علل، زمینهها و شرایطی که باعث صدور خطبهای از جانب امام علی× شده است «فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه» قلمداد میشود که در کتب حدیثی آن را «اسباب صدور حدیث» میگویند. این مقاله به منظور فهم بهتر معانی خطبههای نهجالبلاغه و حل برخی تضادهای ظاهری به بررسی فضای فرهنگی ـ اجتماعی صدور این خطبهها میپردازد. در این راستا علاوه بر بررسی روایات معتبر مربوط به خطبههای نهجالبلاغه، مطالعه برخی شرحها، کتب تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری نیز سودمند است. ذکر این نکته نیز لازم است که ما در نقل فضای صدور حکم را به یک مورد خاص منحصر نمیکنیم؛ بلکه در فهم بهتر حدیث و روایت از آن بهرهمند میشویم.
در این نوشتار تلاش شده است تا با توجه به اهمیت مسئله، پیشینه تاریخی آن بازگو و روشهای فهم فضای صدور تبیین و با آسیبشناسی بحث، میزان تأثیر فرهنگ زمانه در این خطبهها واکاوی گردد.
امام علی×، نهجالبلاغه، خطبه، فضای صدور، فضای فرهنگی ـ اجتماعی.
برای دریافت فایل بر روی لینک زیر کلیک کنید.
http://s4.picofile.com/file/7800200000/fazay_sodor_nahj.doc.html
علل، زمینهها و شرایطی که باعث صدور خطبهای از جانب امام علی× شده است «فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه» قلمداد میشود که در کتب حدیثی آن را «اسباب صدور حدیث» میگویند. این مقاله به منظور فهم بهتر معانی خطبههای نهجالبلاغه و حل برخی تضادهای ظاهری به بررسی فضای فرهنگی ـ اجتماعی صدور این خطبهها میپردازد. در این راستا علاوه بر بررسی روایات معتبر مربوط به خطبههای نهجالبلاغه، مطالعه برخی شرحها، کتب تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری نیز سودمند است. ذکر این نکته نیز لازم است که ما در نقل فضای صدور حکم را به یک مورد خاص منحصر نمیکنیم؛ بلکه در فهم بهتر حدیث و روایت از آن بهرهمند میشویم.
در این نوشتار تلاش شده است تا با توجه به اهمیت مسئله، پیشینه تاریخی آن بازگو و روشهای فهم فضای صدور تبیین و با آسیبشناسی بحث، میزان تأثیر فرهنگ زمانه در این خطبهها واکاوی گردد.
امام علی×، نهجالبلاغه، خطبه، فضای صدور، فضای فرهنگی ـ اجتماعی.
نهجالبلاغه، این اثر جاودانه، برگرفته از انوار سخنان گهربار امیرمؤمنان علی×، بزرگمرد تاریخ بشریت است که هیچگاه گذشت زمان پرده کهنگی و غبار فراموشی بر سیمای پرفروغ او نیفکنده، از شکوه آن نکاسته و جلوههای تقوا، عدالت، جهاد و دیگر صفات برجسته او را از یاد نبرده و در برابر دنیایی از عظمت، دانش و حکمت او سر تعظیم فرود آوردهاست؛ جاذبههای کلام امیرمؤمنان از مرزهای تعصب و فرقهگرایی گذشته، دوست و دشمن را به ستایش واداشته که با زبان اندیشه و سوز دل گونهای از فضیلت او را بیان کردهاند.
نهجالبلاغه که در لغت به معنای «شیوه بلاغت» است، منتخبی از خطبهها، دعاها، وصایا، نامهها و جملههای کوتاه مولای متقیان علی× است که ادیب نامور و محدث بزرگوار، مرحوم سیدرضی& در سال 400 هجری از میان صدها کتاب و منبع گردآوری و تنظیم کرده است.
فضای صدور در کتابهای حدیثی با نامهایی چون اسباب صدور حدیث، اسباب ورود حدیث و اسباب الحدیث نامبردار است (سلیمانی، 1383، ص 67) و از جمله شاخههای فقه الحدیث میباشد (معماری، 1377، ص 75)[1] که بیانگر علل و زمینههایی است که باعث صدور قول یا فعل و یا تقریر از ناحیه معصوم× میگردد (سلیمانی، 1383، ص 65 و 68)؛ به بیان دیگر سبب ورود حدیث یعنی زمینهای که موجب شدهاست تا معصوم^ سخنی بگوید و حکمی را بیان و مسئلهای را طرح یا رد و انکار کند و یا حتی کاری انجام دهد، پس علم اسباب ورود حدیث، همانند علم اسباب نزول قرآن کریم میباشد (حسینی، 1401 ق، ص 3)؛ البته همان طوری که تمام آیات قرآن دارای سبب خاصی نیستند، احادیث نیز چنیناند. (سلیمانی، 1383، ص70)
با توجه به آنچه گفته شد، منظور از فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه یعنی موقعیتهایی که علی× به ایراد خطبه پرداخته و مطالبی را بیان نمودهاند که گاهی این شرایط به نوعی در عصر زندگی علی× مطرح بوده است، مانند فضای فرهنگی، علمی و شرایط اجتماعی و گاهی چنین شرایطی مختص یک خطبه و یک زمان معین میباشد.
فرایند درک و تفسیر متن با زمینههای فکری، اجتماعی، تاریخی و فرهنگیای که در زمان خلق اثر و تکوین متن و گفتار، مؤلف را احاطه کرده و او در آن جغرافیای خاص فرهنگی، اجتماعی و تاریخی به خلق اثر پرداخته است، در ارتباط است و این مطلب در جای خود یک اصل عقلایی در گفتمان متعارف بشری است که در تحلیل، تفسیر و معناشناسی یک متن، نوشتار یا گفتار یک اندیشمند، فضای کلی و آهنگ سخن وی را باید مورد عنایت قرار داد و با توجه به آن جهتگیریِ محوری، از میان معانی نهفته و محتمل در کلام، احراز کرد و در پرتو تناسب سیاق کلام، مراد وی را بازشناسی نمود. روایات صادر شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین^ ازاین قاعده مستثنا نیست؛ فهم درست و صحیح آن سخنان گهربار به شناخت و معرفت تاریخ صدور آن روایات وابسته است؛ (مهریزی، 1374، ص23) چه اینکه این روایات در فضا، شرایط، عادتها، سنن و اقتضاهای آن زمان بهوجود آمده است و حضور در محیط عصر را بیشتر از قرآن نشان میدهد و به تعبیر دکتر حنفی حدیث از قرآن تاریخیتر است. (حنفی، 1380، ص 40؛ ایازی، 1380، ص 54)
در مورد نهجالبلاغه مسئله از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا امام علی× در رأس حکومت اسلامی قرار گرفته و بیشک دستورهایی که به عنوان حاکم اسلامی از حضرت امیر× صادر شده است باید بهطور ویژه و با در نظر گرفتن شرایط و موقعیتهای خاص امام× ملاحظه و تفسیر گردد.
بهعنوان نمونه به مواجهه حضرت با مسئله جهاد توجه میکنیم که ایشان در خطبه 16 مردم را به بازگشت به خانههای خود (و جهاد نکردن) دعوت میکند و میفرماید: «لاَیهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْل، وَلاَ یظْمَأُ عَلَیهَا زَرْعُ قَوْم، فَاسْتَتِرُوا ببُیوتِکُمْ، وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَینِکُمْ؛ آنچه براساس تقوا پایهگذاری شود، نابود نگردد، کشتزاری که با تقوا آبیاری شود، تشنگی ندارد. ای مردم! به خانههای خود روید و مسائل را میان خود اصلاح نمایید.»
اما در خطبه 27 مردم را به جهاد دعوت میکند و میفرماید: «فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیائِهِ، وَهُوَ لِباسُ التَّقْوَى، وَدِرْعُ اللهِ الحَصِینَةُ، وَجُنَّتُهُ الوَثِیقَةُ، فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلبَسَهُ اللهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ البَلاَءُ؛ همانا جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خدا آن را به روی بندگان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است، کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک نماید، خداوند لباس ذلت و خواری بر او میپوشاند و دچار بلا و مصیبت میشود.»
با دقت در فضای صدور خطبههای فوق، این تضاد به راحتی قابل حل است؛ زیرا حضرت خطبه 16 را در موقعیت بیعت با وی در مدینه ایراد کردهاست که هنگامه شورش علیه عثمان در مدینه بود و خلیفه را به قتل رسانده بودند، اما اجازه دفن جنازهاش را نمیدادند، در این هنگام علی× مردم را به آرامش دعوت میکند. (ابن ابیالحدید، 1378 ق، ص274 و 275)؛ اما خطبه 27، زمانی ایراد شده است که خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر انبار به گوش علی× رسیده بود، بدیهی است که امام در این موقعیت مردم را برای مقابله با غارتگریهای معاویه دعوت به جهاد خواهدکرد. (قاضی، 1406 ق، ص 323 و 324؛ کلینی، 1388 ق، ص 6)[2]
در پایان، اشاره بهاین نکته لازم است که آشنایی با فضای صدور در تمام خطبهها ضروری نیست؛ زیرا متن برخی از خطبهها بهطور تقریب جنبه اخلاقی یا اعتقادی دارد، مثلاً صفات خداوند را بیان میکند! مسئله اصلی دراین گونه موارد فهمیدن آن صفات و عمل براساس دستورهای اخلاقی آن خطبه است و دانستن مکان و زمان ایراد این گونه خطبهها تأثیر چندانی در درک محتوای عالی آنها نخواهد داشت (هرچند درک آن از جنبه تاریخی اهمیت دارد).
در لابلای آثار مؤلفانی که به علم اسباب صدور احادیث پرداخته اند؛ کوششهای علمی مختصری در زمینه فضای صدور خطبههای نهجالبلاغه صورت گرفتهاست که به بررسی اجمالی آنها میپردازیم.
کلیدهای شناسایی نهجالبلاغه؛ مرحوم محمد دشتی کلید 21 کتاب مزبور را با عنوان «شناخت شأن نزول خطبهها و نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه، بررسی زمینههای پیدایش» به بررسی علوم نظری و ذکر چند مثال اختصاص داده است، وی پس از مقدمه کوتاهی در اهمیت مسئله، راههای به دست آوردن شأن نزول نهجالبلاغه و کاربرد آن را ذکر کردهاست، همچنین در ترجمه نهجالبلاغه و درآغاز خطبهها و نامهها شأن نزول را آورده است. (دشتی، 1379، ص272 ـ 263)
خاستگاه فرهنگی نهجالبلاغه؛ پژوهشی است که مؤلف بزرگوار آن محمدحسن نادم برای پاسخ به مهمترین شبهه مخالفان پیرامون نهجالبلاغه گردآوری کرده است، این شبهه عبارت از این است که نهجالبلاغه از کلمات و سخنان امام علی× فراهم نیامده است؛ بلکه همه آن یا بخشی از آن از حضرت علی× نیست؛ زیرا در برخی از کلمات آن سخنان دقیق و اصطلاحات عمیق فلسفی و عرفانیای نهفته است که جغرافیای فکری و فرهنگی آن زمان عاری از آن اصطلاحات و تعبیرات بوده و فهم و درک آن مسائل برای مردمان آن عصر ناممکن مینماید.
برای پاسخ به این شبهه کتاب مزبور، اوضاع فرهنگی عراق را که بیشتر سخنان حضرت در آنجا ایراد شده است، به عنوان زمینههای پیدایش نهجالبلاغه بررسی میکند. (نادم، 1383، ص 13 ـ 11)
المدخل الی علوم نهجالبلاغه؛ این کتاب تألیف محسن باقر موسوی، شامل مجموعهای از علوم پیش نیاز برای فهم نهجالبلاغه است، به عقیده نویسنده، هم چنانکه فهم قرآن منوط به آگاهی از علوم قرآنی مانند لغت و ادب، شأن نزول، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه است، برای شناخت نهجالبلاغه نیز لازم است محقق از اسباب صدور خطبهها و ارسال نامهها و بیان کلمات قصار آن آگاه شود. وی براین اساس پس از شرحی مفصل درباره مدارک نهجالبلاغه و بررسی اسناد روایت آن، اوضاع زمانی و مکانی صدور هر یک از مطالب نهجالبلاغه را بیان کردهاست.
شرحهای نهجالبلاغه؛ با توجه به آنکه سید رضی در بیشتر خطبههای نهجالبلاغه سند و فضای صدور را ذکر نکردهاست،[3] برخی از شارحان به ذکر تاریخ و سند و فضای صدور خطبه پرداختهاند؛ ولی از میان دهها شرح نوشته شده بر نهجالبلاغه فقط تعدادی از آنها بهطور مفصل به موضوع پرداختهاند، در میان شرحهای نگاشته شده بر نهجالبلاغه سه شرح ابن ابیالحدید، پرتوی از نهجالبلاغه و پیام امام تا حدودی به بررسی فضای صدور خطبهها پرداختهاند که در اینجا نیمرخی از این شروح نشان داده میشود:
«پیام امام» جدیدترین شرح بر نهجالبلاغه، کار گروهی آیتالله مکارم شیرازی و همکارانشان است که در هشت جلد انتشار یافته و در آن[4] فقط خطبهها بررسی شده است. در این کتاب در ابتدای بیشتر خطبهها، مطلبی با عنوان «خطبه در یک نگاه» آمده که در آن نوعی فضای تاریخی صدور خطبهها ذکر شده است، (مکارم شیرازی، 1379، ص536 و 537) در برخی از موارد نیز عنوان «شأن ورود خطبه» (پیشین، ص 315) و حتی گاهی عبارت «شرایط و زمان صدور خطبه» به کار رفته است. (پیشین، ص269)
کتاب پرتوی از نهجالبلاغه تألیف دکتر سید محمدمهدی جعفری در پنج جلد که سه جلد آن به خطبههای نهجالبلاغه اختصاص یافته و جلد اول آن با استفاده از ترجمه آیتالله سیدمحمود طالقانی، و بقیه جلدها با تلاش خود آقای جعفری تکمیل شده است. در مقدمه هر خطبه بعد از تعیین سند و منبع آن، تاریخ آن نیز به قرینه محتوا یا اشاره سید رضی یا تصریح تاریخها و منابع دیگر مشخص گردیده و دراین قسمت توضیحاتی درباره شرایط تاریخی و شأن بیان خطبهها ارائه شده است.
شرح ابنابیالحدید، معتزلی در ردیف نخستین شرحهایی است که بر نهجالبلاغه نوشته شده است. وی بیشتر مطالب تاریخی را ذکر کردهاست که در کمتر کتابی به چشم میخورد؛ زیرا از منابعی بسیار غنی استفاده کردهاست که به احتمال قوی، بعدها در هجومهای ضدفرهنگی و خانمان برانداز مغول از بین رفتهاند.
شرح ابنابیالحدید تا آن اندازه با مسائل تاریخی عجین شدهاست که میتوان کتاب وی را دارای صبغه تاریخی دانست. ابن ابیالحدید در ذکر مسائل تاریخی گاهی به آفت زیادهروی دچار شده است. مثلاً به بهانه خطبه 228 «لله بلاءُ فُلاَن، فَلَقَدْ قَوَّمَ الاَْوَدَ، وَدَاوَى الْعَمَدَ» واژه «فلان» را بر «عمر» تطبیق میکند و تمام جلد دوازدهم شرح خود را به بررسی حالات عمر اختصاص میدهد.
برخی معتقدند تنها راه شناخت سبب ورود احادیث، مانند اسباب نزول قرآن، روایت و نقل میباشد؛ آن هم روایتهایی که صحت آنها مورد تأیید باشد. (سلیمانی، 1383، ص 70) ولی باید خاطر نشان کرد که از طریق موارد زیر نیز میتوان فضای صدور خطبه را کشف کرد:[5]
1. تحلیل متن نهجالبلاغه، در برخی موارد بیانگر فضای صدور حدیث است، بهعنوان مثال در خطبه 47 امام علی× خطاب به کوفه میفرماید: «کَأَنَّی بکِ یاکُوفَةُ تُمَدِّینَ مَدَّ الاَْدَیمِ الْعُکَاظِی» از محتوای عبارت معلوم میشود که حضرت این خطبه را زمانی در کوفه ایراد کرده است که از مردم کوفه غضبناک است. چنانکه با دقت در محتوای خطبه 54 «فَتَدَاکُّوا عَلَی تَدَاکَّ الاِْبِلِ الاهیم ِ یوْمَ وِرْدِهَا» که در وصف روز بیعت ایراد فرموده است، میتوان فضای بیعت با حضرت در مدینه را تبیین کرد و در فهم خطبههایی که در روز بیعت یا کمی پس از آنایراد شدهاست به کار گرفت.
2. نکتههایی که سید رضی قبل و بعد از خطبهها آورده است، در تبیین فضای صدور خطبهها نقش بهسزایی دارد؛ مثلاً مؤلف در ابتدای خطبه 67 «فَهلاَّ احْتَجَجْتُمْ عَلَیهمْ: بأَنَّ رَسُولَ اللهِ| وَصَّى بأَنْ یحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهمْ» فضای صدور خطبه را تبیین کرده و مینویسد: زمانی که پس از رحلت حضرت پیامبر|، ماجرای سقیفه را به اطلاع امام رساندند؛ حضرت پرسیدند: انصار در پاسخ مهاجرین چه گفتند؟ پاسخ شنید: [انصار] گفتند: زمامداری از ما و زمامداری از شما مهاجرین انتخاب گردد! امام× فرمود: «فَهَلاَّ احْتَجَجْتُمْ... ».
3. مطالعه شروح نهجالبلاغه که در بحث پیشینه پژوهش به ذکر آنها پرداختیم.
4. کتابهای تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری، در این کتابها همچون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، الغارات ثقفی و... حوادثی نظیر ماجرای سقیفه، قتل عثمان، جنگهای جمل، صفین، نهروان و... ذکر گردیده است و میتوانند منابع بسیار خوبی برای کشف فضای صدور خطبهها باشند.
5. استفاده از کتابهای مصادر نهجالبلاغه، از آنجا که سید رضی سلسله سند راویان و کتابهای مورد استفاده خود در تدوین نهجالبلاغه را حذف کرده است؛ عدهای درصدد برآمدهاند که سلسله اسنادی برای این کتاب عظیم، از منابع تاریخی بیابند، برخی از این مصادر عبارتند از: مصادر نهجالبلاغه و اسانیده، عبدالزهراء خطیب حسینی؛ مدارک نهجالبلاغه، کاشف الغطاء؛ استناد نهجالبلاغه، امتیاز علی خان عرشی؛ نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغه، محمدباقر محمودی؛ مصادر نهجالبلاغه، عبدالله نعمت؛ بحثی کوتاه پیرامون مدارک نهجالبلاغه، رضا استادی؛ اسناد و مدارک نهجالبلاغه، محمد دشتی و روات و محدثین نهجالبلاغه، محمد دشتی.
بهعنوان نمونه میتوان به خطبه 54 «قَدِ اسْتَطْعَمُوکُمُ الْقِتَالَ، فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّة، وَتَأْخِیرِ مَحَلَّة...» اشاره کرد که بر طبق آنچه در مصادر نهجالبلاغه آمده است، امام× آن را در هنگامی که عمرو بن عاص بر مصر غلبه کرد و نماینده امام ـ محمد بن ابی بکرـ را بهشهادت رساند، گروهی از آن حضرت خواستند تا نظر خود را در باره خلفای پیشین بیان کند، امام در جواب آنها فرمود: آیا از فتنهگری عمرو بن عاص فراغت یافتهاید؟ شما هنگامی این سئوال را مطرح میکنید که مصر را از شما بازگرفتهاند و شیعیان مرا به شهادت رساندهاند! سپس فرمود: به زودی نامهای خواهم نوشت که پاسخ سئوال شما در آن نامه باشد و این خطبه قسمتی از آن نامه است. (حسینی، 1395 ق، ص392 ـ 390)
سخنی که در مناسبتی خاص و برای حل مشکلی معین بیان شدهاست، با آن حادثه ارتباطی تنگاتنگ دارد، بهگونهای که اگر شناخت آن مناسبت میسر نگردد، فهم اساسی آن سخن نیز ممکن نخواهد بود؛ لذا مهمترین کاربرد فضای صدور را میتوان فهم بهتر مفهوم حدیث دانست؛ (هاشم، 1418 ق، ص 260) مثلاً امام×، کمیل را از شهر خارج میکند و به قبرستان کوفه میبرد تا از غوغاهای زمانه و از سر و صدا، هیاهو و اشتغالات دنیوی و تاریکی اوهام عصر خود جدا سازد و آنگاه برای آمادگی بیشتر و توجهدادن به مطلبی که قرار است برای او بیان شود، میفرماید: ای کمیل! بهترین قلبها، قلبی است که گنجایش و حفظ بیشتری داشته باشد، پس آنچه میگویم به خوبی حفظ نموده و به خاطر داشته باش! «النَّاسُ ثَلاَثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِی، وَمُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاة، وَهَمَجٌ رَعَاعٌ...» (حکمت 147) از رهگذر تأمل در این شرایط معلوم میشود کهاینگونه مطالب چنان نیست که برای همه و در هر جا بیان شود؛ بلکه سخن ویژهای است که حضرت در مکان و زمان خاص برای افراد نخبه و برگزیده بیان کرده است.
دانستن فضای صدور و علت ایراد خطبهها علاوه بر فهم بهتر میتواند به حل تضادهای ظاهری نیز کمک کند، بهعنوان نمونه حضرت علی× در خطبه 206 میفرماید: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ؛ من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید.» ولی در خطبه 135 به مغیرة بن شعبه چنین میگوید: «یابْنَ اللَّعِین ِ الاَْبْتَر ِ، وَالشَّجَرَةِ الَّتی لاَ أَصْلَ لَهَا وَلاَ فَرْعَ... ؛ ای فرزند لعنت شده دم بریده و درخت بیشاخ و برگ...!» حال این سئوال مطرح میشود که چرا حضرت یکجا از دشنامدادن نهی میکند و در جایی دیگر خود این چنین کلماتی بر زبان میآورد؟ آیا تحت تأثیر احساسات واقع شده است؟ با مراجعه به فضای صدور هر دو خطبه تضاد ظاهری حل خواهد شد؛ زیرا امام وقتی در جنگ صفین شنید که یارانش شامیان را دشنام میدهند، فرمود: آنها را دشنام ندهید؛ بلکه کردارشان را بیان و حالات آنها را بازگو نمایید و بهتر آن است که بگویید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن و بین ما و آنها را اصلاح فرما. (اسکافی، بیتا، ص137؛ ابن ابیالحدید، 1378 ق، ص 24 ـ 21)
اما مورد دوم مربوط به موقعی است که مغیرة بن شعبه با آن شخصیت ویژه و شگفتآوری که دارد، از سوی عثمان به نزد حضرت آمده و میخواهد حضرت را از پای در آورد و سخنان زشتی بر زبان میآورد، حضرت با توجه به سابقه وی و دفاع از عملکرد خود در قبال عثمان اقدام به بیان چنین سخنانی کرده است. (پیشین، ص 302 و 303؛ امینی، 1397 ق، ص330؛ محمودی، 1396 ق، ص162 و 163)
یکی دیگر از کاربردهای بسیار مهم آشنایی با فضای صدور، مربوط به بررسی میزان تأثیر فرهنگ زمانه در سخنان امیرمؤمنان است، بدینبیان که با بررسی فضای صدور سخنان امام ثابت میشود که علی× تحت تأثیر فرهنگ زمانه قرار نداشته و همچون قرآن فراتر از عصر و زمان خود حرکت میکند، لذا نهجالبلاغه جاودان بوده و میتواند پاسخگوی خواستهها، آمال و نیازهای مردم در تمام اعصار باشد.[6]
برای اثبات این مطلب باید به این نکته اشاره نمود که ولایت امیرمؤمنان استمرار خط نبوت پیامبر است و جانشینان واقعی پیامبر اسلام به دلیل درک عمیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر درست آن، افزون بر تقویت و توسعه پایههای این فرهنگ در طول زمان، باید آن را از سقوط در دامان تحریف و انحراف که ممکن است برای هر فرهنگ نوپایی پدید آید، حفظ کنند تا شالوده فرهنگ اصیل اسلامی و بینش راستین در باره آن به همه مردم رسیده و حجت الاهی بر همه تمام گردد؛ (کاشفی، 1380، ص310 و 311) لذا امام علی× جهت حفظ راه و رسم پیامبر اعظم| در ایجاد و تقویت فرهنگ اسلامی، باید فراتر از زمان حرکت نموده و تحت تأثیر فرهنگ زمانه عربها قرار نگیرد.
شواهد زیر مؤید عدم تأثیرپذیری امیرمؤمنان از فرهنگ زمانه دارد:
حکومت علوی و شخص مولای متقیان در فضا و شرایطی قرار داشت که سیاست بازی، نیرنگسازی و فریبکاری در حکومت بر مردم، امری پذیرفته شده و بهعنوان کاردانی و زیرکی بهشمار میرفت و چنین رفتاری با اقبال عمومیمواجه میگشت؛ حتی کسانی که افق دیدشان به همان زمان محدود میشد و حداکثر میتوانستند سود و زیان اسلام را در همان مقطع در نظر بگیرند، به سیره و روش آن حضرت اشکال میکردند و توصیه میکردند که برای حفظ حکومت خویش از شیوههای رایج سیاستمداران دنیوی استفاده کنند؛ ولی آن حضرت که تنها سود و زیان را در همان زمان محدود در نظر نداشت؛ بلکه افق نگرش او تا هزاران سال آینده را بهخوبی میدید و سود و زیان و مصلحت اسلام را در همه زمانها و مکانها محاسبه میکرد، هرگز حاضر نشد برای حفظ حکومت خویش از شیوههای نامشروع استفاده کند و خود را در حد سیاستمداران دنیوی تنزل دهد، لذا سیاستبازی و فاصلهگرفتن از ارزشهای انسانی و باورهای دینی را از کفش فرسوده بیارزشتر (خطبه 33) و از آب دماغ بز نیز پستتر و از روده خوک در دست انسان جذامی پایینتر میداند. (خطبه 3)
امیرمؤمنان در طول دوران خانهنشینی خود با حفظ اصول و مرزهای حق و باطل و براساس حس آرمانگرایی و دلسوزی برای اسلام و مسلمانان، بیشترین خیرخواهی را برای حاکمان وقت داشت؛ در حالی که مشروعیتی برای اصل حکومت آنها قایل نبود و آن را حق خود میدانست؛ اما در تلاش بود تا اسلامیکه هنوز زخم خلافت دروغین را بر سینه داشت، بیش ازاین ضربه نخورد و خسارتی بیش از آن متوجه مسلمانان نگردد. (خطبه 134، 146و 164)
در این مورد به این نمونه اشاره می شود که معاویه پس از فتح مصر و اطلاع یافتن از اوضاع نابسامان عراق و اختلاف و تشتت افکار، چند تن از سران لشکر خود را به اطراف عراق و مناطق تحت قلمرو علی× گسیل داشت تا به قتل و غارت بپردازد و مایه رعب و وحشت عراقیان گردند؛ اما امام× از غارتبردن به آبادیهای شام و غیرنظامیانی که در شهرهای آن سامان به کار عادی اشتغال داشتند، ناخرسند بود؛ حتی در جنگها فرمان میداد که با نظامیان نیز درگیر نشوند، مگر اینکه مورد هجوم دشمن واقع شوند و از خود دفاع کنند و یا اینکه دشمن مرتکب جنایتی شده باشد که قصاص آن را مطالبه کنند. اگر علی× به سران عشایر عراق دستور یا اجازه میداد که به آبادیهای شام، به خاطر احراز غنایم غارت ببرند، هجومهای گستردهای بر اطراف شام صورت میگرفت تا آن حد که عرصه را بر شامیان تنگ کنند. و اگر علی× مانند دیگران تجویز میکردند که عراقیان بر شامیان بتازند و خطه شام را با تمام بردگان، زنان و کودکان و با همه اموال، خانهها و زراعتها به عنوان غنیمت تقسیم کنند، دیری نمیگذشت که از معاویه و عمرو بن عاص و غارتگران شام اثری باقی نمیماند. (بهبودی، 1379، ص 215 و 216)
علاوه بر مسائل فوق، موارد زیر بیانگر نقش ویژه علی× در ایجاد و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی است (کاشفی، 1380، ص323 ـ 312):
نقض میثاق غدیر و اصل ولایت، تحریم و تحریف بخشی از سنت رسول خدا|، فراموشی عدالت اجتماعی، توسعه سنت رسول خدا به اعمال دو خلیفه نخستین، عدم توجه به تربیت فرهنگی و دینی و... از جمله مهمترین مسائلی بود که فرهنگ اسلامی را به انحراف کشاند و میتوان مهمترین انحراف را تهی شدن روح حاکم بر اسلام دانست «أَلاَ وَقَدْ قَطَعْتُمْ قَیدَ الاِْسْلاَمِ، وَعَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ، وَأَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ». (خطبه 192) حضرت علی× برای اینکه فرهنگ اسلامی را از چنگال خطر انحراف برهاند، کوشید تا با اتخاذ روشی خردمندانه ـ بهصورتی که اصل اسلام لطمه نبیند و امت اسلامی دچار سرگردانی و پراکندگی نشود ـ در مدت 25 سال زندگی در کنار حکومت دینی و نظارت بر آن با این کژروی و کجاندیشی بستیزد، شش ماه پرهیز از بیعت با ابوبکر، نپذیرفتن شرط عمل به سیره ابوبکر و عمر در شورای شش نفره، انتقادهای گوناگون بر عملکرد عمر و عثمان و... ازجمله این اقدامات بود.
آن حضرت پس از پذیرش تصدی حکومت نیز با شیوهای دیگر با این انحرافها مبارزه کرد، مخالفت با تبعیض اقتصادی، تبعیض نژادی، بدعتها، دنیاطلبیها و... نمونههایی هستند که علی× در پنج سال حکومت خود بر جهان اسلام در راه مبارزه با انحراف فرهنگی انجام داد.
امام برای رشد خردورزی در جامعه، آزاداندیشی را سرلوحه کار خویش ساخته بود. تاریخ بهروشنی گواهی میدهد که امیرمؤمنان نه تنها تفتیش عقاید را به هیچروی اجازه نداد؛ بلکه در نامه خویش به مالک اشتر، تفتیش عیوب مردم و خردهگیری به اشتباه آنان را رد کردهاست. (نامه 53)
حضرت علی× به پیروی از سیره رسول خدا|، فقط در گفتار، مروج فرهنگ اسلامی نبود؛ بلکه با کردار خود، افزون بر تأثیر عمیق بر انسانهای زمان خویش، در عصر پس از خود نیز فرهنگها و انسانهای بزرگی را عاشق و شیفته خود ساخت. نمونهای از هزاران سیره عملی حضرت، برخورد وی با مردم انبار در مراسم استقبال بود. (حکمت 37)
از مهمترین عناصری که فرهنگ یک ملت را غنی ساخته، به توسعه همه جانبه آن مدد میرساند، آموزش و پرورش است. امام به تعلیم و تربیت اهمیتی وافر میداد و در ترویج آن از هیچ کوششی دریغ نکرد، او دانش را برترین شرف (حکمت 113)، بهتر از مال و پاسبان آدمی (حکمت 147) دانسته و به مسلمانان امر فرموده به سوی دانش بشتابند، پیش از آنکه فرصت آموختن از منبع و اهل آن را از دست بدهند (خطبه 105) و به فرمانداران خود دستور میدهد تا در مدیریت خود بر شهرها و مردم، با دانشمندان گفتگو کنند. (نامه 53)
حاصل آنکه علی بن ابیطالب× از آن شخصیتهایی است که محصور و زندانی فرهنگ زمانه نیست؛ بلکه متعلق به تمام زمانهاست. (مطهری، 1374، ص 268)
ملاکهای نقد فضای صدور با در نظر گرفتن روشی که ما را بهاین فضا رهنمون میکند، متفاوت خواهد بود و در مجموع به دو دسته تقسیم میشود:
دسته اول: فضایی که از طریق تحلیل محتوای خطبههای نهجالبلاغه بهدست میآید که این موارد فقط از طریق عقل و قواعد فهم قابل خدشه است و یا لازم است دلیل نقلی صحیحی بر اثبات یا رد مسئله پیدا شود تا بتوانیم اینگونه فضا را نقد نماییم یا از آن صرفنظر کنیم، این موارد در میان خطبههای نهجالبلاغه به تعداد بسیار معدود وجود دارد.
دسته دوم: بیشترین نکتههای فضاهای صدور خطبهها، از طریق تذکرات سید رضی قبل یا بعد از خطبهها، مطالعه شروح نهجالبلاغه، کتابهای تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری و استفاده از کتابهای مصادر نهجالبلاغه بهدست آمدهاند که همگی آن درواقع روایت تاریخی و در بیشتر موارد خبر واحد میباشند؛ بیشک ملاک نقد آنها همان ملاکهای نقد صحت احادیث و منقولات تاریخی خواهد بود، به بیان دیگر همان معیارهایی که در تشخیص جعلیبودن احادیث بهکار میروند، در نقد فضای صدور خطبهها نیز کاربرد خواهند داشت.
پرسشی در اینجا مطرح است که اگر فضای صدور خطبهها را در تمام احادیث مؤثر بدانیم، آیا ممکن نیست استفادههای ناروایی به همراه داشته باشد؟ مثلاً در هر حکمی ادعا کنیم که مربوط به عصر نبوی یا علوی بوده و اینک زمان اعتبار آن حکم به سر آمده است و باید حکمی دیگر جایگزین شود؟ آیا در این صورت از احکام دینی اثری باقی میماند؟!
در پاسخ باید دقت کرد که اصل توجه به فضای فرهنگی اجتماعی عصر شارع با قیاس فقهی و تمثیل منطقی، فرقی روشن دارد و وجه افتراق آنها به قرار زیر است:
در تمثیل منطقی ما نیازمند به وجه شباهت دو پدیده هستیم و سپس با استناد به شباهت و همانندی دو پدیده، حکم یکی را بر دیگری سرایت میدهیم، اما در پدیدههای شرعی باید علت حکم را دریابیم، سپس به استناد وجود آن علت در پدیدههای دیگر به شباهت آن دو پی ببریم، سپس حکم اولی را به دومی سرایت دهیم. آنچه استفاده از قیاس را در پدیدههای شرعی سست و لرزان میکند همین نکته است که ما علت حکم را چیزی میدانیم درحالی که ممکن است درواقع علت حکم غیرآن باشد. لذا علما به این دلیل گفتهاند که اگر علت حکم منصوص باشد و در لسان شارع بیاید، در آن صورت قیاس پذیرفتنی است.
در اصل توجه به ویژگیهای اجتماعی و معیشتی (فضای فرهنگی اجتماعی) به هیچروی سخن در شباهت دو پدیده نیست؛ لیکن تکیه بر علت حکم است، یعنی ما میفهمیم که مثلاً صحت شرطبندی در مسابقاتی مانند تیراندازی و اسبسواری به علت اعداد و آماده ساختن افراد در پیکار و رزم است.
ممکن است به این دلیل به قیاس مانند کرد؛ ولی این توجه به فلسفه صدور حکم به معنای دریافت خودسرانه علت حکم نیست؛ بلکه زمینه تشخیص ملاک و علت صدور حکم است، آنچنان که ما در توجه به تقیه، به زمینه صدور حکم پی میبریم و در پرتو همین فهم و درک درمییابیم که آن حکم و یا روایت ناظر به چه مطلبی است و مراد واقعی شارع چیست؟ (مبینی، 1375، ص 121 ـ 19) پس در نقل فضای صدور ما حکم را به یک مورد خاص منحصر نمیکنیم؛ بلکه در فهم بهتر حدیث و روایت از آن بهرهمند میشویم.
برای نمونه فضای صدور خطبه26 «إِنَّ اللهَ سُبحانَه بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ، وَأَمِیناً عَلَى التَّنْزیل ِ» را مورد بررسی قرار میدهیم:
حضرت علی× پس از شنیدن خبر شهادت محمد بن ابی بکر و اشغال مصر توسط عمرو بن عاص در اندوه فراوان به سر می برد که عمرو بن حمق، حجر بن عدی، حبة عرنی، حارث اعور و... از حضرت سئوال کردند تا نظرش را راجع به ابوبکر و عمر بیان کند. حضرت فرمود: آیا الان وقت این سئوال است؟ مگر نمیدانید که محمد بن ابی بکر شهید شده و عمرو بن عاص مصر را تصرف کرده است؟! و بعد فرمودند: نامهای برایتان خواهم نوشت که پاسخ سئوال خود را در آن بیابید و امام نامه مزبور را خطاب به کلیه مسلمانان و مؤمنان نوشت و در آن حوادث پس از رحلت حضرت نبی اکرم| را تا شهادت محمد بن ابی بکر تبیین نمود. (ثقفی، ص 308 ـ 302)
ظاهراً این قسمت خطبه نیز بخشی از همان نامه امام علی× است؛ (مکارمشیرازی، 1379، ص103) البته امیرمؤمنان× مضامین این نامه را بهطور پراکنده در مناسبتهای مختلف به شکل خطابه یا گفتگوی خصوصی یا پرسش و پاسخ بیان کرده است و یکی از علل اختلاف در روایات همین نکته است. (جعفری، 1380، ص 321) گاه تصور میشود که ذیل این خطبه که مردم را به جهاد دعوت میکند، منافات با این سخن دارد و نشان میدهد که این کلام قبل از جنگ صفین از آن حضرت صادر شده است؛ ولی ممکن است این سخن اشاره به جنگی باشد که حضرت قبل از ایام شهادت خود، مردم را برای آن آماده میساخت و البته حادثه دردناک شهادت امام مانع از اقدام به آن جنگ شد. (مکارمشیرازی، 1379، ص 103 و 104)
قسمتهایی از این نامه با توجه به محتوای روایت ثقفی (ثقفی، بیتا، ص 308 ـ 302) در خطبههای زیر آمده است (جعفری، 1380، ص 321):
خطبه 26: «إِنَّ اللهَ سُبحانَه بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ، وَأَمِیناً عَلَى التَّنْز ِیل ِ»
خطبه 53: «فَتَدَاکُّوا عَلَی تَدَاکَّ الاِْبل ِ الاهیم ِ یوْمَ و ِرْدِهَا»
خطبه 172: «الْحَمْدُلله الَّذِی لاَ تُوَار ِی عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً، وَلاَ أَرْضٌ أَرْضاً»
خطبه 217: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیش، فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی»
خطبه229: «وَبَسَطْتُمْ یدِی فَکَفَفْتُهَا، وَمَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا»
خطبه 238: «جُفَاةٌ طَغَامٌ، عَبِیدٌ أَقْزَامٌ، جُمِّعُوا مِنْ کُلِّ أَوْب»
نامه 62: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً| نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ، وَمُهَیمِناً عَلَى الْمُرْسَلِینَ»
در دو روایت زیر نیز مفاد یا منطوق نامه را در بر دارد:
خطبه 30: «لَوْ أَمَرْتُ بهِ لَکُنْتُ قَاتِلاً، أَوْ نَهَیتُ عَنْهُ لَکُنْتُ نَاصِراً»
خطبه 79: «مَعَاشِرَ النَّاس ِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِْیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُول ِ»
لازم به ذکر است که اشاره نماییم در این زمان فضایی تیره بر کوفه حاکم بود ماجرای خوارج به شکست قطعی منتهی شده بود ولی تعدادی از بازماندگان که به نوعی جان سالم یا نیمه سالم به در برده بودند، میکوشیدند چونان جراحتی عفونی در پیکره امت اسلامی، سلامت همه اعضای بدن را مختل کنند.
از سویی مصر مورد تاخت و تاز عمرو بن عاص و مزدوران معاویه قرار داشت و فریاد استمداد محمد بن ابی بکر که بهوسیله امام در کوفه منعکس بود، در هیچ گوشی فرو نمیرفت. نیز تاخت و تازهای گسترده و وحشیانه سرداران بزرگ و جنایت پیشه معاویه بر گوشه و کنارهای عراق، روحیه مردم عراق را متزلزل کرده بود. در چنین جوی، امام به زحمت توانسته بود نیرویی اندک به عنوان پیشرو، به یاری محمد بن ابی بکر بفرستد، اما با شنیدن خبر شهادت وی، نیروهای امدادی مزبور به کوفه برگشتند.
مالک اشتر که دست راست امیرمؤمنان محسوب میشد، چندی پیش در میانه راه مصر بهوسیله عوامل مزدور معاویه مسموم شده بود.
در این شرایط تعدادی از اصحاب سئوال مستمر خود را تکرار نمودند که یا امیرمؤمنان! چه شد که از حق مسلم خود محروم شدی؟ امام در چنین موقعیتی این نامه را نوشت که سید رضی آن را قطعهقطعه کرده و بهصورت چند خطبه و یک نامه درآورده است. (جعفری، پیشین، ص705 و 706)
فضای صدور که در کتابهای حدیثی با نامهای دیگری چون اسباب صدور حدیث، اسباب ورود حدیث و اسباب الحدیث نیز نامبردار است، از جمله شاخههای فقهالحدیث است که بیانگر علل و زمینههای صدور قول یا فعل و یا تقریر از ناحیه معصوم× و همانند علم اسباب نزول قرآن کریم است. با توجه به این نکته منظور از فضای فرهنگی اجتماعی صدور خطبههای نهجالبلاغه یعنی موقعیتها و شرایطی که در چنین مواقعی، علی× به ایراد خطبه پرداخته و مطالبی را بیان نمودهاند و آشنایی با آن شرایط ما را در فهم بهتر مطالب نهجالبلاغه کمک میکند.
احادیث علی× در نهجالبلاغه دارای یک سبب کلی است که همان عمومات تعلیمی، آموزشی و هدایتی است. ولی در برخی موارد نکتهای خاص باعث ایراد یک سخن یا انجام عملی گردیده است که با استفاده از تحلیل متن نهجالبلاغه، نکتههایی که سید رضی قبل و بعد از خطبهها آورده است، مطالعه شروح نهجالبلاغه، کتابهای تاریخی مربوط به حوادث قرن اول هجری و استفاده از کتابهای مصادر نهجالبلاغه؛ میتوان به آن سببها (فضای صدور) دست یافت.
نهجالبلاغه (خطبهها براساس ترجمه علامه جعفری، محمد دشتی و سید جعفر شهیدی شمارهگذاری شده است.)
1. ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، (1378 ق) شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء الکتب العربیة، الطبعة الاولی.
2. ابنبابویه، محمدبن علی، (1361) معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه.
3. ابنحمزة حسینی، ابراهیم بن محمد، (1401 ق) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، تحقیق سیفالدین الکاتب، بیروت، دار الکتاب العربی.
4. ابنحیون، نعمان بن محمد، (1383 ق) دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، مصر، دارالمعارف.
5. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، (بیتا) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق محمد الحسینی الجلالی، قم، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین.
6. اسکافی، محمد بن عبدالله، (بیتا) المعیار و الموازنة، تحقیق محمدباقر المحمودی، بیجا، بینا.
7. امینی، عبدالحسین، (1397 ق) الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الرابعة.
8. بهبودی، محمدباقر، (1379) سیره علوی، فصلی از تاریخ صدر اسلام، [ویرایش2]، تهران، خانه اندیشه جوان، چ اول.
9. تهرانی، محمد محسن (آقابزرگ)، (1403 ق) الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثة.
10. ثقفی، ابراهیم بن محمد، (بیتا) الغارات، تحقیق جلالالدین المحدث، بیجا، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.
11. جعفری، محمدمهدی، (1380) پرتوی از نهجالبلاغه، با نقل منابع و تطبیق با روایات مآخذ دیگر، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول.
12. حسینی، عبدالزهراء، (1395 ق) مصادر نهجالبلاغه و اسانیده، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الثانیة.
13. دشتی، محمد، (1378) اسناد و مدارک نهجالبلاغه، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین×، چ اول.
14. ــــــــــــــــــ ، (1379) کلیدهای شناسایی نهجالبلاغه، (ویرایش3)، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین×؛ چ اول.
15. طباطبایی، محمدحسین، (1373) قرآن در اسلام، تصحیح محمدباقر بهبودی، طهران، دارالکتب الاسلامیة.
16. قاضی، عبد العزیز بن البراج، (1406 ق) المهذب، تحقیق باشراف السبحانی، قم، جامعة المدرسین.
17. کلینی، محمد بن یعقوب، (1388 ق) الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة.
18. مبینی، حسن، (1375) اجتهاد در بستر تغییرات زمان و مکان، تهران، آوای نو، چ اول.
19. محمودی، محمدباقر، (1396 ق) نهجالسعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، الطبعة الاولی.
20. مطهری، مرتضی، (1374) اسلام و مقتضیات زمان، قم، تهران، صدرا، چ دهم.
21. مکارمشیرازی، ناصر و همکاران، (1383 ـ 1379) پیام امام امیر المومنین×، شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ اول.
22. نادم، محمدحسن، (1383) خاستگاه فرهنگی نهجالبلاغه، پژوهشی درباره خاستگاه فرهنگی سخنان امام علی× در نهجالبلاغه، قم، ادیان، چ اول.
23. نوری، حسین بن محمدتقی، (1409 ق) مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق موسسة آلالبیت^ لاحیاء التراث، قم، موسسة آلالبیت^ لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة.
24. هاشم، احمد عمر، (1418 ق) قواعد اصول الحدیث، بیروت، دارالکتاب العربی.
1. حنفی، حسن، (1380) «از نقد سند تا نقد متن(4)»، علوم حدیث، ش19، ص 65 ـ 39.
2. سلیمانی، داود، (1383) «اسباب صدور حدیث»، مقالات و بررسیها، ش 76، دفتر اول، پاییز و زمستان 83، ص79 ـ 65.
3. فصلنامه نهجالبلاغه، ش6، بینا، بیتا.
4. کاشفی، محمدرضا، (1380) «تأثیر امام علی× بر فرهنگ و تمدن اسلامی»، دانشنامه نهجالبلاغه، ص 358 ـ 303.
5. معماری، داود، (1377) «جایگاه و مبانی نقد متن در علوم حدیث»، مطالعات اسلامی، ش 39 و 40، ص 75.
6. مهریزی، مهدی، (1374) «نگاهی تاریخی به مسئله فقه و زمان»، آینه پژوهش، ش36.
[1]. ابنحمزة حسینی آن را از شاخههای علوم حدیث میداند. (ابن حمزة حسینی، 1401 ق، ص 2)
[2]. ثقفی در الغارات، ابنحیون در دعائمالاسلام و شرحالأخبار، ابنبابویه در معانیالاخبار به این نکته اشاره کردهاند.
[3]. در نهجالبلاغه 17 خطبه با سند و منبع توسط سید رضی& نقل گردیده است. (جعفری، 1380، ج 2، ص 138)
[4]. تا خرداد ماه 1388.
[5]. شایان توجه است که علامه طباطبایی از جمله مفسرانی است که تدبر در معانی آیات قرآن را تنها راه شناخت آیات و سور مکی و مدنی و اسباب النزول میداند. (طباطبایی، 1373، ص 106 و 111)؛ اگر این نظریه را بپذیریم «تحلیل متن نهجالبلاغه» بهترین راه برای فهم فضای صدور خواهد بود.
[6]. البته باید خاطر نشان کرد که منظور ما از تأثیر فرهنگ زمانه، این نیست که علی× به زبان عربی سخن نگوید، یا همچون مردم آن زمان لباس نپوشد و همچون مردم عصر خود سوار بر اسب و شتر نشود و به دلیل آنکه الگوی فرازمانی است از لحاظ ظواهر زندگی متناسب با 1400سال قبل رفتار نکند؛ زیرا این موارد به مرور زمان متفاوت خواهد بود و دلیل بر برتری مردم یک عصر بر عصر دیگر نیست.