکثیر نسخهها:
میدانیم که شیعیان از ابتدا تحت سلطۀ مخالفان ظالم خود قرار داشتند. به گونهای که معمولاً امکان فعالیت آزاد در ترویج معارف شیعی را نمییافتند. این وضعیت سبب گشته بود که نوشتههای حدیثی و معارف شیعی، رواج عام نیابند. تقیه و سختگیری بر شیعیان موجب اختفای نسخههای خطی حدیث و عدم دست یابی بدانان میگشت. چه بسیار نسخهها که در هجوم متعصبان مخالف شیعی به آتش کشیده شد (که به بعضی از آنها در بررسی زندگی شیخ طوسی اشاره شد) و چه بسیار نسخههای دیگری که از ترس هجوم مأموران در پستوهای نمور خانهها ضایع گشت و از انتقال به نسل بعد بازماند. آنگاه که در دوران صفویان دانشمندان شیعی امکان ازدیاد نسخههای مصنفات قدماء را یافتند به این کار همت گماشتند و نسخههای بسیاری را احیاء کردند. اگر به فهرست نسخههای خطی کتب حدیثی مراجعه کنیم متوجه تفاوت آشکار این دو قرن با قرون پیشین خواهیم گشت. در این سالها کتابهای شیعی که در گوشه و کنار یافت میشدند تکثیر گشته و در کتابخانههای مختلف نگهداری میشدند.
علامۀ مجلسی و پدر بزرگوارشان نقش اصلی و اساسی در این کار داشتند. مجلسی اول در این باره مینویسد: «در این شهر، اصفهان، دو یا سه کس کتب حدیث داشتند و آن نیز در کتابخانه بود که کسی ندیده بود و الحال (1066 قمری) قریب به چهل سال است که سعی نمودم و به مرتبهای رسیده است که در بسیاری کتابخانهها، جمیع کتب مکرر هست... و الحمدللَّه رب العالمین که اکثر فضلای عصر، اوقات شریف ایشان صرف حدیث میشود.»
موقوفات خاصی در اختیار مرحوم مجلسی بود که صرف تکثیر کتابهای حدیثی میگشت. بسیاری از مصادر کتاب بزرگ بحار الأنوار، فراهم آمده از این فعالیت سخت و نفس گیراست. همچنین مجلسی اول در زمان خود کتاب زیبای صحیفه سجادیه را احیا کرد و نسخههای متعدد آن را در تمامی ایران منتشر ساخت.
اهمیت کار علامه مجلسی و دیگران در آن بود که به ضبط و تکثیر نسخههای صحیح اهمیت میدادند نسخه هایی که به عنوان مصدر بحار الأنوار مورد استفاده قرار گرفتهاند از بهترین نسخ کتابهای قدیمی بشمار می روند.
2ـ جامع نگاری
در این دوران قدمهای اساسی در خصوص کتابهای جامع حدیثی برداشته شد. میدانیم که جوامع متأخر شیعی (یعنی کتابهای وافی، وسائل الشیعه و بحار الأنوار) در این زمان نوشته شده است. تا قبل از آن در مباحث فقهی معمولاً به کتب اربعه مراجعه میشد و در مباحث غیر فقهی نیز کتاب جامعی در دسترس نبود.
مرحوم فیض کاشانی کتب اربعه شیعه را با هم ترکیب کرد و کتاب زیبای وافی را سامان داد که بیشتر رنگ و بوی فقهی داشت (بیش از نود درصد احادیث این کتب فقهی هستند). مرحوم شیخ حر عاملی با اضافه کردن احادیث فقهی بیش از هشتاد کتاب حدیثی دیگر، کتاب ماندگار وسائل الشیعه را تدوین کرد که از آن زمان تاکنون دست مایۀ فقیهان است.
مرحوم علامه مجلسی نیز با تألیف کتاب بحار الأنوار، کاری کارستان کرد و برای اولین بار بزرگترین جامع احادیث غیر فقهی شیعه و مباحث تاریخی را تألیف نمود. پس از علامه مجلسی نیز مرحوم بحرانی کتاب عوالم العلوم را گستردهتر از بحار الأنوار نوشت. علاوه بر این کتب تألیفات حدیثی بسیار دیگری نیز انجام شده است.
3 ـ شرح نویسی و فقه الحدیث:
از مهمترین فعالیتهای علما در این دوره شرح نویسی بر احادیث است. متأسفانه باید گفت که تا قبل از این دوران احادیث غیر فقهی مورد بررسی و تحلیل و شرح قرار نگرفته بود. حتّی کتابهای مهم حدیثی ما همانند کتاب کافی نیز شروح چندانی نداشت. مرحوم میرداماد در مقدمۀ کتاب الرواشح السماویة ضمن مدح کلینی و کتاب کافی مینویسد: در طول 700 سالی که از تألیف کتاب کافی گذشته است کسی از علماء به شرح احادیث و حل مشکلات آن نپرداخته است.
رواج فرهنگ علمی در آن روزگار موجب آن گشت که علماء به شرح احادیث پرداخته و کتابهایی در این زمینه تألیف نمایند. مجلسی اول (ره) دو شرح به زبان عربی و فارسی بر کتاب من لایحضره الفقیه نوشت. شرح عربی این کتاب به نام روضة المتقین است.
فیض کاشانی نیز در کتاب وافی به شرح احادیث پرداخته است. ملاصدرا فیلسوف و فهیم بزرگ این دوران کتابی در شرح اصول کافی دارد. ملاصالح مازندرانی، داماد مجلسی اول، نیز شرح مشهوری بر اصول کافی دارد.
در قرن یازدهم حدود سی شرح بر قسمتهایی از کتاب کافی تألیف شد. علامه مجلسی مرآة العقول را در شرح کتاب کافی و همچنین کتاب ملاذ الاخیار را در شرح تهذیب الأحکام نوشته است.
بحار الأنوار را میتوان جامعترین و مفصلترین کتاب شرح احادیث نیز دانست. صحیفۀ سجادیه در این دوران شروح متعددی پیدا کرد که شرح سید علیخان مدنی شیرازی با نام ریاض السالکین (در هفت مجلد) از آن جمله است.
4ـ تفسیر مأثور
قرن یازده هجری دوران بارز تجلی تفسیر مأثور (تفسیر منقول و روایی) است. در این زمان رواج تفکر تفسیر قرآن با روایات موجب نگارشهای جدیدی در این زمینه شد.
مجلسی اول معتقد بود آنچه از مشکلات قرآن شمرده می شود محتاج به تفسیر است و دانستن آن منحصر است در علم حدیث.
در این دوران چهار تفسیر روایی مشهور و ماندگار نوشته شد که عبارتند از:
1 ـ تفسیر صافی تألیف فیض کاشانی (م 1091 ق)که خلاصۀ آن با نام أصفی نبر موجود است.
2 ـ تفسیر برهان تألیف سید هاشم بحرانی (م) که بیشترین روایات تفسیری را در بر دارد (اگرچه در بین آنها روایات ضعیف فراوانی نیز وجود دارد.)
3 ـ تفسیر نور الثقلین تألیف عبد علی بن جمعه العروسی (م 1112هـ) که از بهترین کتابهای تفسیر مأثور است و علامه طباطبایی نیز آن را ستوده است.
4 ـ تفسیر کنز الدقائق تألیف میرزا محمّد مشهدی (م 1125هـ) که دو سوم انتهایی این کتاب و تفسیر نور الثقلین مشترک هستند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. در مبحث تفاسیر روایی بیشتر راجع به این کتابها سخن خواهیم گفت.
5 ـ ترجمه
نهضت ترجمه از مهمترین حوادث قرن یازدهم به شمار می رود. قبل از این دوران معارف الهی و احادیث ائمه (علیه السلام) منحصراً در اختیار طلاب و دانشمندان دینی بود. متون علمی به زبان عربی نوشته میشد و تودۀ مردم تنها از طریق جلسات سخنرانی ـ که به طور طبیعی چندان پربار نبود، مطالبی اینک به آنها رسیده بود. فارسینویسی و نشر معارف اسلامی با زبان مردم موجب آشنایی آنان با این منبع علوم گشت. نوشتههای فارسی ملامحسن فیض کاشانی، شیخ بهایی، مجلسی اول و علامه مجلسی سرآمد این کتابها هستند.
جامع عباسی نگارش مشهور شیخ بهایی به زبان فارسی و مشابه رساله توضیح المسائل است.
مجلسی اول کتاب لوامع صاحبقرانی را در شرح کتاب من لایحضره الفقیه به زبان فارسی نوشت.
بیش از نیمی از کتابهای علامه مجلسی نیز به زبان فارسی است که بسیاری از آنان ترجمه احادیث است. از این گروه میتوان به ترجمۀ عهدنامۀ مالک اشتر، ترجمۀ توحید مفضل، ترجمه زیارت جامعه، دعای کمیل، دعای مباهله، دعای سمات، شرح دعای جوشن کبیر و ... اشاره کرد. این کتابها در زمان حیات مرحوم مجلسی شیوع گستردهای یافت، به گونهای که شاگرد او، میرمحمّد صالح خاتون آبادی، در توصیفی همراه با اغراق گفته است: «کمتر خانهای در شهرهای شیعهنشین وجود دارد که نگاشتهای از آثار فارسی مجلسی در آن نباشد
6ـ علوم حدیثی
علوم پیرامونی حدیث همچون رجال و درایه نیز در این دوران رواج یافتند و کتابهای گوناگونی در موضوعات مختلف این علم نوشته شد. میرداماد (ره) حاشیه بر رجال کشی و همچنین الرواشح السماویه که جزء اول آن به علوم حدیثی مرتبط است، را نوشت. شیخ بهایی کوچکترین و زیباترین رساله در علم مصطلح الحدیث را نام الوجیزه سامان داد و کتاب مشرق الشمسین را نیز نوشت.
چندین کتاب رجالی در این دوران نوشته شد که مرحوم استرآبادی با نوشتن سه کتاب رجالی در صدر قرار دارد. دیگر علما همچون علامه مجلسی نیز کتاب رجال نوشتهاند.
یکی از بهترین نگارشهای رجالی در شناخت طبقات راویان به نام جامع الرواة از سوی محمّد بن علی اردبیلی نگاشته شد. در مجموع میتوان این دو قرن و به خصوص قرن یازدهم را دورانی خاص و ویژه در نگارشهای متفاوت و گوناگون معارف حدیثی شمرد.
سؤالات
1- شیوه هاى نشر حدیث در عصر پیامبر را نام ببرید.
2- گونه هاى حیثى امام على علیه السلام را برشمرید.
3- تفاوت کتاب و صحیفه امام على علیه السلام را بنویسید.
4- احادیث امام حسن و امام حسین در چه مو ضوعاتى است.
5- عوامل گسترش و نشر حدیث در عصر صادقین علیهما السلام را برشمرید.
6- بیشترین احادیث امام باقر و امام صادق علیهما السلام را برشمرید.
7- اصول اربعمائه در چه دورانى تدوین شد. 8
- مکتوبات امامان علیهم السلام در کدام دوران بیشتر بود.
9- چگونه احادیث شیعه از اصول اربعمائه به کتب اربعه منتقل شد.
10- مهمترین کوشش هاى حدیثى در قرن 11-12 را نام ببرید.
مقاله در ارتباط با تاریخ حدیث توسط اقای شکوری
برای دریافت فایل بر روی آدرس زیر کلیک کنید
http://s4.picofile.com/file/7796007204/tarith.pdf.html