احادیثنا

گذری در حدیث

احادیثنا

گذری در حدیث

شیخ صدوق و متکلم بودن او

 

شیخ صدوق و متکلم بودن او

مقدمه

 برخی از تحلیل‌گران با دوعنوان «عقل‌گرایی» و «نص‌گرایی» دانشمندان مسلمان را دسته‌بندی می‌کنند و گروهی را عقل‌گرا و گروهی دیگر را نص‌گرا معرفی می‌کنند.

 کارکرد های اصلی عقل در علم کلام در سه محور منبع بودن، ابزار بودن برای استنباط معارف از نقل، و ابزار بودن برای دفاع از معارف دینی، خلاصه می شود. هدف اصلی این نوشتار نشان دادن مقدار بهره‌گیری شیخ صدوق از عقل در معارف دینی است، اما بر اساس تعریف بالا، می‌توان شیخ صدوق را هم عقل‌گرا دانست و هم نص‌گرا؛ زیرا او گذشته از این که نص را منبع معارف دینی دانسته و از نقل استفاده فراوان می‌کند، همه کارکرد های شش گانه یا سه گانه عقل در علم کلام را قبول دارد. او در آثار خود، اعتبار و حجیت عقل را در اعتقادات هم به عنوان منبع معرفتی و هم به عنوان ابزاری برای فهم معارف از نقل و دفاع عقلانی از آنها پذیرفته است و در عملکردی عقل‌گرایانه در کتاب‌ هایش به نمایش می‌گذارد. از همین روست که این تحقیق در دو محور اصلی «دیدگاه صدوق در باره عقل» و «عملکرد عقل‌گرایانه صدوق» سامان یافته است

جهت مطالعه کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید

جهت دانلود فایل ورد بر روی لینک زیر کلیک کنید

http://s4.picofile.com/file/7824070000/sadoq.docx.html


 

شیخ صدوق و متکلم بودن او

مقدمه

 برخی از تحلیل‌گران با دوعنوان «عقل‌گرایی» و «نص‌گرایی» دانشمندان مسلمان را دسته‌بندی می‌کنند و گروهی را عقل‌گرا و گروهی دیگر را نص‌گرا معرفی می‌کنند.

 کارکرد های اصلی عقل در علم کلام در سه محور منبع بودن، ابزار بودن برای استنباط معارف از نقل، و ابزار بودن برای دفاع از معارف دینی، خلاصه می شود. هدف اصلی این نوشتار نشان دادن مقدار بهره‌گیری شیخ صدوق از عقل در معارف دینی است، اما بر اساس تعریف بالا، می‌توان شیخ صدوق را هم عقل‌گرا دانست و هم نص‌گرا؛ زیرا او گذشته از این که نص را منبع معارف دینی دانسته و از نقل استفاده فراوان می‌کند، همه کارکرد های شش گانه یا سه گانه عقل در علم کلام را قبول دارد. او در آثار خود، اعتبار و حجیت عقل را در اعتقادات هم به عنوان منبع معرفتی و هم به عنوان ابزاری برای فهم معارف از نقل و دفاع عقلانی از آنها پذیرفته است و در عملکردی عقل‌گرایانه در کتاب‌ هایش به نمایش می‌گذارد. از همین روست که این تحقیق در دو محور اصلی «دیدگاه صدوق در باره عقل» و «عملکرد عقل‌گرایانه صدوق» سامان یافته است

 علم کلام از منظر شیخ :

علم کلام در نظر شیخ صدوق(381 ق) علمی است که می‌توان با آن عقاید مخالفان را به وسیلة کلام خداوند متعال و سنت معصومان، یا تنها با تحلیل آن آرا، رد و ابطال کرد (شیخ صدوق، اعتقادات، 45؛ نیز ر.ک: مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، 9) .

 شیخ صدوق علم کلام را شامل کلام عقلی و نقلی دانسته است؛ چنان که به نقلی بودن آن تصریح و به روش عقلی آن نیز با واژة تحلیل اشاره کرده است. وی استدلال کردن با مخالفان را وظیفة متکلمان می‌داند (ر.ک: مکدرموت،اندیشه‌های کلامی شیخ مفید،417) و مانند فارابی کلام را علمی ابزاری معرفی کرده است

  مهم‌ترین عملکرد های عقل‌گرایانه صدوق:

1. نقل روایات عقل

اگر چه شیخ صدوق، کتاب یا فصل مستقلی در کتاب‌ هایش در باره ی عقل و شناخت آن ایراد نکرده است، اما روایاتی را در باره ی عقل در کتاب‌ های مختلف خود آورده است که همین مقدار نشان دهنده ی توجه او به عقل و شناخت آن و اهمیت و اعتبار آن است.

شیخ صدوق ده‌ها حدیث در باره ی عقل و عاقل و ویژگی‌ها و کارکرد های عقل در کتاب‌ های خود روایت کرده است. وی فصل‌ هایی از کتاب‌ های الخصال، معانی الاخبار و ثواب الاعمال را به عقل، اقسام آن، جایگاه و قدرتش و نیز کارکرد درست آن اختصاص داده و خطبه‌ های ویژه امامان (علیهم السلام) ـ که در آن به عقل اشاره رفته ـ و همچنین حدیث معروف جنود عقل و جهل را در چند موضع از آثارش نقل کرده است. این در حالی است که در کتاب‌ های برخی نویسندگان، بویژه از اهل سنت، یا اثری از روایات موضوع عقل دیده نمی شود و یا این که روایات انگشت‌شماری که در این باره نقل کرده‌اند را نقد کرده و نادرست شمرده‌اند.

در سطور زیر، به چند نمونه از روایات مهمی که در موضوع عقل وارد شده و شیخ صدوق آنها را در کتاب‌ های خویش نقل کرده است را به تماشا می‌نهیم.

. حدیثی که در آن به خلقت عقل از نور مخزون الهی و تکلم خداوند با آن و فرمانبرداری‌اش از خداوند سخن رفته و خدای تعالی آن را برترین، مطیع‌ترین شریف‌ترین آفریده خود خوانده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): ان الله تبارک و تعالی خلق العقل من نور مخزون مکنون فی سابق علمه الذی لم یطلع علیه نبی مرسل و لا ملک مقرب. .. ثم قال له: أدبر فأدبر، ثم قال: تکلم، فقال:
الحمدلله الذی لیس له ند و لا شبه و لاشبیه و لا کفو و لا عدیل و لامثل و لا مثال الذی کل شیء لعظمته خاضع ذلیل فقال الرب ـ تبارک و تعالی ـ: و عزتی و جلالی ما خلقت خلقاً احسن منک و لا اطوع لی منک، و لا ارفع منک و لا اشرف منک و لا اعز منک، بک اوحد و بک اعبد و بک ارتجی و بک ابتغی و بک اخاف و بک احذر و بک الثواب و بک العقاب... .

2. مناظره و رد مخالفان

از مهم‌ترین کارکرد های یک متکلم و از نشانه‌ های عقلگرایی او، تکلم در مسائل اعتقادی و مناظره با متکلمان و اثبات یا رد یک عقیده است. یکی از عوامل مهمی که باعث شد مذهب تشیع از میان نرود و پای پر جا بماند و به نسل‌ های بعدی سپرده شود، تشکیل مجالس مناظره و مباحثه علمای هر عصر با مخالفان بود.

مجالس مناظره شیخ صدوق با مخالفان، نموداری از تیزبینی، سخنوری، حاضرجوابی و پیشتازی شیخ صدوق در عرصه‌ های مختلف علمی است. او خوب می‌دانست در کدام موقع و تحت چه شرایطی کدام سخن و چه اقدامی مناسب و کارساز است. گفت‌وگو را چگونه باید آغاز نمود و تحت چه عنوانی به انجام رسانید تا هم رسیدن به هدف آسان شود و هم بهانه‌ای به دست مخالفان داده نشود، این مهارت او در شکست خطوط انحرافی دشمنان تشیع نقش کلیدی و سرنوشت‌سازی داشت

 3. استدلال‌ های عقلی

اساساً استدلال کردن، عملی عقلانی  است و آدمی با عقل خویش می‌تواند بر مطلبی اقامه دلیل کند، اما استدلال از لحاظ  مبادی عقلی دو نوع است: نوع اول، استدلالی است که همه مبادی آن عقلی است. چنین استدلالی، استدلال عقلی محض است و به مؤدای آن مستقلات عقلی می‌گویند. نوع دوم، استدلالی است که یکی از مقدمات آن، عقلی است و دیگری نقلی. این نوع استدلال، استدلال عقلی غیرمحض است و به مؤدای آن غیرمستقلات عقلی می‌گویند. شیخ صدوق در آثارش از هر دو نوع استدلال بهره می‌گیرد که نمونه‌ای از این استدلال‌ها در ادامه نقل خواهد شد.

به نظر می‌رسد صدوق برخی از این استدلال‌ها، حتی استدلال‌ های عقلی محض را از تعلیم آیات قرآن و احادیث آموخته است، اما استدلال را با مقدمات عقلی و فارغ از تعبد به قرآن یا معصوم بیان می‌کند. این مطلب ضرری به عقلی بودن استدلال نمی‌کند؛
زیرا یک فیلسوف هم می‌تواند برهانی را از فیلسوف دیگر آموخته باشد و چون آن را درست تشخیص می‌دهد، آن را به عنوان برهان عقلی بیان می‌کند. اصولاً در هر علمی مقام قضاوت و داوری ملاک اصلی علمی بودن یک مطلب علمی است، نه مقام گردآوری و شکار. ممکن است یک فیزیک‌دان از متون مقدس یا سخنان پیشینیان مطلبی را شنیده باشد
و آن را بر اساس مشاهده و آزمون و روش‌ های مورد پذیرش علم فیزیک، تبیین و اثبات کرده باشد. در این صورت، نظریه او یک نظریه علمی است؛ چون در مقام داوری بر اساس روش‌ های مورد قبول علم مورد ارزیابی و اثبات قرار گرفته است. یک برهان نیز اگر دارای مبادی عقل‌پذیر باشد، برهان عقلی است. حتی اگر این برهان را از دیگران آموخته باشیم.

صدوق، در یکی از بیاناتش، به نظر و‌اندیشه در باره ی خلقت ترغیب کرده و آنها را ـ که استدلال‌گرایانه به شگفتی‌ های آفرینش نمی‌نگرند ـ مورد سرزنش قرار می‌دهد و می‌گوید که باید با نگاه استدلالی به خالق و مالک بودن خدا و عدم شباهتش به آفریدگان استدلال کند.

 4.انتخاب و تنظیم عقلی احادیث

تفاوت راوی حدیث با محدث و نیز متکلم، در آن است که راوی، فقط روایاتی را که از طرق مختلف به دستش رسیده است، بدون هیچ گونه تصرف، نقد و تحلیلی برای دیگران نقل می‌کند. اگر راوی، دست به انتخاب و تنظیم احادیث بزند و آنها را به شکلی که خود می‌خواهد و می‌پسندد، ارائه کند، بی‌تردید، با پشتوانه‌ای از طرح، فکر، نقد و تحلیل همراه خواهد بود.

فقیه و مجتهدی که احادیث فقهی را تبویب و تنظیم کرده و در قالب کتابی فقهی ـ حدیثی ارائه می‌کند، بی‌شک، روایات را آن گونه انتخاب کرده و به گونه‌ای سامان می‌بخشد که منطبق بر اجتهاد او باشد . شیخ صدوق، چنان که گفته‌اند، متکلم و محدثی نقاد حدیث و دارای درایت فوق العاده در برخورد با احادیث و چینش و تبویب آن بوده است.

شیخ صدوق در کتاب‌ های التوحید، کمال الدین و دیگر کتاب‌ های موجود یا گمشده‌اش، همواره این روش را مبنا قرار داده بود که در پشت صحنه ی درج یک حدیث در یک باب و تشکیل یک باب در یک موضوع و یک کتاب، تحلیل و استدلال‌ هایی عقلی داشته و بر اساس داده‌ های عقلی و نیز نقلی آن احادیث را نقد می‌کرده است. به بیانی روشن‌تر، هرگاه صدوق دست به قلم برده تا در موضوعی بر اساس احادیث بنگارد و کتاب یا رساله‌ای تألیف کند. مجموع احادیث آن موضوع را از دید گذرانده و مطالعه می‌کرد. سپس بر اساس اجتهاد کلامی خود و در نظر داشتن هماهنگی آن با آموزه‌ های شیعه امامیه نظر برگزیده را انتخاب کرده و تنها احادیثی را که با این نظریه موافق بوده و در نظام طراحی شده ی وی جای می‌گرفت، در آن باب و فصل قرار می‌داد.

5. عرضه حدیث بر عقل و تأویل عقلی حدیث

شیخ صدوق همچون دیگر محدثان خردگرای شیعه، اشکالات احتمالی موجود در احادیث را با سنجه عقل تشخیص داده و درصدد علاج آن و هماهنگ‌سازی آن با منظومه ی معارف اهل‌ بیت (علیهم السلام) برمی‌آید. صدوق در بیان و تبیین گزاره‌ها و معارف دینی امامیه همواره در نظر دارد که این نظریه‌ها به مخالفت با عقل و آموزه‌ های آن نینجامد. وی در موضوع رأی شیعه در باره ی غیبت امام زمان (علیه السلام) می‌گوید:
و لیس فی دعوانا هذه ـ غیبه ی الامام ـ إکذاب للحس و لا محال و لا دعوی تنکرها العقول.

شیخ صدوق ارزیابی کلام و دریافت معنا را نیز کار عقل می‌داند و می‌گوید:
ربما وکل علم المعنی الی العقول أن یتأمل الکلام.

در بیان مصداق این کارکرد عقلی می‌توان گفت که در حقیقت، تأویل احادیث نتیجه عرضه حدیث به عقل و دریافت اشکال محتوایی آن توسط عقل است.

یکی از نمونه‌ های نقد حدیث از سوی شیخ صدوق، نظر وی در باره ی احادیث طبی است.
صدوق این احادیث را نه بر اساس آموزه‌ های قرآن و نه بر اساس اخبار اهل بیت (علیهم السلام)، بلکه بر اساس آموزه‌ های عقلی به نقد کشیده است.

وی در ضمن برشماری برخی علل حدیث در این متن ـ که دستمایه ی کار ناقدان حدیث است ـ احادیث طبی را فاقد اعتبار لازم برای استفاده ی عموم دانسته است.

وی همچنین حدیثی را که در باره ی علت کنیه ی امام علی (علیه السلام) که أبا تراب نقل می‌کند، به نقد کشیده و محتوای آن را نمی‌پذیرد. این حدیث بیان‌گر اختلاف و مجادله‌ای است که میان آنها اتفاق افتاده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) بین ایشان اصلاح فرموده است. شیخ صدوق، وقوع این اختلاف را محال دانسته و می‌گوید:

لیس هذا الخبر عندی بمعتمد، و لا هو علی بمعتقد فی هذه العله ی، لان علیاً و فاطمه ی( ماکان لیقع بینهما کلام یحتاج رسول‌الله (صلی الله علیه و آله ) الی الاصلاح بینهما.

شیخ صدوق از دانشمندان خردورزی است که به تأویل ظاهر آیات و روایات در صورت تعارض با دلایل عقلی و نقلی اعتقاد داشته و در عمل موارد بسیاری از آنها را تأویل کرده است.

  6. تخصیص نقل با عقل

 به نظر شیخ صدوق، گاه دلیل عقلی است که گزاره ی نقل را مقید ساخته یا تخصیصمی‌زند و گاه بر عکس؛ یعنی  دلیل نقلی عمومیت قضیه عقلی را محدود می‌سازد.

وی در باره ی تخصیص دلیل عقلی بر عمومیت دلیل نقلی و در تحلیل و توضیح حدیث منزلت «انت منی بمنزله ی هارون من موسی» سه بار از تخصیص زدن عقل سخن به میان می‌آورد. وی در آغاز بیانش می‌گوید: این قول دلیل به همسانی منزلت علی (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله ) در همه ی اقوال نسبت به هارون و موسی (علیه السلام) است. سپس می‌افزاید که عقل بر این عموم تخصیص می‌زند؛ زیرا مواردی هست که علی (علیه السلام) شبیه به هارون نیست، مانند برادری نسبی. متن سخن وی چنین است:

فهذا العقول یدل علی ان منزله ی علی منه فی جمیع احوله منزله ی هارون من موسی فی جمیع احواله إلا ما خصه الاستثناء الذی فی نفس الخبر. فمن منازل هارون من موسی انه کان اخاً ولاده ی و العقل یخص هذه، و یمنع ان یکون النبی صلی الله علیه و آله مناهاً بقوله لان علیا لم یکن اخا ولاده ی و... .

وی در باره ی تخصیص گزاره ی عام عقلی توسط نقل نیز چنین عمل کرده است. در بحث لزوم بعثت انبیا دریافت عقل را این گونه بیان می‌دارد که عقل حکم می‌کند که در تمامی زمآنها باید پیامبری از سوی خدا برای هدایت مردم ارسال گردد. اما با وجود گزاره ی نقلی مبنی بر خاتمیت نبوت با ارسال پیامبر اعظم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله ) و پایان سلسله نبوت و آغاز وصایت این گزاره عقلی عمومیت خود را از دست می‌دهد. وی می‌گوید:لولا أن القرآن نزل بأن محمد صلی الله علیه و آله خاتم الانبیاء لوجب کون رسول فی کل وقت.

بنابراین روش شیخ صدوق در رویارویی با مواردی که تعارض ابتدایی و ظاهری میان دلایل عقلی و نقلی وجود دارد، این است که میان این دو دلیل به گونه‌ای جمع کرده و محلی برای حل تعارض می‌یابد. حال اگر نوع تعارض میان گزاره‌ های نقلی و عقلی از نوع ابتدایی و ظاهری نبوده و به هیچ شکلی قابل حل و جمع نباشد، به دیگر بیان اگر تعارض مستقر شده و رابطه ی میان آنها از نوع تباین باشد، نحوه ی برخورد با این دو گزاره به گونه‌ای دیگر رقم خورده و باید چاره‌ای دیگر برای حل این تعارض جست.

شیخ صدوق در این گونه موارد، دست به تأویل ظاهر متن قرآن و حدیث زده و معنایی غیر از ظاهر آن را اختیار می‌نماید. نمونه‌ های بسیاری از تأویلات وی در لابلای نوشته‌ هایش یافت می شود.

  نتیجه:

شیخ صدوق در مقام های استنباط، تبیین، تنظیم، اثبات، رد شبهات و رد عقاید معارض از عقل بهره می گیرد. هرچند به جهت رعایت اقتضائات زمان و مکان و وضعیت مخاطبان سعی می کند مطالب عقلی خویش را غالباً در ذیل احادیث مطرح نماید.

اقتباس از کتاب :عقل‌گرایی شیخ صدوق و متکلم بودن او

نویسندگان: دکتر رضا برنجکار و سید محسن موسوی