احادیثنا

گذری در حدیث

احادیثنا

گذری در حدیث

نگاهی کلی به اسباب صدور احادیث

برای دریافت فایل ورد بر روی لینک زیر کلیک کنید

http://s4.picofile.com/file/7796024301/asbab.docx.html

نگاهی کلی به اسباب صدور احادیث  

6960

علوم حدیث شماره 39 - سال یازدهم شماره اول بهار 1385

نگاهی کلی به اسباب صدور احادیث

محمّد جعفر شهروزی *

چکیده:

بهترین راه آشنا شدن با رهنمودهای پیامبر اکرم و ائمه اطهار، استفاده از سخنان ایشان است. برای بهره­گیری از کلام ایشان، باید به عواملی که در فهم حدیث مؤثرند، توجّه کرد. یکی از این عوامل، شناخت و آگاهی از زمینه­های صدور احادیث از معصومان است.

پژوهش حاضر گامی در راه آشنایی با اسباب صدور و زمینه­های آن است. بدین منظور، پس از مطالعه و بررسی منابع مختلف و جمع­آوری اطلاعات لازم، مطالب در دو بخش تنظیم شده است. در بخش اول، تحت عنوان اسباب صدور احادیث به بحث و بررسی درباره انواع احادیث با توجه به اسباب صدورشان و نیز موضوعات اسباب صدور پرداخته شده است. در آخر نیز مباحث مطرح شده جمع­بندی گردیده است.

کلید واژه­ها: اسباب صدور احادیث، اهمیت، موانع، کتب، نقل و نگارش، موضوعات.

1. کلیات

1 - 1. تعریف سبب صدور حدیث

با مراجعه به کتب حدیثی ملاحظه می­شود که اوّلین تعبیر، دربارۀ موضوع مورد بحث، اصطلاح اسباب الحدیث است که به صورت مفرد، یعنی سبب الحدیث (1)هم ذکر شده است و معنای آن عبارت است از آن چه باعث ورود حدیث می­شود (2)با توجه به این معنا و توضیحاتی که در شرح آن داده شده است، به تدریج اصطلاح اسباب ورود الحدیث (3)جایگزین اسباب الحدیث شده. بعد از آن نیز اسباب صدور الحدیث (4)به عنوان اصطلاح دیگری برای آن به کار رفت. سپس سبب صدور حدیث (5)به عنوان معادلی دیگر برای آن انتخاب شد. شأن صدور حدیث (6)و علّت صدور حدیث (7)هم، مترادف­های دیگری هستند که اخیراً برای آن به کار رفته­اند.

معنای اصطلاحِ سبب صدور حدیث

مهم­ترین تعاریفی که در این زمینه مطرح شده است، عبارت­اند از:

الف. سبب ورود حدیث، سببی است که پیامبر اکرم به خاطر آن، حدیث را بیان کرده است؛ مانند سبب نزول در قرآن کریم (8)

ب. سبب ورود حدیث، عبارت از آن چیزی است که حدیث در ایّام وقوع آن گفته می­شود و درباره آن سخن می­گوید (9)

ج. اسباب ورود حدیث، عبارت است که اموری که حدیث به سبب آنها گفته شده است (10)

با توجه به تعاریف گفته شده، می­توان سبب صدور حدیث را چنین تعریف کرد که عبارت است از امری (حادثه­ای، مناسبتی، نیازی، پرسشی، موضوعی و...) که موجب می­شود پیامبر اکرم یا یکی از امامان به خاطر آن یا در ارتباط با آن، حدیث را بیان کنند (11)

2 - 1. علم اسباب ورود حدیث

موضوع مورد بحث، یکی از انواع حدیث (12)و از فروع آن (13)به حساب می­آید و درباره آن گفته شده است:

علم اسباب صدور الحدیث، به شرایط و احوالی توجّه دارد که سبب صدور حدیث، از نبی اکرم شده­اند؛ زیرا در بسیاری از مواقع، حادثه­ای روی می­داد و موجب می­شد که نبی­اکرم حکمی  شرعی درباره آن بیان کند (14)پس می­توان گفت که علم مذکور، علمی است که در پی شناخت و بحث درباره اسباب، موقعیّت­ها و زمینه­هایی است که معصومان به دنبال آنها حدیثی بیان کرده­اند. بنابر این، شناسایی احادیثی که دارای سبب صدور هستند، بررسی سبب صدور آنها و میزان تأثیرشان در فهم احادیث در حیطه این دانش قرار دارند. همچنین چون این علم رابطه­ای مستقیم با فهم حدیث دارد، لذا بعضی آن را جزء علوم مربوط به فهم متن حدیث آورده­اند و زیر مجموعه فقه الحدیث قلمداد کرده­اند (15)

3 - 1. اهمیّت شناخت اسباب صدور احادیث

احادیث معصومان در شرایط زمانی و مکانی متفاوت و با انگیزه­ها وهدف­های خاصی صادر شده­اند و ناشی از اساب و علل گوناگونی بوده­اند، امّا وجود پدیده­هایی در تاریخ حدیث از قبیل ممنوعیّت نقل ونگارش حدیث، نقل سینه به سینه آن، نقل به معنا، جعل حدیث، ورود اسرائیلیات و... نه تنها باعث شد­ه­اند که اختلالاتی در فهم احادیث به وجود آید، بلکه موجب شده­اند که بسیار از اسباب صدور احادیث، حذف و یا به فراموشی سپرده شوند. پس، در درک واقعی احادیث، باید دقّت ویژه­ای اعمال گردد و از قراینی که در فهم حدیث مؤثّرند، کمک گرفته شود. یکی از مهم­ترین این قراین، سبب صدور احادیث است که علمای علوم اسلامی، درباره اهمیّت شناخت این عامل، مطالبی بیان کرده­اند که به بعضی از آنها اشاره می­کنیم:

الف. از جمله امور مهم برای فهم احادیث، تحقیق و جستجو درباره سبب صدور حدیث است و آنچه در فهم مدلول آن دخیل باشد (16)

ب. شناخت سبب صدور حدیث، از امور مهم بوده و دارای فواید زیادی است و عدم ذکر اسباب بعضی از احادیث، باعث اختلاف در فهم آنها و نیز موجب از بین رفتن مقاصدشان شده است. اسباب ورود حدیث، مانند اسباب نزول آیات قرآن کریم، به دنبال بیان مناسبتی است که پس از آن حدیثی گفته شده است و موجب تسهیل استنباط حکم شرعی، با توجّه به آن شرایط و موقعیّت می­شود (17)

ج. از مواردی که در فهم نیکوی سنّت نبوی مؤثّر است، توجّه به احادیثی است که بر اسباب خاصّی بنا شده­اند یا با علّت مشخصی ارتباط دارند که آن اسباب و علل یا درحدیث ذکر شده­اند یا از آن استنباط می­شوند و یا از واقعه­ای که حدیث به دنبال آن بیان شده است، فهمیده می­شوند. کسی که به طور عمیق به موضوع نگاه کند، می­فهمد احادیثی که مطابق شرایطی بیان شده­اند، زمینه خاصّی برای تحقق مصلحتی معتبر، پوشیده شدن مفسده­ای مشخص یا معالجه مشکلی که در آن زمان به وجود آمده است، بوده­اند و معنای آن، این است که گاهی پنداشته می­شود حکم حدیث، عام و دایمی است، امّا با دقّت در آن مشخص می­شود که حکم حدیث مبنی بر علّتی است که با زوال آن علّت، حکم نیز از بین می­رود و یا بقای آن، حکم نیز به قوّت خود باقی است.

پس برای فهم درست و دقیق حدیث، چاره­ای نیست جز شناخت شرایطی که در آن شرایط، حدیث برای تبیین یا علاج آن گفته شاه است تا این که مراد حدیث، به خوبی مشخص شود و مورد ابهام واقع نشود یا خلاف مقصود مورد نظر قرار نگیرد.

مشخص است که علمای ما، شناخت نزول قرآن را در فهم نیکوی قرآن، مؤثّر دانسته­اند. پس وقتی اسباب نزول قرآن بر کسی که قرآن را می­فهمد یا تفسیر می­کند، مطلوب است، اسباب ورود حدیث مطلوب­­تر است؛ زیرا قرآن عام و جاودان است و در شأن آن نیست که به جزئیات و تفصیلات بپردازد و فقط مبادی و عبرت­های آنها را بیان می­کند، امّا سنّت بسیاری از مشکلات موضعی و جزئی را حلّ می­کند و در آن خصوصیّات و تفصیلاتی هست که در قرآن نیست.

بنابر این، باید بین خاص و عام، موقّت و دایمی و جزئی و کلی فرق گذاشته شود؛ زیرا هر کدام دارای حکمی هستند و توجّه به سیاق، شرایط و اسباب، به فهم درست کمک می­کنند (18)

هر چند مطالب گفته شده می­تواند درست باشد، اما به نظر می­رسد چنین نیست که تمام احادیث، با توجّه به سبب صدورشان قابل فهم باشند و درک آنها وابسته به سبب صدورشان باشد، بلکه بسیاری از آنها به خودی خود دارای معنای و اضح و روشنی هستند و سبب صدور، مصداقی خارجی و نمونه­ای است که حدیث، درباره آن گفته شده است. همچنین، بعضی از اسباب صدور احادیث، فقط برای آگاهی (صرف علم) نقل شده­اند و تاثیر چندانی در فهم احادیث ندارند؛ مانند بعضی از سؤال­هایی که همراه پاسخ­های معصومان نقل شده­اند و یا بعضی از جریان­هایی که معصومان در حین وقوع آنها و در موقعیت­هایی مختلف آنها، سخن گفته­اند (19)

امّا مفهوم بعضی از احادیث به راحتی قابل درک نیست و سبب صدور آنها می­تواند نقش مؤثّری در فهم آنها داشته باشد و به عنوان قرینه­ای خارجی، روشن­گر معنای حدیث و برطرف کننده ابهام آن باشد. بنابر این، آشنایی با زمان، مکان، افراد و سایر اوضاع و شرایط مربوط به چنین احادیثی، تأثیر بسزایی در کشف مراد و مقصود کلام معصومان دارد و عدم توجّه به این امور می­تواند موجب خطای در فهم و برداشت نادرست شود. هنگام که چنین احادیثی بیان و تفسیر آیات قرآن کریم باشند، موضوع حسّاس­تر می­شود و ضرورت توجّه به سبب صدور آنها برای فهم درست احادیث و در نتیجه درک صحیح و دقیق تفسیر آیات، بیشتر می­شود از سوی دیگر، سخنان معصومان، دارای وجوه معنایی هستند؛ همان گونه که امام صادق در حدیثی فرمودند:

قرآن بر هفت حرف نازل شده است و امام می­تواند حدّاقل بر هفت وجه فتوا دهد.

این عطای ماست. پس می­توانیم آن را بدون حساب ببخشیم یا نبخشیم (20)

بنابر این، چنین نیست که حدیث فقط در چارچوب سبب صدورش معنا شود، بلکه سبب صدور می­تواند روشن­کننده یکی از معانی حدیث باشد. به عبارت دیگر، معنای اوّلیه حدیث را می­توان با استفاده از سبب صدور آن به آسانی درک کرد و معانی دیگر را در زمینه مقصود اصلی حدیث، می­توان از آن استنباط کرد.

آثار و کتب مربوط به اسباب صدور احادیث

دقیقاً معلوم نیست که نگارش مطالب مربوط به این موضوع از چه زمانی آغاز شده است. این علم یکی از انواع علوم حدیث است که بیشتر علمای متقدّم در علوم حدیث و اصول آن، به این موضوع نپرداخته­اند و در کتبی که در فن علم الحدیث نوشته­اند، آن را ذکر نکرده­اند (21)

دکتر یحیی اسماعیل (22)می­نویسد:

این که از چه زمانی تصنیف نویسی در این موضوع شروع شد، امری است که مصادر، جز در موارد نادر به آن اشاره نکرده­اند. (23)

سیوطی (24)می­گوید:

یکی از متقدّمان، تألیفی در این موضوع دارد، ولی اطلاعی از آن ندارم و فقط در شرح حال نویسنده، ذکری از آن کرده­اند و حافظ ابوالفضل بن حجر در شرح نخبه آن را ذکر کرده است (25)

ابن دقیق العید (26)می­نویسد:

یکی از متأخّران اهل حدیث شروع به کار تصنیف در اسباب حدیث کرد. همان طور که در باب اسباب نزول قرآن کریم تصنیفاتی وجود دارد و من بر مقدار ناچیزی از آن، آگاهی یافتم (27)

صاحب مفتاح السّعادة نیز می­گوید:

شنیدم که تصنیفاتی در این زمینه وجود دارد، امّا آنها را ندیده­ام (28)

از سخنان فوق می­توان نتیجه گرفت که مطالب کمی درباره سبب صدور احادیث نوشته شده است. بعضی از آثار نوشته شده در این زمینه هم روّیت نشده­اند. بنابر این، جز سه اثر مستقلی که در این زمینه نوشته شده است و به آنها اشاره خواهد شد، در بقیه مواردّ فقط به نامه مصنف اشاره شده است. اینک به معرفی آنها می­پردازیم:

1 - 3 - 1. تصنیف ابوحفص العکبری (29)

ابن حجر می­گوید:

یکی از شیوخ قاضی ابن یعلی ابن الفراء حنبلی (30)به نام ابوحفص العکبری در این زمینه تصنیفی دارد.

و تقی­الدّین بن دقیق العید گفته است:

یکی از معاصران عکبری شروع به نوشتن تصنیفی در این زمینه کرده است.

گویی که ابن دقیق، تصنیف عکبری را ندیده (31)که چنین سخنی را گفته است. درباره تصنیف مذکور تاکنون غیر از اسمش، اطلاعی به دست نیامده است (32)به عقیده بعضی (33)این تصنیف، اوّلین اثر و به عقیده بعضی دیگر (34)دومین اثر، در باب اسباب ورود حدیث است.

2 - 3 - 1. تصنیف ابوحامد بن کوتاه الجوباری (35)

اسامی دیگری که درباره نویسنده آن وجود دارد، عبارت­اند از: ابوحامد بن کزناه الجوباری (36)، حامد بن کزناه الجربانی (37)یا الجربانی (38). این تفاوت­ها احتمالاً به خاطر سهو در نگارش و ضبط بوده است. لازم به ذکر است که هیچ یک از این اسامی در کتب رجالی یافت نشد و محققان هم شرح حالی برای وی پیدا نکرده­اند (39)به هر حال، غیر از اسمش اطلاع دیگری از این تصنیف نیست (40)

به نظر سیوطی (41)، این تصنیف، اوّلین اثر در باب اسباب صدور احادیث است و به عقیده بعضی دیگر (42)این تصنیف، دومین اثر، در این زمینه است. ذهبی (43)گفته است:

قبل از آن تألیفی در این زمینه وجود نداشته است (44)

بعضی هم گفته­اند:

منظور ذهبی این است که قبل از تصنیف ابی حفص العکبری، اثر دیگری در این زمینه وجود نداشته است (45)

3 - 3 - 1. تصنیف عبدالغنی بن سعید حافظ (46)

کسی به جز سیوطی، اشاره به این تصنیف نکرده است. وی می­گوید:

از شخصی شندیم که عبدالغنی بن سعید حافظ در زمینه اسباب ورود حدیث، تصنیف قابل توجّهی دارد (47)

4 - 3 - 1. اسباب ورود الحدیث یا اللمّع فی اسباب الحدیث

اوّلین تألیف مستقلی که در این زمینه وجود دارد، کتاب مذکور است که نوشته جلال­الدّین سیوطی است. او پس از ذکر مقدمه­ای بسیار کوتاه درباره مصنفان این موضوع به انواع حدیث سبب­دار همراه با چند نمونه حدیثی اشاره کرده و سپس احادیث جمع­آوری شده را در بعضی ابواب فقهی تنظیم و مرتب نموده و در هر باب ابتدا حدیث و سپس سبب یا اسباب آن را ذکر کرده است

5 - 3 - 1. البیان و التّعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف

دومین تألیف مستقلی که در این زمینه وجود دارد، کتاب مذکور است که نوشته ابن حمزه دمشقی (48)است. او نیز در این کتاب، پس از ذکر مقدمه­ای، احادیث را مانند کتب سنن مطابق حروف تهجی مرتب کرده و مطالبی به آن افزوده است.

به عقیده بعضی (49)این کتاب بسیار ناچیز و به عقیده برخی دیگر (50)جامع­ترین کتاب در این زمینه است.

6 - 3 - 1. اسباب الحدیث النّبوی

این اثر، مقاله­ای است که در فصل­نامه علوم حدیث چاپ شده است (51)و در آن، نام مؤلفان، فواید شناخت سبب ورود، انواع سبب ورود و اقسام احادیث سبب­دار، به صورت خلاصه آورده شده است. سپس نمونه­هایی از احادیث کتب علمای شیعه (52)انتخاب شده و به ترتیب حروف معجم، همراه با سبب صدورشان ذکر شده است.

7 - 3 - 1. جامع اللّطیف لإسباب ورود الحدیث الشریف

ای اثر، نسخه­ای خطی است که تاکنون به چاپ نرسیده است. نویسنده آن می­گوید:

من در حال نگارش کتابی بزرگ به نام جامع اللّطیف لاسباب ورود الحدیث الشریف هستم که خداوند اتمام آن را بر من آسان گرداند (53)

2. اسباب صدور احادیث

1 - 2. انواع احادیث با توجّه به اسباب صدورشان

قبل از هر چیز باید گفت که احادیث را با توجّه به اسباب صدورشان می­توان به دو دسته تقسیم کرد.

احادیث دارای سبب صدور خاص

احادیثی هستند که به دنبال پرسش، مناسبت، وقوع حادثه یا به وجود آمدن وضعیّت یا جریانی بیان شده­اند

2 - 1 -. احادیث فاقد سبب صدور خاص

احادیثی هستند که دارای هیچ گونه سبب صدوری نیستند و راوی پس از ذکر سلسله سند، کلام معصوم را نقل می­کند. این احادیث به دو گروه تقسیم می­شوند:

الف. احادیثی که دارای سبب صدور عام هستند؛ این گروه شامل احادیث می­شوند که به دنبال سؤال، حادثه یا جریان خاصّی بیان نشده­اند، بلکه سبب و انگیزه عام و کلّی داشته­اند که عبارت است از نیازهای انسان­ها به رهنموهای پیشوایان دینی برای تکمیل عقل واندیشه خود و انجام عمل صالح و درست؛ یعنی چون معصومان نیاز انسان­ها را به راهنمایی ضروری می­دانستند، لذا در فرصت­های مناسب، احادیثی را جهت موعظه، هدایت و ارشاد بیان می­کردند.

ب. احادیثی که سبب صدورشان نقل نشده است؛ این گروه شامل احادیثی می­شود که عواملی موجب عدم نقل اسباب صدور آنها شده­اند.

2 - 2. عوامل عدم نقل و نگارش اسباب صدور احادیث

با مراجعه به تاریخ حدیث و بررسی ادوار مختلف نقل و نگارش حدیث، می­توان عواملی را که احتمالاً در عدم نقل سبب صدور احادیث موثّر بوده­اند، به ترتیب زیر دسته­بندی کرد:

1 - 2 - 2. عوامل مخصوص هر دوره

الف. در زمان پیامبر اکرم مسلمانانی که تازه اسلام آورده بودند و ذوق و شوق زیادی برای شنیدن سخنان پیامبر داشتند، بسیاری از سخنان آن حضرت را به جهت یادگیری و به کارگیری می­شنیدند و بیشتر توجّه آنان به اصل کلام پیامبر و حفظ آن بود و توجّه چندانی به مسائل حاشیه­ای از جمله سبب صدور حدیث نداشتند. بنابر این، هنگام نقل احادیث، بسیاری از اسباب صدور را نقل نمی­کردند.

ب. به تدریج که تعداد مسلمین افزایش یافت و پیامبر هم بر نقل و نگارش احادیث تأکید فرموند، احتمالاً مسلمانان به دلیل محدودیّت نوشت­افزار، فقط به نوشت اصل حدیث اکتفا می­کردند و از نوشتن مطالب جانبی از جمله سبب صدور احادیث خودداری می­کردند.

ج. همان طوری که کلام الهی برای مسلمین، دارای ارزش و اهمّیّت ویژه­ای بود و هر مطلبی را در کنار آن نمی­نوشتند، کلام پیامبر هم برای آنان دارای قدر و منزلت بود و به خاطر ارزشی که برای آن قایل بودند، حاضر به نوشتن مطالب دیگری در کنار آن نبودند.

د. در زمان ممنوعیّت نقل و نگارش حدیث از سوی خلفا، راویان فقط می­توانستد مطالب ضروری را بیان کنند و فرصت بیان مفصل حدیث همراه با سبب صدور وجود نداشت. به این ترتیب، نقل­های سینه به سینه تا چند نسل انجام گرفت و بیشتر، خود حدیث، حفظ و نقل می­شد تا سبب صدور آن و بسیاری از اسباب صدور حدیث فراموش می­شد. البته در همین زمان، کسانی که طرفدار حکومت بودند، به راحتی احادیث مورد تأیید خلفا را نقل می­کردند و فرصت بیان سبب صدور آنها را هم داشتند.

هـ. در ادوار بعد که حکّام جور بر مسند خلافت بودند و أئمّه در محدودیبت قرار داشتند شرایط تقیّه حاکم بود و فرصت نقل احادیث همراه با سبب صدور آنها نبود و فقط ضرورت­ها گفته می­شد. بسیاری از اصحاب ائمّه نیز به خاطر نقل حدیث راهی زندان می­شدند. لازم به ذکر است که در این ادوار، همانند دوران حاکمیّت خلفای قبلی، طرفداران دولت حاکم، آزادانه احایث را نقل و نگارش می­کردند و سبب صدور آنها را نیز ذکر می­کردند. این یکی از دلایلی است که موجب شده تا کتب حدیثی اهل سنّت مملو از سبب صدور باشد و راویان سنّی توجّه بیشتری به نقل سبب صدور کنند.

و. این احتمال وجود دارد که وقتی احادیث به دست فقها رسید، چون آنها اصل حدیث را برای استنباط حکم شرعی لازم داشتند، لذا به سبب صدور آن توجّهی نکرده، آن را حذف کرده باشند. همچنین، هنگامی که حدیث را تقطیع کردند و آن را در باب­های مختلف نوشتند، سبب صدور آن به کلّی حذف شد.

2 - 2 - 2. عوامل عمومی

غیر از عواملی که به طور خاص در هر دوره موجب عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث شده است، عوامل دیگری وجود دارند که به طور عمومی در تمام ادوار نقل و نگارش حدیث می­توانند در عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث موثّر بوده باشند. این عوامل عبارت­اند از:

الف. چون راویان در متن حادثه بودند، حوادث برای آنان معلوم و مشخص بود و نمی­پنداشتند که نقل خود حادثه هم مهم است و احتمال فایده­ای در آن نمی­دیدند، بلکه بیشتر به کلام معصوم توجّه داشتند. در نتیجه، سبب صدور احادیث را نقل نکردند.

ب. بسیاری از راویان پس از شنیدن کلام معصوم بلافاصله آن از نمی­­نوشتند، بلکه حفظ می­کردند و آن را پس از خروج از محضر معصوم در فرصتی مناسب یادداشت می­کردند و در هنگام نوشتن سعی می­کردند کلامی را که را معصوم شنیده و حفظ کرده بودند، بنویسند؛ نه حوادث و مطالب مربوط به آن را.

ج. ممکن است به نظر بعضی از راویان، ذکر برخی از اسباب صدور حدیث بی­فایده بوده، ثأثیری در فهم حدیث نداشته باشند و لذا آنها را نقل نکرده­اند.

د. ممکن است چند راوی در محضر معصوم بوده باشند و بعضی از آنها سبب صدور حدیث را نقل کرده و بعضی دیگر نقل نکرده باشند. بنابر این، ممکن است یک حدث در بعضی از سلسله سندها خود دارای سبب صدور و در بعضی دیگر از سلسله سندها فاقد آن باشد.

هـ. احتمال دارد بعضی از اسباب صدور احادیث، ذکر شده باشند، امّا به دلایلی از بین رفته و در نتیجه، توسط راویان بعدی نقل شده باشند؛ مثلاً همراه با کتاب حدیثی مفقود شده باشند یا عدّه­ای از راویان، ضرورتی برای وجود آنها در کنار احادیث و در کتب حدیثی نمی­دیدند و آنها را حذف کرده باشند و یا بعضی از راویان عمداً و از زوی غرض­ورزی آنها را از بین برده باشند؛ مثلاً ممکن است حدیث در مدح یا نکوهش بعضی افراد گفته شده و سبب صدور حدیث اشاره به نام آن افراد داشته باشد و مغرضان سبب صدور آن را حذف کرده باشند.

و. بعضی از سبب صدورها که در آنها سؤال پرسشگر یا وقوع حادثه­ای نقل شده است، جزئی و قابل ذکر بودند، امّا بعضی از اسباب صدور حدیث کلّی بودند؛ مانند بحث­های متوالی درباره یک موضوع، طی چند روز یاچند هفته یا جند ماه؛ از جمله، جلسه­های تفسیر آیات قرآن کریم، جلسه­های توضیح مسائل شرعی یا اصول اعتقادی، جلسه­های ردّ شبهات روز و... در این گون موارد، چنو سبب صدورها کلّی بوند، در این هنگام نقل احادیث چندان مورد توجّه نبودند و راویان فقط احادیث معصومان را که در جلسات بیان می­کردند نقل کرده­اند.

3 - 2 - 2. مهم­ترین عوامل عدم نقل و نگارش اسباب صدور احادیث

هر چند ممکن است موارد ذکر شده از عوامل عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث قلمداد شوند، امّا به نظر می­رسد دو عامل مهم دیگری نیز وجود داشته که نقش بسیار زیادی در عدم نقل و نگارش سبب صدور احادیث داشته و نقش آنها نسبت به عوامل دگر آن قدر زیاد است که می­توان آنها را مهم­ترین عوامل به حساب آورد. آن دو عامل عبارت­اند از: جلوگیری حصر معنای حدیث در سبب صدور و اجتناب از برداشت­های سطحی، نادرست و محدود.

برای روشن شدن مطلب، دو بحث مهمّ ذیل به عنوان مقدّمه ارائه می­شوند و سبب توضیحاتی دربارة آن دو عامل داده می­شود.

الف. اسباب خاص و احکام عام؛ معصومان، تبیین کننده معارف الهی بوده­اند و غرض کلّی حاکم بر سخنان ایشان، تشریح شریعتی بوده است که برای همیشه مورد استفاده باشد. بنابر این، اگر بخشی از بیانات ایشان به لحاظ مصادف شدن با یک حادثه یا جریانی بیان شده است، به این معنا نیست که معنای حدیث محصور به آن مرود خاص باشد، بلکه سبب صدور حدیث، بیان مصداق و نمونه­ای است که حدث درباره آن گفته شده است. لذا حدیث مصداق­های خود را در طول زمان شامل می­شود و در موارد مشابه سریان وجریان دارد؛ یعنی برای هر شخص دیگری که آن جریان اتّفاق بیافتد، حکم حدیث درباره او نافذ است.

بنابر این، یک جریان خاص نمی­تواند کلیّت و عمومیّت کلام معصوم را محدود سازد و موجب انحصار آن شود؛ زیرا اگر چنین بود، کاربرد عملی بسیاری از احادیث از بین می­رفت و در سایر موارد قابل استفاده ن بودند و با از بین رفتن اسباب صدور حدیث باید احکام و مفاهمی حدیث نیز غیر قابل استفاده می­شدند. پس می­توان گفت که کلام معصوم عام و شامل تمام افراد است یعنی، برای تمام انسان­ها در هر مکان و زمانی قابل استفاده است

40


ب. تفکّر و تدبّر در احادیث؛ گاهی توجّه به سبب صدور حدیث، موجب می­شود که تأملی درخصوص خود حدیث صورت نگیرد و باعث شود که تنها از دریچه سبب صدور، به حدیث نگریسته شود و در نتیجه، مفهوم حدیث تحت تأثیر سبب صدور قرار گیرد. ثمره این یک سونگری این است که افراد برای فهم حدیث، بدون تفکرّ و تدبّر درباره آن، بلافاصله به سبب صدور مراجعه­ کنند که این امر موجب عدم شکوفایی فکر و اندیشه و بسته ذهنی خواهد شد و ذهن بسته، دین را غیر قابل انعطاف و غیر قابل اجرا عرضه می­کند و در صورتی که تفکّر و تدبّر، موجب جلوگیری از برداشت و نادرست می­شود و جامعه را از خطر انحراف نجات می­دهد.

با عنایت به این که معصومان انسان­هایی حکیم، دوراندیش و انسان­شناس بوده­اند و مخاطب آنها همۀ اسنان­ها در تمامی اعصار هستند، لذا کلام ایشان تنها در حصار بسته و فضای محدود سبب صدور معنا نمی­شود، بلکه معنای آن فراتر از سبب صدور است و دریایی از معارف و معانی عمیق در آن نفهته است که هر انسانی می­تواند به اندازه ظرفیّت فکری خویش و مطابق با نیازهای زمان و براساس مبانی اسلامی از آن بهره ببرد.

بنابر این، برای جلوگیری از برداشت­های سطحی و متحجّرانه و همچنین استفاده بیشتر از روایات، باید به نیازهای زمان توجّه کرد و با تفکّر و تدبّر در احادیث، مطالب جدیدی را براساس معیارهای دینی و مبانی اسلامی، از آنها برداشت کرد که این، باعث پویایی فکر در فهم و درک احادیث گردیده و موجب جلوگیری از جمود فکری و بسته شدن باب اجتهاد شده و نیازهای زمان هم برطرف می­شوند.

از سوی دیگر، اگر بنا باشد احادیث فقط در حیطه سبب صدور معنا پیدا کنند، پس تکلیف روایاتی که فاقد سبب صدور هستند، چه می­شود ؟ آیا آنها باید معطلّ و بدون استفاده بمانند ؟ پر واضح است که با استفاده از قوّه عقل و تفکّر و تدبّر می­توان معانی آنها را دریافت کرد و از آنها بهره­مند شد.

هم­چنین ممکن است در بعضی از سبب صدورها، جعل یا تحریف صورت گرفته باشد؛ لذا اگر حدیثی با توجّه به سبب صدور جعلی یا تحریف شده معنا شود، از آن برداشت نادرستی خواهد شد. این مطلب، دلیل دیگری است بر آن که نباید احادیث را تنها در حیطه سبب صدورشان معنا کرد، بلکه باید با اندیشدن و تأمل در احادیث، معانی آنها را دریافت کرد.

با توجّه دو بحث مذکور، می­توان نتیجه گرفت که رویّه صحابه پیامبر و ائمّه به این صورت بوده است که ایشان، بر طبق تعالیمی که از پیشوایان خود گرفته بودند، اعتقاد داشتند که توجّه به سبب صدور و نقل آن ممکن است باعث حصر معنای حدیث در آن مورد خاص شود. مؤیّد این بحث این است که هیچ یک از معصومان، دستور یا تأکیدی مبنی بر نوشتن سبب صدور احادیث نداشته­اند، بنابر این، صحابه برای جلوگیری از حصر معنای حدیث در سبب صدور و اجتناب از برداشت­های سطحی، محدود و نادرست، سبب صدور احادیث را نقل کرده­اند؛ زیرا کلام معصوم را به تنهایی جامع و مانع می­دانستند و اگر در مواردی، سبب صدور را نقل کرده­اند، یا احتمال کج­فهمی و اشتباه در برداشت را می­دادند و یا قصد جلوگیری از سوء استفاده از حدیث را داشتند. بنابر این، اگر صحابه معنای حدیث را واضح و روشن می­دیدند و احتمال می­دادند که نقل سبب صدور ممکن است موجب حصر معنای حدیث شو، آن را نقل نمی­کردند؛ اما اگر احتمال می­دادند که فهم حدیث بستگی به نقل سبب صدور دارد و بدون آن قابل فهم نیست و ممکن است عدم نقل آن موجب برداشت نادرست از حدیث شود و نیز اگر احتمال سوء استفاده از حدیث را می­دیدند، سبب صدور را نقل می­کردند.

3 - 2. موضوعات اسباب صدور احادیث

سبب صدور حدیث از نظر موضوع، ممکن است در رابطه با آیه، حدیث، سؤال و مسائل دیگری نقل شده باشد که به بعضی از آنها اشاره می­کنیم.

1 - 3 - 2. سبب صدوری که در ارتباط با آیه قرآن مجید است

گاهی به این صورت است که آیه­ای که دارای صیغه عام است، نازل می­شود و از آن اداره خاص می­شود؛ مانند این فرموده خداوند متعال: « الذینء امنوا و لم یلبسوا إیمنهم بظلم أولئک لهم الأمن وهم معتدون » (54)

بعضی از صحابه چنین دریافتند که مراد از ظلم در آن آیه، ستم و تجاوز کردن از حدّ است و به این خاطر، برای شکایت نزد پیامبر آمدند و ایشان آنها را آگاه کردند که مراد از ظلم در این آیه، شرک است (55)

ترجمه اصل حدیث با سبب صدور آن چنین است: (56)

عبدالله بن معسود می­گوید: وقتی ایه « الذینء امنوا » (57)نازل شد، براصحاب رسول خدا دشوار آمد و گفتند: « ایمان کدام یک از ما با ظلم آلوده نشده است ؟ » پس رسول خدا فرمودند: « این طور نیست که شما فکر می­کنید. مگر نشنیده­اید سخن لقمان را به پسرش که گفت: " إنالشرک لظلم عظیم " ؟ (58)

گاهی هم به این صورت است که آیة مشکلی نازل می­شود و نیاز به توضیح دارد؛ (59)مانند این که:

ابی­بصیر می­گوید: از امام صادق درباره این سخن که خداوند فرموده است: « و کسانی که چون به آیات پروردگارشان تذکّر داده شوند، کر و کور روی آن نمی­افتند. » سؤال کردم، فرمودند: « یعنی، کسانی که دارای بصیرت هستند و در دل شک و تردید ندارند ».

2 - 3 - 2. سبب صدوری که در ارتباط با حدیثی غیر از حدیث خودش است

به این صورت که پیامبر حدیثی بیان می­کند و فهم آن برای بعضی از صحابه مشکل است. سپس پیامبر حدیث دیگری برای رفع اشکال آن بیان می­کنند؛ (60)مانند:

1. انس می­گوید: چون جنازه­ای از برابر پیامبر عبور میدادند و خوبی او را می­گفتند، سه بار فرمود: « بر او واجب شد ». جنازه دیگری ار برابر وی عبور دادند که بدی او را می­گفتند، سه بار فرمود: « بر او واجب شد ». پس گفتند: « ای پیامبر خدا، سخن شما در باره جنازه اوّل که خوبی آن گفته می­شد و در باره جنازه دوم که بدی آن گفته می­شد به یک صورت بود ». فرمود: « بله ای ابوبکر، خداوند ملائکه­ای دارد که بر زبان آدم به آنچه درباره خوبی و بدی کسی گفته می­شود، سخن می­گویند (61)

2. امام علی فرمود: رسول خدا به پیر زن بی­دندانی خبر داد که پیرزن بی­دندان وارد بهشت نمی - شود. پیر زن به گریه افتاد. پیامبر فرمود: « چرا گریه می­کنی ؟ » پاسخ داد: « ای رسول خدا، من دندان ندارم ». پیامبر خندید و فرمود: « به این صورت وارد بهشت نمی­شوی (62)(یعنی، جوان شده و سپس واردبهشت می­شود) ».

3 - 3 - 2. سبب صدور مربوط به امور شنوندگان از صحابه باشد (63)

گاهی صحابه نزد معصومان می­آمدند و مطلبی از امور شخصی خود را به ایشان می­گفتند و راهنمایی می­خواستند. آنها نیز با سخنان خویش، صاحبه را راهنمایی می­­کردند؛ مانند:

1. امام صادق از پدرش نقل می­کند که مردی از انصار نزد پیامبر آمد و گفت: « ای رسول خدا، دوست دارم که گواهی دهی بر این که نخلی را به پسرم می­بخشم ». فرمود: « آیا غیر از او فرزندی نداری ؟ » گفت: « بله ». فرمود: « برای آنها نیز به همان صورت بخشیده­ای که به این فرزند بخشیدی ؟ » گفت: « نه ». فرمود: « ما گروه انبیا بر ستمگر گواهی نمی­دهیم » (64)

2. امام صادق از پدرش و از جدش نقل می­کند که مردی بادیه­نشین به نام قلیب نزد پیامبر آمد و گفت: « ای رسول خدا، یک بار چنین و چنان برای حجّ آماده شدم، امّا برایم مقدور نشد ». پیامبر فرمود: « ای قلیب، به نماز جمعه برو که حجّ مساکین است ».(

4 - 3 - 2. سبب صدرو، سؤال سائل است (65)

گاهی اوقات فردی از معصوم سؤالی می­پرسید و ایشان در پاسخ او حدیثی بیان می­کردند؛ مانند:

1. امام صادق فرمود: مردی گفت: « ای رسول خدا، با چه کسی ازدواج کنیم ؟ » فرمود: « با کسانی که هم کفو شما هستند ». گفت: « آنها کیستند ؟ » فرمود: « بعضی از مؤمنان هم کفو بعضی دیگرند » (66)

2. امام علی فرمود: مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: « ای رسول خدا، چه شده که من مرگ را دوست ندارم ؟ » فرمود: « آیا مالی داری ؟ گفت: « بله ». فرمود: « آیا آن مال را پیش فرستاده­ای (تا ذخیره آخرتت گردد): « گفت: « نه ». فرمود: « به این سبب مرگ را دوست نداری؛ زیرا قلب انسان نزد مالش است » (67)

نتیجه

در یک جمع­بندی کلی می­توانیم به نتایج حاصل از مباحث مطرح شده به صورت ذیل اشاره کنیم:

الف. سبب صدور حدیث عبارت از امری (حادثه­ای، مناسبتی، پرسشی، نیازی، موضوعی و...) که موجب می­شود یکی از معصومان به خاطر آن یا درباره آن حدیثی را بیان کند.

ب. علم اسباب صدور احادیث یکی از انواع علوم حدیثی است و بعضی آن را جزء فقه الحدیث می­دانند و موضوع آن شناخت و بررسی علل و اسبابی است که معصومان به دنبال آنها حدیثی را بیان فرموده­اند.

ج. دربارۀ اهمیت شناخت اسباب صدور احادیث می­توان گفت که بعضی از احادیث دارای معنای واضح و روشنی هستند و بدون توجه به سبب صدورشان مفهوم آنها قابل فهم است، اما شناخت روایت قابل فهم نخواهد بود و یا برداشت نادرستی از آنها خواهد شد.

د. بعضی از آثاری که در این زمینه نوشته شده، رؤیت نشده است و سه اثری که در این مورد موجود است، عبارت­اند از: الف. کتاب اسباب ورود الحدیث، ب. کتاب البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث، ج. مقاله « اسباب الحدیث النبوی ».

هـ. مهم­ترین فواید شناخت اسباب صدور احادیث عبارتند از:

1. ایجاد بصیرت در فهم حدیث، 2. تخصیص عام، 3. تقیید مطلق، 4. تبیین مجمل، 5. بیان علت حکم، 6. شناخت احادیث تقیه­ای، 7. رفع تعارض، 8. تبیین نسخ، 9. ترجیح بین احادیث، 10. رفع ابهام از کلمات و عبارات نامفهوم، 11. آشنایی با شیوه معصومان در بیان مطالب، 12. آشنایی با افرادی که حدیث خطاب به آنها و یا درباره آنها صادر شده است، 13. ایجاد تسهیل در حفظ احادیث.

و. احادیث را با توجه به اسباب صدورشان می­توان به دو دسته تقسیم کرد:

1. احادیث دارای سبب صدور خاص که به دنبال سؤال حادثه یا جریانی بیان شده­اند؛

2. احادیث فاقد سبب صدور خاص که هیچ­گونه سببی برای آنها نقل نشده است.

ز. احادیثی که فاقد سبب صدورهستند به دو دسته قابل تقسیم­اند:

1. احادیثی که دارای سبب صدور عام هستند؛ یعنی به دنبال سؤال یا جریانی بیان نشده­اند و معصومان آنها را جهت ارشاد، موعظه و هدایت انسان­ها بیان فرموه­اند؛

2. احادثی که سبب صدورشان نقل نشده است. این احادیث دارای سبب صدور بوده­اند؛ اما یا به دلایلی، مانند توجه بیش از اندازه به خود حدث، محدودیت نوشت­افزار، ممنوعیت نقل و نگارش حدیث، شرایط تقیه، حفظ سینه به سینه صدورشان نقل نشده است و یا اصحاب معصومان برای جلوگیری از حصر معنای حدیث و اجتتاب از برداشت­های سطحی و محدود آنها را نقل نکرده­اند.

کتابنامه

- اسباب ورود الحدیث او اللمع فی اسباب الحدیث، جلال­الدین عبدالرحمان بن ابی­بکر بن محمد سیوطی، تحقیق: دکتر یحیی اسمایعل، دارالوفا، اول، 1408 ق / 1988 م.

- الفیة الحدیث، جلال­الدین عبدالرحمان بن ابی­بکر بن محمد سیوطی، بیروت: دارالفکر، 1414 ق / 1993م.

- بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1385 ق.

- البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، شریف ابراهیم بن محمد بن کمال الدین حسینی حنفی ابن حمزه دمشقی، بیروت: مکتبیة العلمیة، اول 1402 ق / 1982 م.

- اَحکام الإحکام، تقی الدین ابن دقیق، تحقیق: احمد محمد شاکر، بیروت: دارالجلیل، دوم، 1416 ق / 1995م.

- تدریب الرباوای فی شرح تقریب النووی، جلال­الدین عبدالرحمن بن ابی­بکر بن محمد سیوطی، تحقیق: الف. احمد عمر هاشم، بیروت: دارالکتب العربی، 1409 ق / 1989 م، ب. عبدالوهاب عبداللطیف، صمر: دارالکتب الحدیثة.

- تلخیص مقیاس الهدایة، علی­اکبر غفّاری، تهران: نشر صدوق، 1369 ش.

- تهذیب الاحکام، ابی­جعفر بن حسن طوسی، تحقیق: محمد جواد فقیه، بیروت: دارالاضواء، اول، 1413 ق.

- الجعفریّات (الأشعثیات)، محمّدبن محمّد بن الأشعث الکوفی، تهران: مکتبة النّّینوی.

- شرح شرح نخبة الفکر فی مصطلحات الاثر، محمّد القاری علی بن سلطان هروی، تحقیق: محمّد

45


نزار تمیم و هیئم نزار تمیم، بیروت: دارالارقم.

- شرح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی، تنظیم: محمّد غیاث الصباغ، دمشق: مکتبة الغزالی، دوم، 1410 ق / 1990 م.

- فقه الحدیث و روش­های نقد متن، نهله غروی نایینی، دفتر نشر آثار علمی دانشگاه تربیت مدرس، 1379 ش.

- الکافی، محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، شرح و ترجمه: سید جواد مصطفوی، اول، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت.

- کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، مصطفی بن عبدالله القسطنطنی الرّومی الحنفی حاجی خلیفه، بیروت: دارالفکر، 1314ق / 1994 م.

- کیف نتعامل مع السّنة النبّویه، یوسف قرضاوی، هیرندن فیرجینیا، ایالات متحده آمریکا، دوم، 1411 ق / 1990 م.

- مستدرکات مقیاس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، قم: چاپخانه مهر، 1413ق.

- المصباح فی اصول الحدیث، سید قاسم اندجانی، مدینه: مکتبة الرّمان، دوم، 1408 ق / 1987م.

- مفاتیح علوم الحدیث و طرق تخریجه، محمّد عثمان الخست، قاهره: مکتبة القرآن.

- مفتاح السّعاده و مصباح السّیادة فی موضوعات العلوم، طالش احمد بن مصطفی کبری­ زاده، دارالعلمیة.

- من لایحضر الفقیه، شیخ صدوق، تحقیق: الف. علی­اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ب. سید حسن موسوی الخراسان، نجف: دارالکتب الاسلامیة، چهارم، 1378 ق.

- منهج ذوی النّظر، محمد محفوظ بن عبدالله ترمسی، شرح منظومه علم الاثر سیوطی، مصر: مکتبة مصطفی البالبی الحلبی و اولاده، چهارم، 1406 ق / 1085 م.

- الموجز فی مصطللح الحدیث، موسی نؤی العربی، دمشق: مکتبة الغزالی، اول، 1417 ق / 1996م.

- نزهه النّظر بشرح نخبة الفکر، ابن حجر عسقلانی، تنظیم: ابو عبدالرحیم محمّد کمال الدین الادهمی، مکّه: مکتبة فیصلیه.

- النکت علی نزهه النّظر، علی بن حسن بن علی بن الحمید حلبی الأثریّ، ریاض: دار ابن الجوزی، سوم، 1416 ق / 1995 م.

- الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، محمدبن محمد ابن ابوشبهه، علام المعرفة و جدة شهر، اول، 1403 ق / 1983 م.

- « اسباب الحدیث النبوی فی الثرات الامامی »، سید حسین آل المجدد حسینی، فصلنامه علوم الحدیث.

- « بررسی اصول و معیارهای نقد حدیث از جهت متن ». جعفر صادق فدکی، پایان­نامه کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، به راهنمایی دکتر دیاری، قم: دانشگاه قم، دانشکدۀ علوم انسانی، 1379 ش

46


پانوشت‌ها:

پاورقی

1- - نزهة النّظر، ص 97.اول صفحه

2- - شرح شرح نخبة الفکر، ص 814؛ خاطر السّمین (حاشیه لقط الدّرر)، ص 178.اول صفحه

3- - الوسیط، ص 466؛ المصباح، ص 135.اول صفحه

4- - مفاتیح علوم­الحدیث، ص 126.اول صفحه

5- - تلخیص مقیاس الهدایة، ص 245.اول صفحه

6- - بررس اصول و معیارهای نقد حدیث از جهت متن (پایان­نامه کارشناسی ارشد)، ص 28.اول صفحه

7- - فقه الحدیث، 41.اول صفحه

8- - حاشیة ابن قطلوبغا علی شرح مخبة الفکر، ص 159؛ شرح شرح نخبة الفکر، ص 814.اول صفحه

9- - شرح نخبة الفکر، ص 144؛ الموجز فی مصطلح الحدیث، 60.اول صفحه

10- - همان.اول صفحه

11- - ذکر این نکته مهم است که ناقل سبب صدور حدیث می­تواند معصوم یا غیرمعصوم باشد.اول صفحه

12- - البیان و التعریق فی اسباب ورود الحدیث ف ص 31؛ الوسیط، ص 466.اول صفحه

13- - کشف الظّنون، ج 1، ص 120.اول صفحه

14- - مفاتیح علوم الحدیث، ص 126.اول صفحه

15- - تلخیص مقیاس الهدایة، ص 243.اول صفحه

16- - همان.اول صفحه

17- - مستدرکات مقیاس الهدایة، ج 5، ص 285 (با اندکی تلخیص).اول صفحه

18- - کیف نتعامل مع السّنة النّبویة، ص 125 و 126.اول صفحه

19- - لازم به ذکر است که بعضی دیگر از سؤال­ها و جریان­هایی را که راویان، همراه احادیث نقل کرده­اند یا جهت فهم احادیث و یا برای جلوگیری از سوء استفاده از احادیث بوده استهمچنین، ممکن است راویان آنها را از روی ناچاری برای جلوگیری از ناقص شدن مطلب، همراه احادیتشان نقل کرده باشند.اول صفحه

20- - بحارالانوار، ج 89، ص 49.اول صفحه

21- - الوسیط، ص 466.اول صفحه

22- - وی کتاب اسباب ورود الحدیث سیوطی را تحقیق کرده و به عنوان رساله دکتری ارائه داده است.اول صفحه

23- - اسباب ورود الحدیث، ص 58.اول صفحه

24- - جلال­الدین، عبدالرحمن بن ابی­بکر سیوطی، در سال 849 ق، در مصر متولد شد و در سال 911 ق، در قاهره وفات یافت او پیشوا، حافظ، مورّخ و ادیب بوده و حدود ششصد تصنیف داشته است؛ از جمله: التقان فی علوم القرآن، تدریب الرّاوی و تفسیر درّالمنشور (اعلام، ج 3،ص 301).اول صفحه

25- - اسباب ورود الحدیث، ص 107.اول صفحه

26- - محمّد بن علی بن وهب بن مطیع، ابوالفتح، تقی الدّین قشیری که مانند پدر و جدّش به ابن دقیق العید معروف است قاضی و از بزرگان علم اصول است در سال 625 ق، در ینبع متولد شد و در سال 702 ق، در قاهره وفات یافت از آثار او احکام الاحکام در حدیث، تحفة اللبیب فی شرح التقریب، شرح اربعین حدیثا للنّووی و..هستند (الاعلام، ج 6، ص 283).اول صفحه

27- - احکام الاحکام، ص 64.اول صفحه

28- - مفتاح السّعادة، ص 342.اول صفحه

29- - عمربن محمبد بن رجاء، ابوحفص العکبری، معروف به درستکاری و پرهیزگاری بوده و در سال 399 ق، وفات یافت (المنهج الاحمد، ج 2، ص 39).اول صفحه

30- - محمّد بن حسین بن محمّد بن خلف بن الفراء، ابویعلی که در سال 380 ق، متولد شد و در سال 458 ق، وفات یافت در اصول، فروع و انواع فنون اهل بغداد، عالم زمان خویش بودهاز آثارش می­توان الکفایة فی اصول الفقه، احکام القرآن، عیون المسائل و...را نامبرد (الاعلام، ج 6، ص 100).اول صفحه

31- - شرح نخبة الفکر، ص 144.اول صفحه

32- - اسباب ورود الحدیث، ص 58.اول صفحه

33- - الوسیط، ص 476.اول صفحه

34- - الفیة الحدیث، ص 91.اول صفحه

35- - تدریب الرّاوی، ص 394.اول صفحه

36- - الفیة السّیوطی، محمّد شاکر، ص 106؛ شرح الفیة السّیوطی، اشیوبی الولوی، چ 2، ص 176؛ المصباح، ص 135.اول صفحه

37- - منهج ذوی النّظر، ص 258.اول صفحه

38- - الفیة الحدیث، ص 91.اول صفحه

39- - محقق احمد محمّد شاکر می­گوید: شرح حال این مرد را پیدا نکردم (الفیة السّیوطی، محمّد شاکر، ص 106، در شروح دیگر الفیة هم شرح حال وی وجود ندارد.اول صفحه

40- - اسباب ورود الحدیث، ص 58.اول صفحه

41- - شرح الفیة السیوطی (الولوی)، ج 2، ص 176.اول صفحه

42- - الوسیط ف ص 476.اول صفحه

43- - محمبد بن احمد بن عثمان بن قایماز الذهبی، شمس الدّین، ابو عبدالله درسال 673 ق، در دمشق متول شد او حافظ، مورخ، علامة و محقق بود و در سال 748 ق، در دمشق فوت کرداز آثار او می­توان سیر النبلاء، تذکرة الحفاظ، میزان الاعتدال و..را نام برد (الاعلام، ج 5 ص 326).اول صفحه

44- - تدریب الزّاوی، ص 394؛ شرح الفیة السّیوطی (الولوی)، ج، ص 176.اول صفحه

45- - الوسیط، ص 476.اول صفحه

46- - عبدالغنی بن سعید بن بشرین مروان، ابو محمّد ازدی مصری، حافظ، امام متقنو نسّابه، در سال 332 ق، متولد شد و در علم حدیث و حفظ آن، امام زمانش بود و ثقه و مأمون بود د رهفتم صفر سال 409 ق، وقات یافت (تذکرة الحفّاظ، ج 3، ص 235 و 236).اول صفحه

47- - اسباب ورود الحدیث، ص 112.اول صفحه

48- - او سیّد ابراهیم بن محمّد، کمال الدّین، مشهور به ابن حمزه حسینی حنفی دمشقی یکی از اعلام محدّثین بوده که در فنون مختلف مهارت داشته استدر سال 1054 ق، متولد شد و در سال 1120 ق، وفات یافت (البیان و التّعریف فی اسباب ورود الحدیث، ج 1، ص 29).اول صفحه

49- - اسباب ورود الحدیث، ص 59.اول صفحه

50- - معالم السّنة النّبویه، ص 197.اول صفحه

51- - « اسباب الحدیث النّبوی »، فصلنامه علو­م­الحدیث، ش 2، ص 58-106 و ش 4، ص 45-103.اول صفحه

52- - بعضی از کتبی که از احادیث، آنها استفاده شده است، عبارت­اند از: الامالی شیخ صدوق، الامالی شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ثواب الاعمال، الکافی، معانی الاخبار، صحیفة الرّضا و علل الشّرایع.اول صفحه

53- - النکتی علی نزهه النّظر، ص 209.اول صفحه

54- - کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده­اند، آنان راست ایمنی و ایشان ره یافتگان­اند (سوره انعام، آیه 82).اول صفحه

55- - اسباب ورود الحدیث، ص 43.اول صفحه

56- - همان، ص 43.اول صفحه

57- - سوره انعام، آیه 82.اول صفحه

58- - به راستی شرک، ستمی بزرگ است (سوره لقمان آیه 13).اول صفحه

59- - اسباب ورود ا لحدیث، ص 43.اول صفحه

60- - همانلازم به ذکر است که این مطلب شامل احادیث سایر معصومان هم می­شود.اول صفحه

61- - همان، ص 44.اول صفحه

62- - الجعفریّات، ص 191.اول صفحه

63- - اسباب الورود الحدیث، ص 44.اول صفحه

64- - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 69.اول صفحه

65- - تهذیب الاحکام، ج 3، ص 211.اول صفحه

66- - « اسباب الحدیث »، فصلنامه علوم­الحدیث، ش 2، ص 62 اول صفحه

67- - الکافی، ج 5، ص 337.اول صفحه

68- - الجعفریّات، ص 211اول صفحه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.